این روزها بحث نمایش انتخابات ریاست جمهوری، بحث هر محفلی است. رسانهها بهطور تمام عیار، درگیر این قضیه هستند. فضای مجازی هم تقریباً بهطور دربست در اختیار انتخابات قرار گرفته و...
اما به محتوای تبلیغات و نظرات به اشتراک گذاشته شده که نگاه میکنیم با پدیده دیگری روبهرو میشویم که در نفی و اثبات نفس انتخابات در این نظام است.
شاید رایجترین کلمهای که در فرهنگ جاری این تبلیغات به چشم میخورد، کلمه ”مهندسی“ باشد! کار به جایی رسیده که روز سوم اردیبهشت 96روزنامه جوان، ارگان سپاه پاسداران هم از مهندسی شدن انتخابات شورای شهر ناله کرده! در حالیکه پاسداران خود از اصلیترین عوامل ”مهندسی“ کردن انتخابات در تمامی دورههای قبلی بوده و هم اینک نیز دستاندرکار همین امر هستند!
به همین علت شاید بیمناسبت نباشد نگاهی به تاریخچهٴ مهندسی کردن انتخابات و چگونگی شروع این صنعت کثیف در نظام حاکم بیندازیم.
اولین ”رای و رایکشی“ پس از 22بهمن 57، رفراندوم معروف به ”آری یا نه “ بود که اساساً و در بنیاد، مهندسی شده بود! چرا که نحوه تنظیم سؤال و جوابی که رفراندوم روی آن چیده شده بود، به ترتیبی بود که پیشاپیش نتیجه آن معلوم بود. و عملاً هم همان شد که خمینی میخواست و میزش را هم چیده بود. (در آن رفراندوم، مردم انقلاب کردهٴ ایران ناگزیر بودند برگة ”آری“ را به صندوق بیندازند وگرنه ”ضد انقلاب “ و طرفدار بازگشت سلطنت شناخته میشدند!)
اما این نوشته نه روی آن رفراندوم، بلکه تلاش دارد روی انتخابات اولین دورهٴ ریاستجمهوری تمرکز کند. تجربهای که دانستن آن برای نسل جوان امروز ایران ضروری است.
***
اگر یادتان باشد مجاهدین برای اولین دورهٴ ریاست جمهوری، ابتدا شخص خمینی را کاندیدا کردند، علت آن بود تا در کمال احترام، وی را پای جوابگویی به مسؤلیتهایش بکشانند. چرا که خمینی بهعنوان ولیفقیه، همه کارهٴ مملکت بود. (کما اینکه الآن هم، وضع بر همان منوال است و خامنهای همه کارهٴ مملکت است) نیت مجاهدین (که اعلام هم کردند) این بود تا خمینی را به پای مسؤلیتهای اجرایی که داشت اما پنهان میکرد، بکشانند.
چرا که حقیقتاً ولیفقیه در این نظام و قانون اساسیاش همه کارهاست و هیچ کاره! یعنی همهٴ قدرت و اختیارات را دارد اما به هیچکس هم جوابگو نیست. مجاهدین گفتند: آقا بیا خودت مقام ریاستجمهوری را هم به عهده بگیر تا دیگر نه تناقضی درساختار دستگاهت و اختلافنظر بین تو و رئیس جمهورت باشد و نه مردم سردرگم! که ندانند این همه مسأله و مشکلات زیر سر کیست!
البته خمینی پس زد و قبول نکرد و بعد هم گفت: روحانیت قرار نیست عهدهدار امور اجرایی بشود!
در گام بعدی مجاهدین، آیتاله طالقانی را کاندیدای ریاستجمهوری کردند. مجاهدین امیدوار بودند با ورود رسمی پدر طالقانی، بتوانند دیکتاتوری خمینی را دهنه زده یا حداقل اندکی مهارکنند اما باند خمینی آنچنان به آقای طالقانی فشار آورد تا سرانجام وی خودش اعلام انصراف کرد و حدود سه ماه بعد هم ناگهان سکته کرد و با دار فانی وداع نمود.
