اشتونا! بده جامی زان گلاب «روحانی»
تا دمی برآساییم زین فضای توفانی
من به زانوان خود میدوم و میآیم
من به زانوان خود میدوم و میآیم
تا که سر کشم زهری در ژنو به مهمانی
از بلای این تحریم، عاقبت شدم ناچار
از بلای این تحریم، عاقبت شدم ناچار
بر در سرای تو سر نهیم و پیشانی
هارت و پورت من منگر سبک کارمان این است
هارت و پورت من منگر سبک کارمان این است
زیر عشوهها باشد، حال و روز پنهانی
برد بردمان هم گر، باخت شد ندارد عیب
برد بردمان هم گر، باخت شد ندارد عیب
زین قمار، بهر ما، نیست جز پشیمانی
هرچه خواستی بدهیم، گرچه بعد از این اینجا،
هرچه خواستی بدهیم، گرچه بعد از این اینجا،
در نظام، واویلاست، ریزش است و حیرانی
هر بسیجییی پرسد آخر این چه بردی بود؟
هر بسیجییی پرسد آخر این چه بردی بود؟
پس چه بود آن غوغا، زارت و زورت کیهانی
این زمان غلط کردیم آن همه شکر خوردیم
این زمان غلط کردیم آن همه شکر خوردیم
بیت من ز بدبختی رو نهد به ویرانی
گر قیام برخیزد بیت من به روی آب،
گر قیام برخیزد بیت من به روی آب،
گوشت من شود قیمه، چون کباب بریانی
پولکی به ما بخشید تا به سفرهام باشد
پولکی به ما بخشید تا به سفرهام باشد
جوجههای کنتاکی، با کباب سلطانی.