خانوادههای مجاهدان اشرف، ممانعت دولت مالکی از سفر خانوادهها به عراق و جلوگیری از دیدار بستگان اشرفیان با فرزندانشان را افشا میکنند. به مصاحبههای آقای خلیل نژادشاهرخی و مادر محمد، از خانوادههای مجاهدان اشرف در لندن:
خلیل نژادشاهرخی - لندن:
با سلام به نورچشمانمان، نور چشمان ملت ایران در شهر اشرف و همه قهرمانانی که با ایستادگی و با فداکاری حداکثر خودشان به ما آموزش دادند که چه جوری باید در مقابل این رژیم ایستادگی کنیم.
من دو بار به شهر اشرف مسافرت کردم. یک بار بعد از حمله آمریکا و زمانی که در واقع نیروهای آمریکایی در شهر اشرف مستقر بودند، در سال ۲۰۰۳ ، به مدت یک ماه در کنار خواهران و برادرانم لحظات فراموشی ناپذیری را داشتم. و در واقع در آن سال، یعنی در سال ۲۰۰۳ ، من مشکل خاصی برای دیدن اقوام نداشتم. براحتی مسافرت کردم. اگرچه خطرات خاص خودش وجود داشت ولی بههرحال سفر کردم و خانوادهام را در آنجا دیدم و بهمدت یک ماه در کنارشون بودم.
نگرانیم بعد از آن آغاز شد که در سال ۲۰۰۹ ، نیروهای آمریکایی حفاظت شهر اشرف را به نیرویهای عراقی واگذار کردند. دوباره تصمیم گرفتم به شهر اشرف مسافرت کنم تا مطمئن بشم که همه چیز برای خانواده و دوستان و عزیزانم در شهر اشرف هست. ولی با مشکلات زیادی مواجه بودم، از جمله گرفتن ویزا، از جمله مسافرتهایی که بههرحال خطرات خودش را داشت. از سفارت عراق در لندن ویزا گرفتم، ۱۰روز بهمن ویزا دادند که به عراق مسافرت کنم. بعد از مخارج و هدایایی که بههرحال برای خانوادهام گرفتم، عازم عراق شدم.
وقتی که من به درب اشرف رسیدم، با صحنههایی مواجه شدم که در واقع برایم قابل تصور نبود. احساس میکردم که در یک میدان جنگ هستم. احساس میکردم به جایی آمدم که هیچ قانونی وجود نداره. چون دقیقاً بعد از اینکه از تاکسی پیدا شدم، در مقابل خودم صحنه درگیری رو دیدم که واقع یکسری کارگرهای عراقی آمده بودند که برای رفتن به داخل اشرف و کمک به کارهای روزانه و هر چیزی که باید انجام میدادند ولی نیروهای عراقی و سربازهای عراقی با ضربوشتم و کتک زدن و درگیری با آنها اجازه این کار را نمیدادند. مواجه شدم با انبوهی از کامیونها و تانکرهای سوخت و امکاناتی که پشت درب اشرف جمع شده بود و نیروهای عراقی اجازه ورود این اجناس و امکانات را به اشرف نمیدادند.
افسر عراقی بعد از اینکه من پیاده شدم گفت که شما کی هستید، من خودم را معرفی کردم و گفتم که آمدم اینجا خانوادهام را ببینم. ولی اون برافروخته شد و گفت: چرا آمدی اینجا.
با برخورد خیلی زشت و کاملاً غیرانسانی سعی میکرد از همان اول من را از درب اشرف برگرداند. ولی با اصرار من که مواجه شد و گفتم از راه دور آمدم و باید هر جور شده آنها را ببینم، و با گروه و تیم آمریکایی که در آنجا حضور داشتند و با تماس گرفتن با آنها توانستم اونجا صبر کنم تا شاید بتونم خانوادهام را ببینم.