***
مجاهدین نهایتاً مسعود رجوی را معرفی کردند.
در اولین دورهٴ انتخابات ریاست جمهوری، بهرغم تصویب قانون اساسی، ولی هنوز از شورای نگهبان اثری نبود (یعنی هنوز تشکیل نشده بود) از همین رو کار شورای نگهبان را باید طبق قانون، شخص ولیفقیه انجام میداد.
اما به محتوای تبلیغات و نظرات به اشتراک گذاشته شده که نگاه میکنیم با پدیده دیگری روبهرو میشویم که در نفی و اثبات نفس انتخابات در این نظام است.
شاید رایجترین کلمهای که در فرهنگ جاری این تبلیغات به چشم میخورد، کلمه ”مهندسی“ باشد! کار به جایی رسیده که روز سوم اردیبهشت 96روزنامه جوان، ارگان سپاه پاسداران هم از مهندسی شدن انتخابات شورای شهر ناله کرده! در حالیکه پاسداران خود از اصلیترین عوامل ”مهندسی“ کردن انتخابات در تمامی دورههای قبلی بوده و هم اینک نیز دستاندرکار همین امر هستند!
به همین علت شاید بیمناسبت نباشد نگاهی به تاریخچهٴ مهندسی کردن انتخابات و چگونگی شروع این صنعت کثیف در نظام حاکم بیندازیم.
اولین ”رای و رایکشی“ پس از 22بهمن 57، رفراندوم معروف به ”آری یا نه “ بود که اساساً و در بنیاد، مهندسی شده بود! چرا که نحوه تنظیم سؤال و جوابی که رفراندوم روی آن چیده شده بود، به ترتیبی بود که پیشاپیش نتیجه آن معلوم بود. و عملاً هم همان شد که خمینی میخواست و میزش را هم چیده بود. (در آن رفراندوم، مردم انقلاب کردهٴ ایران ناگزیر بودند برگة ”آری“ را به صندوق بیندازند وگرنه ”ضد انقلاب “ و طرفدار بازگشت سلطنت شناخته میشدند!)
اما این نوشته نه روی آن رفراندوم، بلکه تلاش دارد روی انتخابات اولین دورهٴ ریاستجمهوری تمرکز کند. تجربهای که دانستن آن برای نسل جوان امروز ایران ضروری است.
***
اگر یادتان باشد مجاهدین برای اولین دورهٴ ریاست جمهوری، ابتدا شخص خمینی را کاندیدا کردند، علت آن بود تا در کمال احترام، وی را پای جوابگویی به مسؤلیتهایش بکشانند. چرا که خمینی بهعنوان ولیفقیه، همه کارهٴ مملکت بود. (کما اینکه الآن هم، وضع بر همان منوال است و خامنهای همه کارهٴ مملکت است) نیت مجاهدین (که اعلام هم کردند) این بود تا خمینی را به پای مسؤلیتهای اجرایی که داشت اما پنهان میکرد، بکشانند.
چرا که حقیقتاً ولیفقیه در این نظام و قانون اساسیاش همه کارهاست و هیچ کاره! یعنی همهٴ قدرت و اختیارات را دارد اما به هیچکس هم جوابگو نیست. مجاهدین گفتند: آقا بیا خودت مقام ریاستجمهوری را هم به عهده بگیر تا دیگر نه تناقضی درساختار دستگاهت و اختلافنظر بین تو و رئیس جمهورت باشد و نه مردم سردرگم! که ندانند این همه مسأله و مشکلات زیر سر کیست!
البته خمینی پس زد و قبول نکرد و بعد هم گفت: روحانیت قرار نیست عهدهدار امور اجرایی بشود!
در گام بعدی مجاهدین، آیتاله طالقانی را کاندیدای ریاستجمهوری کردند. مجاهدین امیدوار بودند با ورود رسمی پدر طالقانی، بتوانند دیکتاتوری خمینی را دهنه زده یا حداقل اندکی مهارکنند اما باند خمینی آنچنان به آقای طالقانی فشار آورد تا سرانجام وی خودش اعلام انصراف کرد و حدود سه ماه بعد هم ناگهان سکته کرد و با دار فانی وداع نمود.
