قیل و قال در مورد توافق لوزان، همچنان در رژیم و در جلسات نقد و بررسی آن ادامه دارد. جلسات نقد و بررسیای که گاهاً به برملا شدن گوشههایی از واقعیت این جریان و عقبنشینیهای ذلتبار رژیم میانجامد.
یکی از این جلسات، مناظرهیی است که بین موافقان و مخالفان توافق لوزان در دانشگاه تهران برپا شد و در تلویزیون رژیم (۳/۲/۹۴) به نمایش درآمد. در این مناظره یکی از این مخالفان به نام ظهرهوند که خودش از اعضای تیم سابق مذاکرهکننده هستهیی است، به لاپوشانی دولت روحانی در مورد آنچه که در لوزان گذشته و مقایسه آن با عملکرد تیم مذاکرهکننده آمریکا پرداخت و گفت: «آقای کری هر بار که از جلسه مذاکره با ایران خارج شده، مستقیم رفته و به کنگره گزارش داده، و موضع رسمی گرفته؛ حالا شما طرف مقابل را ببینید، میگوید اگر من استیضاح هم بشوم به هیچ عنوان به کسی گزارش نخواهم داد».
ظهرهوند در جای دیگری از صحبتهایش نگرانیاش از تأثیر توافق لوزان بر امنیت رژیم را بیان کرد و گفت: «نکته بعدی این است که ذات صنعت هستهای، بازدارنده است. ما داریم این بازدارندگی را از دست میدهیم؛ بنابراین مسیر کنترل ادامه خواهد داشت. در بیانیه یا فکت شیت آمریکاییها میبینید که مسأله در جنبههای امنیتی هم دارد جلو میرود. پی.ام.دی را مطرح میکنند و... یا حتی بحث کنترلهای پیشرفته. این خودش است. کدام کنترلهای پیشرفته؟»
این عضو سابق تیم مذاکره کننده، به این ترتیب با اشاره به اینکه ذات صنعت هستهیی بازدارنده است، به ماهیت نظامی و تسلیحاتی آن اعتراف میکند. بیجهت نیست که دل رژیم این همه برای «صنعت و فنآوری هستهیی» لک زده است.
خامنهای هم بر همین اساس در 20فروردین 94 گفت: «توسعه علمی و فنی هستهیی در ابعاد گوناگون بههیچوجه نبایستی متوقف شود. توسعه، توسعه فنی، باید ادامه پیدا کند. محدودیتهایی را ممکن است لازم بدانند که قبول کنند، حرفی نداریم. برخی از محدودیتها را قبول کنند؛ اما توسعه فنی حتماً بایستی ادامه پیدا کند و با شدت و قدرت پیش برود».
اظهارات ظهرهوند نشان میدهد که اینها رؤیاهای بر باد رفته ولیفقیه است و این رؤیاها در واقعیت، تماماً به کابوس تبدیل شده است. او در ادامه سخنان خود میگوید: «بعد از 10، 15، 20سال… من میخواهم مثلاً این 1000 سانتریفیوژی که در فردو گذاشتم و دارد برای خودش میچرخد که کار لغوی است را تبدیل کنم به 1001. یا میخواهم این 1001 را نوع 2 درست کنم یا نیاز دارم یک چیز جدیدی درست شده که نیاز به غنیسازی 7 و 8 دهم درصد دارد، میدانید که الآن غنیسازی تا 99% هر نوعش در آینده کار خاص خودش را خواهد داشت. الآن زیردریاییهای اتمی که وجود دارد باید 60% باطریهای اتمیشان غنی شده باشد یعنی شما با 50% هم نمیتوانید کار کنید، حالا ما میگوییم میخواهیم باطری ساعت درست کنیم که 6 و نیم درصد است، آمریکایی حتماً باید به شما اوکی بدهد و من به شما بگویم تحریم چیزی نیست که برداشته شود».