با مشقات و مشکلات زیادی، با صحبت کردن خیلی زیاد، با تحمل شرایط بسیار بدی که آنجا بود، سعی کردم تحمل کنم اونجا را تا شاید بتونم اجازه پیدا کنم وارد اشرف بشم. مثل دفعه قبل که در سال ۲۰۰۳ بود. ولی متاسفانه نیروهای عراقی اساساً اجازه این کار را به من ندادند. با برخورد خیلی بدی مواجه شدم. من رو داخل یک اتاقک آهنی بردند و آنجا هدایایی را که برای خانوادهام برده بودم، همه را باز کردند و بستهها را پاره کردند، همه را خراب کردند و نهایتاً وقتی دیدند که من خیلی مصّر هستم و با دخالت خود نیروهای آمریکایی، بعد از گذشت یک روز اونها خواهرانم فاطمه، عصمت و نسرین و برادرم حسین را به محلی که من مستقر بودم بیرون از درب اشرف آوردند و از زمانی که من با آنها بودم، هر لحظه فشارهای مختلف را به ما میآوردند. از اینکه شما از پنجره نگاه نکنید. از اینکه باید حتماًًًًًًً داخل اینجا بنشینید و حق بیرون آمدن ندارید. از اینکه عکس نمیتوانید بگیرید. از اینکه چرا وسایلی که آوردید این هست و آن هست و غیره.
در هر صورت میخواهم نگرانی شدید و عمیق خودم را نسبت به شرایطی که در حال حاضر در برابر اشرف وجود داره، اعلام کنم. مخصوصاً از مزدوران و مامورانی که وزارت اطلاعات به پشت درب اشرف اعزام کرده. میخواهم نفرت و خشم خودم را نسبت به عملکرد این مزودران اعلام کنم. و اطمینان بدم به همه عزیزانم در شهر اشرف که ما تا آخر در کنارتون خواهیم بود.
ضمناً همین جوری که قبلاً گفتم، از سازمان ملل، از آمریکا درخواست دارم که به تعهدات و ظایف خودشان طبق قوانین بینالمللی، طبق قانون چهارم ژنو، عمل کنند. ما به هیچ وجه، به هیچ وجه اجازه نخواهیم داد که هیچگونه تعدی و سوءنیتی نسبت به خانوادهای ما، نسبت به همه عزیزان ما در شهر اشرف وارد بشه.
ما میخواهیم که این بساطی که در واقع این شو مضحکی که این خامنهای و وزارت اطلاعات توسط مزودرانش، مزودران عراقی و ایرانیش در برابر اشرف درست کردند، برچیده بشه. اینقدر فشارهای روحی و روانی و فیزیکی در مواقعی به خانوادهامان، به عزیزانمان در شهر اشرف اعمال نشه.
در پایان با دورد به همه عزیزانمان، به همه آن کسانی که مایع افتخار ما هستند، چراغ راه و همه چیز ما و پیشتاز ما در مبارزه با این رژیم ددمنش هستند، بگم که ما در کنار اشرف هستیم، خواهیم بود و آنچه از دستمان بر بیاد، انجام خواهیم داد.
مصاحبه مادر محمد:
من چند وقت پیش با یکی از دوستانم رفتیم به سفارت عراق. توی سفارت رفتیم فرم خواستیم برای گرفتن ویزا. به ما فرم دادند که سه نفر بودیم، به هر سه نفرمان فرم دادند و ما آمدیم و این فرمها را پر کردیم که ببریم به آنها برگردانیم. خیلی ایرادهای دیگر گرفتند و آمدیم آنها را درست کردیم و دوباره رفتیم و دیدیم اینها اصلاً قصدشان گرفتن این ورقهها از ما نیست و فقط دارند اشکال تراشی میکنند و نمیخواهند بگویند که ما به شما ویزا نمیدهیم، فقط میخواهند ما را خسته کنند، ما هم خسته نمیشویم، باز هم به سفارت عراق برای گرفتن ویزا میرویم که برویم و بچههایمان را ببینیم، ولی ما که این همه مراجعه کردیم، هنوز یک جواب صحیح به ما ندادهاند. و ما میخواهیم که اجازه بدهند که برویم داخل و اگر رفتیم آنجا ما به هر سختی باشد، میرویم آنجا به اشرف، همینطور نمیشینیم اینجا، حال به هر نحوی شده باشد.