***
مجاهدین نهایتاً مسعود رجوی را معرفی کردند.
در اولین دورهٴ انتخابات ریاست جمهوری، بهرغم تصویب قانون اساسی، ولی هنوز از شورای نگهبان اثری نبود (یعنی هنوز تشکیل نشده بود) از همین رو کار شورای نگهبان را باید طبق قانون، شخص ولیفقیه انجام میداد.
آنگونه که مسعود رجوی در کتاب ”استراتژی قیام“ نوشته: قبل از کاندیداتوری، ایشان به سراغ وزیر کشور که رفسنجانی بود، رفته و پیش از ثبت نام، از وی میخواهد دربارهٴ کاندیدا شدنش (با توجه به رأی ندادنش به قانون اساسی) از خمینی کسب تکلیف شود، تا چنانچه مخالفتی در کار است، پیشاپیش و برای جلوگیری از بروز هر گونه تشنج و... اساساً وارد صحنهٴ انتخابات نشده و ثبت نام هم نکند! جواب آنها البته روشن بود، رفسنجانی نه تنها مخالفت نکرد، بلکه استقبال هم کرد!
به گفته یکی از مسؤلان قدیمی مجاهدین در مصاحبه با سیمای آزادی (مهندس جواد برائی) آقای رجوی به تأکید مکرر از رفسنجانی خواست که وی قضیهٴ کاندیداتوری مجاهدین را با شخص خمینی مطرح کند! تا اگر خمینی مخالف است، مجاهدین از اساس شرکت نکنند و داوطلبانه از شرکت در انتخابات خودداری نمایند و صحنهٴ سیاسی مملکت بیش از پیش دستخوش تنش نشود.
نکته خیلی جالب و مهم این بود که مسعود رجوی گفت: ”من به این قانون اساسی رأی ندادهام اما چون فضای مسالمت سیاسی را میخواهیم و چون قصد قهر و خشونت نداریم، به همین قانون التزام عملی داریم و تلاشمان این است که آن را با شیوههای سیاسی و پارلمانی تغییر بدهیم“.
پس از تمامی این رفت و برگشتها بود که نهایتاً آقای رجوی کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شد.
حالا این کاندیدا باید مثل الان، صلاحیتش تأیید میشد. تأیید صلاحیت کاندیداها همانطور که در ابتدای همین نوشته توضیح داده شد، در دور اول و در غیاب شورای نگهبان، با شخص ولیفقیه یعنی خمینی بود. و آنچنان که رادیو تلویزیون حکومتی در همان زمان اعلام کرد:
”بر اساس قانون اساسی، بررسی صلاحیت کاندیداهای ریاستجمهوری به علت شکل نگرفتن شورای نگهبان بر عهدهٴ امام خمینی است.
و نام نویسی از نامزدهای ریاستجمهوری و کاندیداها، با صلاحدید امام و با توجه به شرایط استثنایی کشور، بدونِ شکلگیری شورای نگهبان آغاز شد“.
دقت کردید؟ گفت: نام نویسی از کاندیداها با صلاحدیدِ امام انجام شد. (کلیپ این خبر تلویزیون حکومتی هم اینک روی یوتوب موجود و در دسترس همگان است. با مراجعه به سایت سیمای آزادی و دیدن سریال مستند ”سی خرداد، پاسخ به ضرورت تاریخ“ نیز میتوان این اسناد را به دست آورد)
در آن دوره، در مجموع بیشتر از 100نفر داوطلب شرکت در مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری شده بودند.
حزب جمهوری با بیشتر از یک کاندیدا وارد مبارزات انتخاباتی شده بود.