بله این کارگزار رژیم خوب فهمیده است. اولاً تحریم چیزی نیست که برداشته شود. ثانیاً اگر این رژیم بر سر کار باشد که نخواهد بود، حتی بعد از 15 یا 20سال هم نخواهد توانست سودای صنعت هستهیی را در سر بپروراند و بمب اتمی را حتی در خواب هم ببیند. بههمین خاطر هم هست که او و بسیاری دیگر در حال حاضر سرگردانند، زیرا دولت روحانی نمیگذارد که حتی آنها ببینند و بدانند چه بر سرشان آمده است.
کوشکی یکی دیگر از همین کارگزاران سرگردان رژیم در این مناظره میگوید: «این اتفاق که البته من نمیدانم اسمش را چه بگذارم، البته آقای رئیسجمهور فرمودند که این پدیده اسمش توافق هست و آقای ظریف چند روز پیش فرمودند توافقی نشده تا فکت شیتاش منتشر شود. به همین دلیل واقعاً بین یک پدیدهای که نمیدانیم بیانیه است، توافق است یا توافق نیست سرگردانیم».
البته موافقان لوزان هم چندان تصویر بهتری از آنچه که اتفاق افتاده ندارند و آنها هم سرگردانند. در همان مناظره، صادق زیباکلام یکی از موافقان که از توافق لوزان دفاع میکند، میگوید:
«از منظری که نگاه میکنم معتقدم بسیاری از انتقاداتی که به توافق لوزان وارد میشود تا حدود زیادی درست است. مثلاً میگویند فردو در 50 کیلومتری قم در جایی است که دسترسی به آن خیلی سخت باشد که نشود به آن از زمین یا هوا حمله کرد. اینکه شما رفتید 60 متر زیر زمین هزاران متر مربع تأسیسات ایجاد کردید، حالا طبق لوزان قرار است آنجا500تا، 600 تا کمتر یا بیشتر سانتریفوژ باشد که آن هم برای خودش بچرخد. مثل ماشین که درجا کار کند ولی حرکت نکند».
به این ترتیب کاملاً آشکار است که آنچه از دستگاه عریض و طویل هستهیی رژیم بر جا مانده چیزی نیست جز پوستهیی که بعضی از مهرههای رژیم آن را یک کاریکاتور مینیاتوری مینامند.
یکی از این جلسات، مناظرهیی است که بین موافقان و مخالفان توافق لوزان در دانشگاه تهران برپا شد و در تلویزیون رژیم (۳/۲/۹۴) به نمایش درآمد. در این مناظره یکی از این مخالفان به نام ظهرهوند که خودش از اعضای تیم سابق مذاکرهکننده هستهیی است، به لاپوشانی دولت روحانی در مورد آنچه که در لوزان گذشته و مقایسه آن با عملکرد تیم مذاکرهکننده آمریکا پرداخت و گفت: «آقای کری هر بار که از جلسه مذاکره با ایران خارج شده، مستقیم رفته و به کنگره گزارش داده، و موضع رسمی گرفته؛ حالا شما طرف مقابل را ببینید، میگوید اگر من استیضاح هم بشوم به هیچ عنوان به کسی گزارش نخواهم داد».
ظهرهوند در جای دیگری از صحبتهایش نگرانیاش از تأثیر توافق لوزان بر امنیت رژیم را بیان کرد و گفت: «نکته بعدی این است که ذات صنعت هستهای، بازدارنده است. ما داریم این بازدارندگی را از دست میدهیم؛ بنابراین مسیر کنترل ادامه خواهد داشت. در بیانیه یا فکت شیت آمریکاییها میبینید که مسأله در جنبههای امنیتی هم دارد جلو میرود. پی.ام.دی را مطرح میکنند و... یا حتی بحث کنترلهای پیشرفته. این خودش است. کدام کنترلهای پیشرفته؟»
این عضو سابق تیم مذاکره کننده، به این ترتیب با اشاره به اینکه ذات صنعت هستهیی بازدارنده است، به ماهیت نظامی و تسلیحاتی آن اعتراف میکند. بیجهت نیست که دل رژیم این همه برای «صنعت و فنآوری هستهیی» لک زده است.