ما میرویم به اشرف ولی به ما اجازه بدهند که ما برویم داخل بچههایمان را ببینیم نه اینکه آنجا پشت درب پشت ماشین ما را نگه دارند.
من خودم خبر دارم از ایران که چندین نفر را که حتی کارهای قانونیشان هم درست بود و ویزا گرفته بودند در فرودگاه مادر ۸۰ساله و دختر ۵۶ساله خانم را که برای مواظبت از مادرش آمده بود به مسافرت و چندین نفر دیگر را گرفتند و بردند زندان و هنوز هم در زندان هستند و زندانهای طویلالمدت برایشان نوشته بودند. آن مادر هشتاد ساله در زندان حالش بد شده بود و کارش به بیمارستان کشیده بود و ما الآن از وی خبری نداریم و نمیگذارند خبر داشته باشیم، این از داخل ایران با مدرک قانونی، از این طرف هم پدرها و مادرها که از ایران برای دیدن فرزندانشان رفتند، گرفتند و زندان کردند و بدون هیچ جرمی و حتی میخواهند الآن اعدام کنند، دیدن فرزند از نظر اینها جرم است و آنوقت میگویند اینهایی که ما آوردیم جلوی درب اشرف، برای شش ماه است، میگویند اینها خانواده اشرفی هستند که همه میدانند نیستند.
ما اینقدر از آمریکا توقع نداشتیم که بیتفاوت باشد، با آن همه سرباز که آنجا دارد. نمیدانیم که چرا اینطور شده و جواب ما را هم ندادهاند ولی الآن که بچهها بعد از جریانات سال قبل اتفاق افتاد، بعد از یازده شهید و ۵۰۰نقص عضو، با کی باید برود و آدم دادخواهی کند اینها را؟
دولت عراق که الآن در کشورشان بیقانونی است، سازمان ملل که هیچ کاری نکرده تا الآن،
از آمریکا میخواهیم که تا الآن هیچ کاری نکرده است برای بچههای ما.
خلیل نژادشاهرخی - لندن:
با سلام به نورچشمانمان، نور چشمان ملت ایران در شهر اشرف و همه قهرمانانی که با ایستادگی و با فداکاری حداکثر خودشان به ما آموزش دادند که چه جوری باید در مقابل این رژیم ایستادگی کنیم.
من دو بار به شهر اشرف مسافرت کردم. یک بار بعد از حمله آمریکا و زمانی که در واقع نیروهای آمریکایی در شهر اشرف مستقر بودند، در سال ۲۰۰۳ ، به مدت یک ماه در کنار خواهران و برادرانم لحظات فراموشی ناپذیری را داشتم. و در واقع در آن سال، یعنی در سال ۲۰۰۳ ، من مشکل خاصی برای دیدن اقوام نداشتم. براحتی مسافرت کردم. اگرچه خطرات خاص خودش وجود داشت ولی بههرحال سفر کردم و خانوادهام را در آنجا دیدم و بهمدت یک ماه در کنارشون بودم.
نگرانیم بعد از آن آغاز شد که در سال ۲۰۰۹ ، نیروهای آمریکایی حفاظت شهر اشرف را به نیرویهای عراقی واگذار کردند. دوباره تصمیم گرفتم به شهر اشرف مسافرت کنم تا مطمئن بشم که همه چیز برای خانواده و دوستان و عزیزانم در شهر اشرف هست. ولی با مشکلات زیادی مواجه بودم، از جمله گرفتن ویزا، از جمله مسافرتهایی که بههرحال خطرات خودش را داشت. از سفارت عراق در لندن ویزا گرفتم، ۱۰روز بهمن ویزا دادند که به عراق مسافرت کنم. بعد از مخارج و هدایایی که بههرحال برای خانوادهام گرفتم، عازم عراق شدم.