خمینی برای اینکه باز هم به عبای تقدس کذاییاش بر نخورد از زبان رفسنجانی گفت: ”خب امام اگر میخواستن اظهارنظر بکنند روی 120نفر، گفتند منکه نمیتونم بدونِ تحقیق اظهارنظر کنم باید روی همهٴ اینها تحقیق کنم شاید صلاحیت داشته باشن شاید نداشته باشن و شما هم که سرعت عمل میخواهید و ادلة دیگری که پیشبینی شده بود که شاید بهتر باشه دخالت نکنم مجموعاً امام تصمیم گرفتن که دخالت نکنن و حق رو به ملت واگذار کنن! “
مکانیسم واگذاری حق تعیین صلاحیت به ملت هم این شد که موسوی خوییینیها در نماز جمعه حاضر شد و رسماً اعلام کرد: ”بهعنوان نمایندهٴ امام در ”کمیسیون تبلیغاتِ ریاست جمهوری“ برخی کاندیداهای ریاستجمهوری را فاقد صلاحیت اخلاقی میداند و اگر ملت ایران صلاح بداند من (موسوی خویینیها) کسانی را که صلاحیت ندارند حذف میکنم! “
نتیجه اینکه بلافاصله همان ارگانی که به اسم ”کمیسیون نظارت بر انتخابات“ درست شده بود، تقریباً همهٴ کاندیداها به استثنای 10 را حذف کرد!
تا این مرحله، برآورد خمینی، عوامل و کارگزارانش در مورد مجاهدین و شخص مسعود رجوی این بود که:
از حضور مجاهدین در انتخابات استقبال کنند و به این ترتیب به انتخاباتشان ”رنگ و لعاب دموکراتیک “ بدهند با این توهم که:
مجاهدین هم چون پایگاه اجتماعی چندانی ندارند، صرفاً می آیند در انتخابات شرکت میکنند و بعد هم شکست میخورند و در نتیجه:
هم انتخابات نظام به شکل آبرومندی برگزار میشود،
هم نفرمطلوب خمینی، انتخاب میشود
و هم اینکه، مجاهدین با تحمل شکست درانتخابات، زبانشان کوتاه شده و پس از آن، ”سرجای خودشان“ می نشینند و خلاصه ”شر سیاسی“ شان از سر ”آقا“ کم میشود!
کمی بعد، روزنامه کیهان، عکس و اسامی 10نفر کاندیدای تأیید صلاحیت شده نظام برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری را به این شکل که در کیهان آن روزگار میبینید، چاپ کرد.
به گفته یکی از مسؤلان قدیمی مجاهدین در مصاحبه با سیمای آزادی (مهندس جواد برائی) آقای رجوی به تأکید مکرر از رفسنجانی خواست که وی قضیهٴ کاندیداتوری مجاهدین را با شخص خمینی مطرح کند! تا اگر خمینی مخالف است، مجاهدین از اساس شرکت نکنند و داوطلبانه از شرکت در انتخابات خودداری نمایند و صحنهٴ سیاسی مملکت بیش از پیش دستخوش تنش نشود.
نکته خیلی جالب و مهم این بود که مسعود رجوی گفت: ”من به این قانون اساسی رأی ندادهام اما چون فضای مسالمت سیاسی را میخواهیم و چون قصد قهر و خشونت نداریم، به همین قانون التزام عملی داریم و تلاشمان این است که آن را با شیوههای سیاسی و پارلمانی تغییر بدهیم“.
پس از تمامی این رفت و برگشتها بود که نهایتاً آقای رجوی کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شد.
حالا این کاندیدا باید مثل الان، صلاحیتش تأیید میشد. تأیید صلاحیت کاندیداها همانطور که در ابتدای همین نوشته توضیح داده شد، در دور اول و در غیاب شورای نگهبان، با شخص ولیفقیه یعنی خمینی بود. و آنچنان که رادیو تلویزیون حکومتی در همان زمان اعلام کرد:
”بر اساس قانون اساسی، بررسی صلاحیت کاندیداهای ریاستجمهوری به علت شکل نگرفتن شورای نگهبان بر عهدهٴ امام خمینی است.
و نام نویسی از نامزدهای ریاستجمهوری و کاندیداها، با صلاحدید امام و با توجه به شرایط استثنایی کشور، بدونِ شکلگیری شورای نگهبان آغاز شد“.
