قیسبن مسهرصیداوی، پیک دلاوری که اگرچه موفق به رساندن نامه امام حسین به مقصد نشد اما خودش با همهٴ وجودش، پیامی شد در تاریخ، پیامی برای جانهای شیفته آزادی در هر زمان و هر مکان.
و اما ماجرای قیس:
در منزل «بطنرمه» میانهٴ مکه و کربلا که امام حسین (ع) هنوز از ماجرای شهادت مسلم بن عقیل خبر نداشت، برای برخی سران مردم کوفه نامهیی نوشت و نکاتی را به آنها یاد آورشد.
نامه را هم مهر کرد و به قیسبن مسهرصیداوی داد تا بهاهل کوفه برساند. از آن طرف وقتی ابنزیاد از حرکت حسین (ع) بهسوی کوفه با خبر شد، حصینبن تمیم، یکی از گماشتگان خود را، با لشکری آماده به طرف قادسیه فرستاد و به زبان امروزی یک حکومت نظامی در آنجابرقرار کرد:
به این ترتیب که حصینبن تمیم، تمام مناطق اطراف را زیرنظر گرفت، و بهدستور ابنزیاد هرکس را که جواز عبور حکومتی نداشت، اجازه عبور نمیداد. آنها را یا نگهمیداشت یا برمیگرداند.
قیس در همین مسیر، در تور حصین افتاد و دستگیر شد.
او را نزد ابنزیاد فرستادند.
قیس موقع دستگیری نامه را پاره کرد و آن را بلعید که به دست دشمن نیفتد.
ولی مأموران حصین متوجه شدند که قیس کاغذی را پاره کرد و خورد وقتی به کوفه رسیدند، ابنزیاد نامه را از قیس طلب کرد، قیس گفت آنرا پاره کردم تا از محتوایش با خبر نشوی!“ابن زیاد پرسید:“ نامه از جانب کی و برای چه کسی بود؟ ”گفت:“ از حسین (ع) به جمعی از اهل کوفه بود، که من نامهای آنان را نمیدانم. ”ابن زیاد غضبناک شد و گفت:“ به خدا قسم تو را آزاد نمیکنم تا نام آنان را بگویی، یا بر فراز منبر روی و حسین بن علی و پدرش را دشنام دهی، والا تو را با شمشیر قطعه قطعه میکنم. ”قیس گفت:“ حاضرم بالای منبر بروم و حسین و برادرش و پدرش را لعن کنم. ”سپس بر منبر برآمد و پس از حمد خدا و ثنای رسول خدا (ص) درود بسیار فرستاد بر علی بن ابی طالب وحسن وحسین (علیهم السلام) گفت: «ای مردم، حسینبن علی (ع) بهترین خلق خداست و مادر او فاطمه، دختر پیامبر (ص است. من فرستاده او هستم، من او را در منزلگاه“ حاجر ”بهسوی شما ترک کردم، اکنون برای یاری او بهپا خیزید». آنگاه عبیدالله بن زیاد و پدرش و بنی امیه را لعنت کرد.
عبیدالله
دستور داد قیس را از بالای قصر حکومتی که به «دارالاماره» معروف بود، بهزیر انداختند، استخوانهایش درهمشکست و جلادی هم بلافاصله سر از تنش جدا کرد.
البته آنروز مردم کوفه امکان آن را نیافتند تا نامه امام (ع) را بخوانند، اما قیس بهترین پیامآور بود و پیام خود را به رساترین صورت به همهٴ مردم کوفه رساند و راه را نشان داد. راهی که با این خونها و جانها شاخص گذاری شده و به کهکشان پرنور آزادی برای راهنمایی بشر در تاریکترین شبهای تاریخ تبدیل شده است.
خبر شهادت قیس در منزلگاه حاجر به امام حسین رسید، منزلگاهی که تا کوفه 4 یا 5 منزل فاصله داشت و امام حسین پس از دریافت خبر فرمود:“ اللهم اجعل لنا ولشیعتنا منزلا کریما واجمع بیننا وبینهم فی مستقر من رحمتک إنک علی کل شئ قدیر ”خداوندا! برای ما و پیروانمان جایگاه نیکو و شایستهای قرار ده و ما را با آنان سرشار از رحمتت کن تو بر همه چیز توانایی“. امام حسین همچنین همه را که برخی از آنها به طمع مال و منال و مقام آمده بودند، مخیر کرد که میتوانند برگردند و همراه ما نیایند و این شعر را خواند:
فإن تکن الدنیـا تـعـدّ نفیسـة فــدار ثـواب الله أعـلا و أنبـل
و إن تکن الأبدان للموت انشـئت فقتل امرئ بالسیـف فیالله أفضـل
علیـکم ســلام الله یا آل احمـد فانّی أرانی عنکم سـوف أرحــل
یعنی:
(اگر دنیا گرانقدر و ارزشمند به نظر میآید، خانه آخرت برتر و بالاتر است.
و اگر بدنها مرگ را سرانجام خواهند دید، پس کشته شدن با شمشیر در راه خدا برتر و سزاوارتر است.
سلام خدا بر شما باد ای خاندان پیامبر، چرا که من خود را کوچ کننده از نزد شما میبینم که بهزودی به جانب شما باز میگردم).
وقتی آنها که برای پیروزی سهل الوصول و کسب جاه و مقام آمده بودند این خبرها و شهادتها را میشنیدند و بهخصوص که امام حسین تأکید داشت همه فقط با انتخاب آگاهانهٴ فدای همه چیز در این پیکار شرکت کنند، از چپ و راست و انتهای کاروان خارج میشدند و کاروان حسینی نابتر به سمت کربلا ره میسپرد. تا تابلو پرشور عاشورا با پاکبازترین یاران حسین ترسیم شود.