وقتی که من به درب اشرف رسیدم، با صحنههایی مواجه شدم که در واقع برایم قابل تصور نبود. احساس میکردم که در یک میدان جنگ هستم. احساس میکردم به جایی آمدم که هیچ قانونی وجود نداره. چون دقیقاً بعد از اینکه از تاکسی پیدا شدم، در مقابل خودم صحنه درگیری رو دیدم که واقع یکسری کارگرهای عراقی آمده بودند که برای رفتن به داخل اشرف و کمک به کارهای روزانه و هر چیزی که باید انجام میدادند ولی نیروهای عراقی و سربازهای عراقی با ضربوشتم و کتک زدن و درگیری با آنها اجازه این کار را نمیدادند. مواجه شدم با انبوهی از کامیونها و تانکرهای سوخت و امکاناتی که پشت درب اشرف جمع شده بود و نیروهای عراقی اجازه ورود این اجناس و امکانات را به اشرف نمیدادند.
افسر عراقی بعد از اینکه من پیاده شدم گفت که شما کی هستید، من خودم را معرفی کردم و گفتم که آمدم اینجا خانوادهام را ببینم. ولی اون برافروخته شد و گفت: چرا آمدی اینجا.
با برخورد خیلی زشت و کاملاً غیرانسانی سعی میکرد از همان اول من را از درب اشرف برگرداند. ولی با اصرار من که مواجه شد و گفتم از راه دور آمدم و باید هر جور شده آنها را ببینم، و با گروه و تیم آمریکایی که در آنجا حضور داشتند و با تماس گرفتن با آنها توانستم اونجا صبر کنم تا شاید بتونم خانوادهام را ببینم.
با مشقات و مشکلات زیادی، با صحبت کردن خیلی زیاد، با تحمل شرایط بسیار بدی که آنجا بود، سعی کردم تحمل کنم اونجا را تا شاید بتونم اجازه پیدا کنم وارد اشرف بشم. مثل دفعه قبل که در سال ۲۰۰۳ بود. ولی متاسفانه نیروهای عراقی اساساً اجازه این کار را به من ندادند. با برخورد خیلی بدی مواجه شدم. من رو داخل یک اتاقک آهنی بردند و آنجا هدایایی را که برای خانوادهام برده بودم، همه را باز کردند و بستهها را پاره کردند، همه را خراب کردند و نهایتاً وقتی دیدند که من خیلی مصّر هستم و با دخالت خود نیروهای آمریکایی، بعد از گذشت یک روز اونها خواهرانم فاطمه، عصمت و نسرین و برادرم حسین را به محلی که من مستقر بودم بیرون از درب اشرف آوردند و از زمانی که من با آنها بودم، هر لحظه فشارهای مختلف را به ما میآوردند. از اینکه شما از پنجره نگاه نکنید. از اینکه باید حتماًًًًًًً داخل اینجا بنشینید و حق بیرون آمدن ندارید. از اینکه عکس نمیتوانید بگیرید. از اینکه چرا وسایلی که آوردید این هست و آن هست و غیره.
در هر صورت میخواهم نگرانی شدید و عمیق خودم را نسبت به شرایطی که در حال حاضر در برابر اشرف وجود داره، اعلام کنم. مخصوصاً از مزدوران و مامورانی که وزارت اطلاعات به پشت درب اشرف اعزام کرده. میخواهم نفرت و خشم خودم را نسبت به عملکرد این مزودران اعلام کنم. و اطمینان بدم به همه عزیزانم در شهر اشرف که ما تا آخر در کنارتون خواهیم بود.
ضمناً همین جوری که قبلاً گفتم، از سازمان ملل، از آمریکا درخواست دارم که به تعهدات و ظایف خودشان طبق قوانین بینالمللی، طبق قانون چهارم ژنو، عمل کنند. ما به هیچ وجه، به هیچ وجه اجازه نخواهیم داد که هیچگونه تعدی و سوءنیتی نسبت به خانوادهای ما، نسبت به همه عزیزان ما در شهر اشرف وارد بشه.