دقت کردید؟ گفت: نام نویسی از کاندیداها با صلاحدیدِ امام انجام شد. (کلیپ این خبر تلویزیون حکومتی هم اینک روی یوتوب موجود و در دسترس همگان است. با مراجعه به سایت سیمای آزادی و دیدن سریال مستند ”سی خرداد، پاسخ به ضرورت تاریخ“ نیز میتوان این اسناد را به دست آورد)
در آن دوره، در مجموع بیشتر از 100نفر داوطلب شرکت در مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری شده بودند.
حزب جمهوری با بیشتر از یک کاندیدا وارد مبارزات انتخاباتی شده بود.
خمینی برای اینکه باز هم به عبای تقدس کذاییاش بر نخورد از زبان رفسنجانی گفت: ”خب امام اگر میخواستن اظهارنظر بکنند روی 120نفر، گفتند منکه نمیتونم بدونِ تحقیق اظهارنظر کنم باید روی همهٴ اینها تحقیق کنم شاید صلاحیت داشته باشن شاید نداشته باشن و شما هم که سرعت عمل میخواهید و ادلة دیگری که پیشبینی شده بود که شاید بهتر باشه دخالت نکنم مجموعاً امام تصمیم گرفتن که دخالت نکنن و حق رو به ملت واگذار کنن! “
مکانیسم واگذاری حق تعیین صلاحیت به ملت هم این شد که موسوی خوییینیها در نماز جمعه حاضر شد و رسماً اعلام کرد: ”بهعنوان نمایندهٴ امام در ”کمیسیون تبلیغاتِ ریاست جمهوری“ برخی کاندیداهای ریاستجمهوری را فاقد صلاحیت اخلاقی میداند و اگر ملت ایران صلاح بداند من (موسوی خویینیها) کسانی را که صلاحیت ندارند حذف میکنم! “
نتیجه اینکه بلافاصله همان ارگانی که به اسم ”کمیسیون نظارت بر انتخابات“ درست شده بود، تقریباً همهٴ کاندیداها به استثنای 10 را حذف کرد!
تا این مرحله، برآورد خمینی، عوامل و کارگزارانش در مورد مجاهدین و شخص مسعود رجوی این بود که:
از حضور مجاهدین در انتخابات استقبال کنند و به این ترتیب به انتخاباتشان ”رنگ و لعاب دموکراتیک “ بدهند با این توهم که:
مجاهدین هم چون پایگاه اجتماعی چندانی ندارند، صرفاً می آیند در انتخابات شرکت میکنند و بعد هم شکست میخورند و در نتیجه:
هم انتخابات نظام به شکل آبرومندی برگزار میشود،
هم نفرمطلوب خمینی، انتخاب میشود
و هم اینکه، مجاهدین با تحمل شکست درانتخابات، زبانشان کوتاه شده و پس از آن، ”سرجای خودشان“ می نشینند و خلاصه ”شر سیاسی“ شان از سر ”آقا“ کم میشود!
کمی بعد، روزنامه کیهان، عکس و اسامی 10نفر کاندیدای تأیید صلاحیت شده نظام برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری را به این شکل که در کیهان آن روزگار میبینید، چاپ کرد.
فقط 10 کاندیدا در لیست مبارزاتی ماندند.
با شروع مبارزات انتخاباتی و رو شدن هویت افغانی ”جلالالدین فارسی“ کاندیدای اصلی حزب جمهوری، وی مجبور به کنارهگیری شد.