و اما ماجرای قیس:
در منزل «بطنرمه» میانهٴ مکه و کربلا که امام حسین (ع) هنوز از ماجرای شهادت مسلم بن عقیل خبر نداشت، برای برخی سران مردم کوفه نامهیی نوشت و نکاتی را به آنها یاد آورشد.
نامه را هم مهر کرد و به قیسبن مسهرصیداوی داد تا بهاهل کوفه برساند. از آن طرف وقتی ابنزیاد از حرکت حسین (ع) بهسوی کوفه با خبر شد، حصینبن تمیم، یکی از گماشتگان خود را، با لشکری آماده به طرف قادسیه فرستاد و به زبان امروزی یک حکومت نظامی در آنجابرقرار کرد:
به این ترتیب که حصینبن تمیم، تمام مناطق اطراف را زیرنظر گرفت، و بهدستور ابنزیاد هرکس را که جواز عبور حکومتی نداشت، اجازه عبور نمیداد. آنها را یا نگهمیداشت یا برمیگرداند.
قیس در همین مسیر، در تور حصین افتاد و دستگیر شد.
او را نزد ابنزیاد فرستادند.
قیس موقع دستگیری نامه را پاره کرد و آن را بلعید که به دست دشمن نیفتد.
ولی مأموران حصین متوجه شدند که قیس کاغذی را پاره کرد و خورد وقتی به کوفه رسیدند، ابنزیاد نامه را از قیس طلب کرد، قیس گفت آنرا پاره کردم تا از محتوایش با خبر نشوی!“ابن زیاد پرسید:“ نامه از جانب کی و برای چه کسی بود؟ ”گفت:“ از حسین (ع) به جمعی از اهل کوفه بود، که من نامهای آنان را نمیدانم. ”ابن زیاد غضبناک شد و گفت:“ به خدا قسم تو را آزاد نمیکنم تا نام آنان را بگویی، یا بر فراز منبر روی و حسین بن علی و پدرش را دشنام دهی، والا تو را با شمشیر قطعه قطعه میکنم. ”قیس گفت:“ حاضرم بالای منبر بروم و حسین و برادرش و پدرش را لعن کنم. ”سپس بر منبر برآمد و پس از حمد خدا و ثنای رسول خدا (ص) درود بسیار فرستاد بر علی بن ابی طالب وحسن وحسین (علیهم السلام) گفت: «ای مردم، حسینبن علی (ع) بهترین خلق خداست و مادر او فاطمه، دختر پیامبر (ص است. من فرستاده او هستم، من او را در منزلگاه“ حاجر ”بهسوی شما ترک کردم، اکنون برای یاری او بهپا خیزید». آنگاه عبیدالله بن زیاد و پدرش و بنی امیه را لعنت کرد.
عبیدالله
دستور داد قیس را از بالای قصر حکومتی که به «دارالاماره» معروف بود، بهزیر انداختند، استخوانهایش درهمشکست و جلادی هم بلافاصله سر از تنش جدا کرد.
البته آنروز مردم کوفه امکان آن را نیافتند تا نامه امام (ع) را بخوانند، اما قیس بهترین پیامآور بود و پیام خود را به رساترین صورت به همهٴ مردم کوفه رساند و راه را نشان داد. راهی که با این خونها و جانها شاخص گذاری شده و به کهکشان پرنور آزادی برای راهنمایی بشر در تاریکترین شبهای تاریخ تبدیل شده است.
خبر شهادت قیس در منزلگاه حاجر به امام حسین رسید، منزلگاهی که تا کوفه 4 یا 5 منزل فاصله داشت و امام حسین پس از دریافت خبر فرمود:“ اللهم اجعل لنا ولشیعتنا منزلا کریما واجمع بیننا وبینهم فی مستقر من رحمتک إنک علی کل شئ قدیر ”خداوندا! برای ما و پیروانمان جایگاه نیکو و شایستهای قرار ده و ما را با آنان سرشار از رحمتت کن تو بر همه چیز توانایی“. امام حسین همچنین همه را که برخی از آنها به طمع مال و منال و مقام آمده بودند، مخیر کرد که میتوانند برگردند و همراه ما نیایند و این شعر را خواند:
فإن تکن الدنیـا تـعـدّ نفیسـة فــدار ثـواب الله أعـلا و أنبـل
و إن تکن الأبدان للموت انشـئت فقتل امرئ بالسیـف فیالله أفضـل
علیـکم ســلام الله یا آل احمـد فانّی أرانی عنکم سـوف أرحــل
یعنی:
(اگر دنیا گرانقدر و ارزشمند به نظر میآید، خانه آخرت برتر و بالاتر است.
و اگر بدنها مرگ را سرانجام خواهند دید، پس کشته شدن با شمشیر در راه خدا برتر و سزاوارتر است.
سلام خدا بر شما باد ای خاندان پیامبر، چرا که من خود را کوچ کننده از نزد شما میبینم که بهزودی به جانب شما باز میگردم).
وقتی آنها که برای پیروزی سهل الوصول و کسب جاه و مقام آمده بودند این خبرها و شهادتها را میشنیدند و بهخصوص که امام حسین تأکید داشت همه فقط با انتخاب آگاهانهٴ فدای همه چیز در این پیکار شرکت کنند، از چپ و راست و انتهای کاروان خارج میشدند و کاروان حسینی نابتر به سمت کربلا ره میسپرد. تا تابلو پرشور عاشورا با پاکبازترین یاران حسین ترسیم شود.