زاینده رود در آتش غارت و ظلم حاکمان میسوزد و کشاورزان اینبار از زیر خاکستر زایندهرود شعلهور میشوند.
یک کشاورز اصفهانی ـ ۱۹آبان ۱۴۰۰: آتش زیر خاکسترند. وای به روزی که این خاکستر بره و این مردم اوج بگیرن و خونشون به جوش بیاد.
آخوند ناصر موسوی لارگانی در مجلس آخوندی: انگار زایندهرود قصد دارد انتقام خود بابت همه خیانتهای مسئولان اجرایی در دهههای اخیر را از مردم نصف جهان بگیرد!
ماجرای خشم و انتقام زاینده رود چیست؟ چرا آتش زحمتکشان و کشاورزان اصفهانی خاموش نمیشود و مردم تا پای جان ایستادهاند؟
یک خانم زحمتکش اصفهانی: از رودخانه زاینده رود دفاع خواهیم کرد و اگر کشته شویم و اگر تمام ما کشاورزان کشته شویم ارزش این را دارد که نسلهای بعدی به ما نخندند کهای وای بر شما پدر و مادرانی که بودید و از زاینده رود خود دفاع نکردید؟
آن روی سکهٔ بستن آب به روی کشاورزان چیست؟ این آب کجا میرود؟
آخوند سید ناصر موسوی لارگانی در مجلس آخوندی ـ آبان ۱۴۰۰: بر اساس کدام عقل و منطقی حقابه زاینده رود را صرفه کاشت و آبیاری درختهای هلو و بادام و روی تپهها و کوهها کردهایم
معما حل شد! به همین علت است که قضاییه خامنهای، از لاریجانی تا اژهای هیچکدام مانع کشت و کار پاسداران بر فراز کوهها نمیشوند.
یک هموطن اصفهانی: واگذار کرد به آقای اژهای یعنی از آقای رئیسی شد به معاونش که آقای اژهایه آیا این آقای اژهای کاری کرد؟ نه نکرد.
امروز دیگر نه فقط مردان و زنان زخم خورده، که کودکان زایندهرود هم آتشفشان و شعلهور شدند. آتشی که خاموش نخواهد شد.
یک کودک معترض اصفهانی ـ آبان ۱۴۰۰:
زن و مرد پیر و جوون کوچیک و بزرگ همه باید به هم همت بدن. همت بدن تا این آب ما باز بشه آب که فقط مال رعیتها نیست مال همه است.