تا این مرحله مبارزات انتخاباتی هنوز اوج نگرفته و اوضاع آرام بود. حتی خمینی یک بار به تلویزیون آمد و با همان لهجه معروفش گفت: ”من کار ندارم کی رئیسجمهور میشد. به من مربوط نیست. من یک رأی دارم به هرکس دلم خواست میدم. شما هم همینطور! “
تا این مرحله مبارزات انتخاباتی هنوز اوج نگرفته و اوضاع آرام بود. حتی خمینی یک بار به تلویزیون آمد و با همان لهجه معروفش گفت: ”من کار ندارم کی رئیسجمهور میشد. به من مربوط نیست. من یک رأی دارم به هرکس دلم خواست میدم. شما هم همینطور! “
و به این ترتیب مبارزات انتخاباتی اولین دورهٴ انتخابات ریاست جمهوری، وارد دور تازهیی شد تا خمینی در مورد کم و کیف پشتوانهٴ اجتماعی مجاهدین به درک واقعیتهای جدیدی برسد!
مجاهدین در ابتدا، نیت خود از شرکت در انتخابات را با تودههای مردم در میان گذاشتند و اینکه اصلاً چرا در انتخابات شرکت کردهاند؟
مجاهدین در ابتدا، نیت خود از شرکت در انتخابات را با تودههای مردم در میان گذاشتند و اینکه اصلاً چرا در انتخابات شرکت کردهاند؟
کنفرانس مطبوعاتی مرکزیت سازمان و میتینگ بزرگ انتخاباتی آنها در دانشگاه تهران، دو واقعهٴ مهم آن روزها بود که نقش تعیین کنندهای در ایجاد بزرگترین جبهه متحد مردمی ترقیخواه تاریخ ایران تا آنزمان، ایفا کرد.
حرکت بعدی مجاهدین که باعث سرریز کردن تقریباً تمامی ظرفیت اجتماعی جامعه ایران در جبههای که مجاهدین ایجاد کرده بودند، شد. برنامهیی بودکه تمامی اقشار خلق و مطالبات تاریخیشان را در خود گنجانده بود.
در این مرحله بود که موج حمایت مردمی از مسعود رجوی، شروع شد و در چند روز تقریباً تمامی احزاب، گروهها، سازمانهای سیاسی، صنفی، اقلیتهای دینی، اقلیتهای قومی، اتحادیههای کارگری و دانشجویی و نهادهای اجتماعی روشنفکران و... حمایت خود را از مسعود رجوی، مجاهدین خلق و برنامه انتخاباتی آنها اعلام کردند. این یک شوک تکاندهنده برای خمینی، عوامل و کارگزارنش بود که از ابتدا با نیت ”بور کردن “ مجاهدین در انتخابات، به آنها اجازهٴ حضور و نام نویسی داده بودند!
قبل از همه، این خود خمینی بود که با دیدن موج عظیم حمایتهای مردمی از مجاهدین و مسعود رجوی، متوجه اشتباه برآورد مرگبار خود از عمق پایگاه مردمی مجاهدین خلق و شخص مسعود رجوی شد. خمینی میزانِ حمایت اجتماعی از مجاهدین را بهشدت دستکم گرفته و بر این تصور بود که اتفاقاً خیلی هم خوب است مجاهدین وارد کارزار انتخاباتی شده و در برابر کاندیدای حزب جمهوری خمینی در هم بشکنند!
اما واقعیت صحنهٴ اجتماعی مملکت، حرف دیگری میزد، مجاهدین از اولین روز ثبت نام تا روزی که توسط خمینی از صحنهٴ مبارزات انتخاباتی حذف شدند چیزی حدود دو هفته فرصت داشتند تا قدرت سیاسی و پایگاه عظیم اجتماعی خویش را به نمایش بگذارند. دو هفتهیی که ارکان نظام تازه تأسیس خمینی و شخص او را به لرزه درآورد.
در آن مقطع، به استثنای حزب جمهوری خمینی و حزب توده، شاید به توان گفت، تقریباً تمامی احزاب مطرح درصحنهٴ سیاسی آن روز ایران، به حمایت از رجوی و برنامه او برخاستند. آذریها، کردها، بلوچها، هموطنان عرب خوزستانی همه، در کسوت تشکلها و نهادهای اجتماعی خود در ابعاد کلان اجتماعی، حمایتشان از مسعود رجوی و برنامه او را اعلام کردند.
