به قلم م. شوق
یک طرف حبّ حسین و عشق دنیا یک طرف
یک طرف درگاه او، صد طاق کسرا یک طرف
دل! چه میجویی دگر؟ عشق حسین ار یافتی
درک او یکسو بنه، دنیا و عقبا یک طرف
من نمیدانم چه در جام جهانبین دیدهاند
جان او یک سوی نه، جمله جهانها یک طرف
از رگانش مشت خون بر آسمان پاشیده شد
یک طرف آن خون و صد عقد ثریا یک طرف
صحنه را در پیش چشم آور ز عاشورای او
یک طرف بیسر بدنها بود و سرها یک طرف
یک طرف جسم شهیدانش سراپا غرق خون
چهرهٴ خندان و شکرش بر بلاها یک طرف
بعد از او هر روز عاشورا و هرجا کربلاست
یک طرف تاریخ نه، وین صبر زیبا یک طرف
کربلا را بوم نقش یک حماسه کرد او
یک طرف دست خدا، وین نقش آرا یک طرف
دشت خشکی را نشاندن در مکانها معجزهست
نیمروزی گستراندن در زمانها یک طرف
گو به نقاشان چین سیمای او را برکشند
داغی آتشفشان یک سوی و دریا یک طرف
مرگ میزد ضجه خواری به پیش پای او
کشته او یک طرف نه، هر چه احیا یک طرف
یک طرف درگاه او، صد طاق کسرا یک طرف
دل! چه میجویی دگر؟ عشق حسین ار یافتی
درک او یکسو بنه، دنیا و عقبا یک طرف
من نمیدانم چه در جام جهانبین دیدهاند
جان او یک سوی نه، جمله جهانها یک طرف
از رگانش مشت خون بر آسمان پاشیده شد
یک طرف آن خون و صد عقد ثریا یک طرف
صحنه را در پیش چشم آور ز عاشورای او
یک طرف بیسر بدنها بود و سرها یک طرف
یک طرف جسم شهیدانش سراپا غرق خون
چهرهٴ خندان و شکرش بر بلاها یک طرف
بعد از او هر روز عاشورا و هرجا کربلاست
یک طرف تاریخ نه، وین صبر زیبا یک طرف
کربلا را بوم نقش یک حماسه کرد او
یک طرف دست خدا، وین نقش آرا یک طرف
دشت خشکی را نشاندن در مکانها معجزهست
نیمروزی گستراندن در زمانها یک طرف
گو به نقاشان چین سیمای او را برکشند
داغی آتشفشان یک سوی و دریا یک طرف
مرگ میزد ضجه خواری به پیش پای او
کشته او یک طرف نه، هر چه احیا یک طرف
***
به خاکپای سرچشمه فدا
بی گل سرخ شرف، باغ بشر را چه صفاست؟
آن چه بر جاست مگر جز ستم و جور و جفاست؟
گلی از شاخ فدا برکن و بو کن یارا
که فدا خوبترین عطر گل این دنیاست
آن چه بر جاست مگر جز ستم و جور و جفاست؟
گلی از شاخ فدا برکن و بو کن یارا
که فدا خوبترین عطر گل این دنیاست
***