خامنهای هم بر همین اساس در 20فروردین 94 گفت: «توسعه علمی و فنی هستهیی در ابعاد گوناگون بههیچوجه نبایستی متوقف شود. توسعه، توسعه فنی، باید ادامه پیدا کند. محدودیتهایی را ممکن است لازم بدانند که قبول کنند، حرفی نداریم. برخی از محدودیتها را قبول کنند؛ اما توسعه فنی حتماً بایستی ادامه پیدا کند و با شدت و قدرت پیش برود».
اظهارات ظهرهوند نشان میدهد که اینها رؤیاهای بر باد رفته ولیفقیه است و این رؤیاها در واقعیت، تماماً به کابوس تبدیل شده است. او در ادامه سخنان خود میگوید: «بعد از 10، 15، 20سال… من میخواهم مثلاً این 1000 سانتریفیوژی که در فردو گذاشتم و دارد برای خودش میچرخد که کار لغوی است را تبدیل کنم به 1001. یا میخواهم این 1001 را نوع 2 درست کنم یا نیاز دارم یک چیز جدیدی درست شده که نیاز به غنیسازی 7 و 8 دهم درصد دارد، میدانید که الآن غنیسازی تا 99% هر نوعش در آینده کار خاص خودش را خواهد داشت. الآن زیردریاییهای اتمی که وجود دارد باید 60% باطریهای اتمیشان غنی شده باشد یعنی شما با 50% هم نمیتوانید کار کنید، حالا ما میگوییم میخواهیم باطری ساعت درست کنیم که 6 و نیم درصد است، آمریکایی حتماً باید به شما اوکی بدهد و من به شما بگویم تحریم چیزی نیست که برداشته شود».
بله این کارگزار رژیم خوب فهمیده است. اولاً تحریم چیزی نیست که برداشته شود. ثانیاً اگر این رژیم بر سر کار باشد که نخواهد بود، حتی بعد از 15 یا 20سال هم نخواهد توانست سودای صنعت هستهیی را در سر بپروراند و بمب اتمی را حتی در خواب هم ببیند. بههمین خاطر هم هست که او و بسیاری دیگر در حال حاضر سرگردانند، زیرا دولت روحانی نمیگذارد که حتی آنها ببینند و بدانند چه بر سرشان آمده است.
کوشکی یکی دیگر از همین کارگزاران سرگردان رژیم در این مناظره میگوید: «این اتفاق که البته من نمیدانم اسمش را چه بگذارم، البته آقای رئیسجمهور فرمودند که این پدیده اسمش توافق هست و آقای ظریف چند روز پیش فرمودند توافقی نشده تا فکت شیتاش منتشر شود. به همین دلیل واقعاً بین یک پدیدهای که نمیدانیم بیانیه است، توافق است یا توافق نیست سرگردانیم».
البته موافقان لوزان هم چندان تصویر بهتری از آنچه که اتفاق افتاده ندارند و آنها هم سرگردانند. در همان مناظره، صادق زیباکلام یکی از موافقان که از توافق لوزان دفاع میکند، میگوید:
«از منظری که نگاه میکنم معتقدم بسیاری از انتقاداتی که به توافق لوزان وارد میشود تا حدود زیادی درست است. مثلاً میگویند فردو در 50 کیلومتری قم در جایی است که دسترسی به آن خیلی سخت باشد که نشود به آن از زمین یا هوا حمله کرد. اینکه شما رفتید 60 متر زیر زمین هزاران متر مربع تأسیسات ایجاد کردید، حالا طبق لوزان قرار است آنجا500تا، 600 تا کمتر یا بیشتر سانتریفوژ باشد که آن هم برای خودش بچرخد. مثل ماشین که درجا کار کند ولی حرکت نکند».
به این ترتیب کاملاً آشکار است که آنچه از دستگاه عریض و طویل هستهیی رژیم بر جا مانده چیزی نیست جز پوستهیی که بعضی از مهرههای رژیم آن را یک کاریکاتور مینیاتوری مینامند.