حمایت عظیم جوانان اعم از دانشجویان و دانشآموزان از مجاهدین در سراسر ایران،
حمایت گسترده کارگران و دیگر زحمتکشان از برنامه رجوی در سراسر ایران بهویژه در قلب منطقهٴ نفتخیز خوزستان و حمایت نفتگران جنوب، حمایت شگفتانگیز زنان و تشکلها و نهادهای اجتماعی آنها از برنامه مجاهدین، در کنار حمایتهایی که از سوی کشاورزان و روستا نشینان از مسعود رجوی و برنامه او شد، همه و همه باعث شد خمینی به سرعت در ارزیابی خود تجدیدنظر کرده و دست بهکار حذف رجوی از صحنهٴ مبارزات انتخاباتی شود.
تصمیم خمینی برای حذف رجوی و مجاهدین از صحنهٴ مبارزات انتخاباتی آنچنان سریع بود که حتی برای اجرایی کردن تصمیمش، یک طرح و نقشهٴ بهاصطلاح آبرومندانه؟! هم ترتیب نداد و با دستپاچگی تمام و با یک سناریوی ”آبکی“، مسعود رجوی، مجاهدین خلق و به همراه آنان، بزرگترین جبهه متحد مردمیای صحنهٴ سیاسی ایران را از مشارکت در اولین انتخابات ریاستجمهوری نظام تازه تاسیس، منع کرد!
داستان آن حذف تاریخی به روایت تلویزیون خمینی به شرح زیر است:
”استفتایی با امضای جمعی از مؤمنین در خصوص اعتقاد نامزدها به قانون اساسی به رهبر انقلاب تقدیم میشود. امام در پاسخ مینویسند: کسانی که به قانون اساسی رأی مثبت ندادهاند، حق ندارند رئیسجمهور شوند“.
و انگار نه انگار که این، همان خمینیای بود که پیش از فوران حمایتهای مردمی از مجاهدین، به مسعود رجوی اجازهٴ ثبت نام و شرکت در انتخابات داده و وی را در دو مرحله هم تأیید صلاحیت کرده بود!
رادیو تلویزیون رژیم هم بلافاصله وارد شد و خبر فتوای خمینی را اعلام کرد و کمی بعد مجاهدین اعلام کردند که برای جلوگیری از هر برخورد و درگیریهای اجتماعی، از دور انتخابات کنار میکشند.
قبل از همه، این خود خمینی بود که با دیدن موج عظیم حمایتهای مردمی از مجاهدین و مسعود رجوی، متوجه اشتباه برآورد مرگبار خود از عمق پایگاه مردمی مجاهدین خلق و شخص مسعود رجوی شد. خمینی میزانِ حمایت اجتماعی از مجاهدین را بهشدت دستکم گرفته و بر این تصور بود که اتفاقاً خیلی هم خوب است مجاهدین وارد کارزار انتخاباتی شده و در برابر کاندیدای حزب جمهوری خمینی در هم بشکنند!
اما واقعیت صحنهٴ اجتماعی مملکت، حرف دیگری میزد، مجاهدین از اولین روز ثبت نام تا روزی که توسط خمینی از صحنهٴ مبارزات انتخاباتی حذف شدند چیزی حدود دو هفته فرصت داشتند تا قدرت سیاسی و پایگاه عظیم اجتماعی خویش را به نمایش بگذارند. دو هفتهیی که ارکان نظام تازه تأسیس خمینی و شخص او را به لرزه درآورد.
در آن مقطع، به استثنای حزب جمهوری خمینی و حزب توده، شاید به توان گفت، تقریباً تمامی احزاب مطرح درصحنهٴ سیاسی آن روز ایران، به حمایت از رجوی و برنامه او برخاستند. آذریها، کردها، بلوچها، هموطنان عرب خوزستانی همه، در کسوت تشکلها و نهادهای اجتماعی خود در ابعاد کلان اجتماعی، حمایتشان از مسعود رجوی و برنامه او را اعلام کردند.