ما میخواهیم که این بساطی که در واقع این شو مضحکی که این خامنهای و وزارت اطلاعات توسط مزودرانش، مزودران عراقی و ایرانیش در برابر اشرف درست کردند، برچیده بشه. اینقدر فشارهای روحی و روانی و فیزیکی در مواقعی به خانوادهامان، به عزیزانمان در شهر اشرف اعمال نشه.
در پایان با دورد به همه عزیزانمان، به همه آن کسانی که مایع افتخار ما هستند، چراغ راه و همه چیز ما و پیشتاز ما در مبارزه با این رژیم ددمنش هستند، بگم که ما در کنار اشرف هستیم، خواهیم بود و آنچه از دستمان بر بیاد، انجام خواهیم داد.
مصاحبه مادر محمد:
من چند وقت پیش با یکی از دوستانم رفتیم به سفارت عراق. توی سفارت رفتیم فرم خواستیم برای گرفتن ویزا. به ما فرم دادند که سه نفر بودیم، به هر سه نفرمان فرم دادند و ما آمدیم و این فرمها را پر کردیم که ببریم به آنها برگردانیم. خیلی ایرادهای دیگر گرفتند و آمدیم آنها را درست کردیم و دوباره رفتیم و دیدیم اینها اصلاً قصدشان گرفتن این ورقهها از ما نیست و فقط دارند اشکال تراشی میکنند و نمیخواهند بگویند که ما به شما ویزا نمیدهیم، فقط میخواهند ما را خسته کنند، ما هم خسته نمیشویم، باز هم به سفارت عراق برای گرفتن ویزا میرویم که برویم و بچههایمان را ببینیم، ولی ما که این همه مراجعه کردیم، هنوز یک جواب صحیح به ما ندادهاند. و ما میخواهیم که اجازه بدهند که برویم داخل و اگر رفتیم آنجا ما به هر سختی باشد، میرویم آنجا به اشرف، همینطور نمیشینیم اینجا، حال به هر نحوی شده باشد.
ما میرویم به اشرف ولی به ما اجازه بدهند که ما برویم داخل بچههایمان را ببینیم نه اینکه آنجا پشت درب پشت ماشین ما را نگه دارند.
من خودم خبر دارم از ایران که چندین نفر را که حتی کارهای قانونیشان هم درست بود و ویزا گرفته بودند در فرودگاه مادر ۸۰ساله و دختر ۵۶ساله خانم را که برای مواظبت از مادرش آمده بود به مسافرت و چندین نفر دیگر را گرفتند و بردند زندان و هنوز هم در زندان هستند و زندانهای طویلالمدت برایشان نوشته بودند. آن مادر هشتاد ساله در زندان حالش بد شده بود و کارش به بیمارستان کشیده بود و ما الآن از وی خبری نداریم و نمیگذارند خبر داشته باشیم، این از داخل ایران با مدرک قانونی، از این طرف هم پدرها و مادرها که از ایران برای دیدن فرزندانشان رفتند، گرفتند و زندان کردند و بدون هیچ جرمی و حتی میخواهند الآن اعدام کنند، دیدن فرزند از نظر اینها جرم است و آنوقت میگویند اینهایی که ما آوردیم جلوی درب اشرف، برای شش ماه است، میگویند اینها خانواده اشرفی هستند که همه میدانند نیستند.
ما اینقدر از آمریکا توقع نداشتیم که بیتفاوت باشد، با آن همه سرباز که آنجا دارد. نمیدانیم که چرا اینطور شده و جواب ما را هم ندادهاند ولی الآن که بچهها بعد از جریانات سال قبل اتفاق افتاد، بعد از یازده شهید و ۵۰۰نقص عضو، با کی باید برود و آدم دادخواهی کند اینها را؟
دولت عراق که الآن در کشورشان بیقانونی است، سازمان ملل که هیچ کاری نکرده تا الآن،
از آمریکا میخواهیم که تا الآن هیچ کاری نکرده است برای بچههای ما.