حمایت عظیم جوانان اعم از دانشجویان و دانشآموزان از مجاهدین در سراسر ایران،
حمایت گسترده کارگران و دیگر زحمتکشان از برنامه رجوی در سراسر ایران بهویژه در قلب منطقهٴ نفتخیز خوزستان و حمایت نفتگران جنوب، حمایت شگفتانگیز زنان و تشکلها و نهادهای اجتماعی آنها از برنامه مجاهدین، در کنار حمایتهایی که از سوی کشاورزان و روستا نشینان از مسعود رجوی و برنامه او شد، همه و همه باعث شد خمینی به سرعت در ارزیابی خود تجدیدنظر کرده و دست بهکار حذف رجوی از صحنهٴ مبارزات انتخاباتی شود.
تصمیم خمینی برای حذف رجوی و مجاهدین از صحنهٴ مبارزات انتخاباتی آنچنان سریع بود که حتی برای اجرایی کردن تصمیمش، یک طرح و نقشهٴ بهاصطلاح آبرومندانه؟! هم ترتیب نداد و با دستپاچگی تمام و با یک سناریوی ”آبکی“، مسعود رجوی، مجاهدین خلق و به همراه آنان، بزرگترین جبهه متحد مردمیای صحنهٴ سیاسی ایران را از مشارکت در اولین انتخابات ریاستجمهوری نظام تازه تاسیس، منع کرد!
داستان آن حذف تاریخی به روایت تلویزیون خمینی به شرح زیر است:
”استفتایی با امضای جمعی از مؤمنین در خصوص اعتقاد نامزدها به قانون اساسی به رهبر انقلاب تقدیم میشود. امام در پاسخ مینویسند: کسانی که به قانون اساسی رأی مثبت ندادهاند، حق ندارند رئیسجمهور شوند“.
و انگار نه انگار که این، همان خمینیای بود که پیش از فوران حمایتهای مردمی از مجاهدین، به مسعود رجوی اجازهٴ ثبت نام و شرکت در انتخابات داده و وی را در دو مرحله هم تأیید صلاحیت کرده بود!
رادیو تلویزیون رژیم هم بلافاصله وارد شد و خبر فتوای خمینی را اعلام کرد و کمی بعد مجاهدین اعلام کردند که برای جلوگیری از هر برخورد و درگیریهای اجتماعی، از دور انتخابات کنار میکشند.
این، یک نمونهٴ کاملاً کلاسیک مهندسی انتخابات! در نظام خمینی و با مدیریت شخص خمینی است.
نمونهای که نشان میدهد، مجاهدین و مردم ایران برای حل و فصل مسایل و مشکلات سیاسیشان باخمینی، و برای حل اختلافنظرهایشان باوی به روش دموکراتیک، آنچه در توان داشتند بهکار گرفتند، از حقوق قانونی خود هم به مراتب و دفعات متعدد گذشتند، تا شاید بتوانند با حضور در صحنهٴ سیاسی و فعالیت مسالمتآمیز و روشهای پارلمانی، به یک زندگی اجتماعی متفاهم در ایران شکل دهند، تلاشی که البته خمینی با قدرتطلبی بیمارگونه و هیستریک خود، آن را به خون کشید و سنگینترین مقاومت تاریخ ایران معاصر را به مردم این میهن تحمیل کرد. مقاومتی که هنوز ادامه دارد.
نمونهای که نشان میدهد، مجاهدین و مردم ایران برای حل و فصل مسایل و مشکلات سیاسیشان باخمینی، و برای حل اختلافنظرهایشان باوی به روش دموکراتیک، آنچه در توان داشتند بهکار گرفتند، از حقوق قانونی خود هم به مراتب و دفعات متعدد گذشتند، تا شاید بتوانند با حضور در صحنهٴ سیاسی و فعالیت مسالمتآمیز و روشهای پارلمانی، به یک زندگی اجتماعی متفاهم در ایران شکل دهند، تلاشی که البته خمینی با قدرتطلبی بیمارگونه و هیستریک خود، آن را به خون کشید و سنگینترین مقاومت تاریخ ایران معاصر را به مردم این میهن تحمیل کرد. مقاومتی که هنوز ادامه دارد.