پس از اتمام سیرک انتخابات موضوع عدم مشارکت مردم در انتخابات و شکست باندهای درونی رژیم باعث جدال جدیدی بین آنها شده است.
عناصر و رسانههای باند مغلوب نتیجه اعلام شده و حکومتی را نمود بارز شکست باند خود ارزیابی میکنند.
آنها عملکرد کسانی از باند متبوع خود مانند روحانی را که در رأس دولت بودهاند عملکردی ضعیف میدانند، طوری که بهقول مقالهنویس روزنامه مستقل سخن گفتن از این باند دشوار است: «دشواری سخنگویی از اصلاحات، امروز به اوج خود رسیده است مانند تبلیغ محصولی از یک شرکت ورشکسته که طلبکاران و سهامداران خشمگین آن پشت در صف کشیدهاند و یا حتی دشوارتر از این، مانند دفاع کردن از فوتبالیستی که در دیداری سرنوشتساز به شکل پیاپی گل به خودی زده است» (مستقل ۲تیر ۱۴۰۰).
همین روزنامه یک روز قبل نوشته است: «همچنان که عملکرد اصولگرایان سالها معلوم است به همان اندازه اصلاحطلبان هم در این چند سال اخیر در مجلس و شهرداریها و شورای شهر و ریاستجمهوری عملکرد کاملاً ضعیف خودشان را نشان دادهاند... باید اعتراف کرد عملکرد ضعیف اصلاحطلبان به مردم ما آموخت که در تاریخ خود تحت عنوان اصلاحات چیزی جز سیاهی و نامردمی و ستم نبینند» (مستقل ۱تیر ۱۴۰۰).
اما از آنجا که همه باندهای درونی رژیم سروته یک کرباسند و در حفظ نظام کاملاً سر در یک آخور دارند، همدستی باند غالب و مغلوب در زمینه سرکوب و غارت مردم قابل توجه است. چنانچه در سر بزنگاهها و در مقاطع خیزش و قیامهای مردمی همدستی آنها در سرکوب مردم کاملاً امری شناخته شده است.
موارد بارز آن همدستی سران و رؤسای جمهور آنها از هر دو باند در قیامهای سال۷۸، ۸۸، ۹۶، و ۹۸ است که به فرمان خامنهای، دستور سرکوب مردم را صادر کردند و مردم قیامکننده را ضد انقلاب، وابسته به اجنبی و... نامیدند.
اکنون نیز که جلاد قتلعام از جعبه مارگیری «مقام عظمای ولایت» سر برآورده بسیاری از مدیران رسانههای وابسته به باند مغلوب و موسوم به اصلاحطلب چاکر منشانه تملق او را گفتند و به پابوس او رفتند.
محمود واعظی رئیس دفتر آخوند روحانی نیز این جلاد را «منتخب مردم ایران»! دانست و در زمینه «رفاقت» با او و دولتش گفت: «نحلهها و جناح های سیاسی که در انتخابات رقابت کردند از این به بعد بحث رفاقت و همکاری مطرح است و همه گروههای سیاسی باید خود را در خدمت رئیسجمهور منتخب و دولت سیزدهم قرار دهند» (خبرگزاری ایرنا ۲تیر ۱۴۰۰).
بیدلیل نیست که مردم سالهاست نفرت خود را از هر دو باند با شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگر تمام شد ماجرا» بیان کردهاند
کیهان خامنهای برای دربردن ولیفقیه و باند او از زیر بار جنایاتی که نظام آخوندی برعلیه مردم مرتکب شده، همه عملکردهای ضدمردمی نظام در دوره ۸ساله روحانی را به حساب آن دولت و باند مغلوب گذاشته است.
پاسدار حسین شریعتمداری نویسنده مقاله به روی نامبارک نیاورده که همه تصمیمهای راهبردی سیاسی، اقتصادی و امنیتی توسط شورای امنیت رژیم که اکثر اعضای آن وابسته به باند خامنهای و منصوب شخص او هستند، گرفته میشود و به تأیید خامنهای میرسد.
او به عمد از روی این واقعیت گذشته و نوشته است: «این روزها برخی از مدعیان اصلاحات و مخصوصاً سردمداران این جریان چنانکه گویی سابقه آنها از خاطره مردم محو شده است، تابلو عوض کرده و علیه مشکلات و پلشتیهایی شعار میدهند که خود پدید آوردهاند. این جماعت بیآن که به روی مبارک! خود بیاورند و از بلاها و مشکلات فراوانی که به ملت تحمیل کردهاند، احساس شرمندگی کنند، اصرار دارند درصد کمتر مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ را به حساب فاصله گرفتن بخشی از ملت با نظام بنویسند!» (کیهان۱ تیر ۱۴۰۰).
صرفنظر از جدالهای باندی و اینکه باند مغلوب اعتراف به عدم مشارکت کند و آنرا به حساب باند ولیفقیه بنویسد و یا اینکه باند خامنهای و عناصری نظیر پاسدار شریعتمداری آنرا به حساب دولت روحانی بنویسند و... ، واقعیت این است که عدم شرکت مردم در انتخابات بهمثابه نه بزرگ آنها به تمامیت رژیم و برآمده از خیزشها و شعارهای مردم در کف خیابانها در قیامهای چند سال اخیر و اعتراضات روزانهای است که جریان دارد.
روزنامه مستقل به همین واقعیت اینطور اعتراف میکند: «از چندین سال پیش شعار اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا را سر میدادند. شوربختانه، جناحهای سیاسی این شعار را ریشهیابی نکردند. . جناحهای سیاسی کشورمان به شعارهای چندین ساله بیتوجهی کردند» (مستقل ۲تیر ۱۴۰۰).
آری، واقعیت این است که عدم مشارکت مردم عبور از تمامیت نظام و آری گفتن به مقاومت براندازی است که میخواهد رژیم را سرنگون کند. رأی من سرنگونی است نیز برآمده از گرایش عمومی مردم به مقاومت برانداز است.
روزنامه شرق نوشت: «محدودشدن مشارکت مردم در فرآیندهای سیاسی و انتخاباتی کشور عنصر مهم اقتدار ملی (بخوانید قدرت سرکوب) را تضعیف و موجب ظهور خطرات احتمالی امنیتی برای کشور (بخوانید خطرات امنیتی برای حکومت آخوندها) خواهد شد» (شرق ۱اردیبهشت ۱۴۰۰).
آری عدم شرکت مردم در انتخابات را باید نمایهای از نفرت عموم مردم به حاکمیت و اقبال به جریانی دانست که که رأی من سرنگونی است شعارش بود، و عملاً نیز طی ۴دهه گذشته تمامی فعالیتهایش در راستای براندازی نظام و استقرار دولتی ملی و دمکراتیک بوده، و همچنان نیز به این فعالیت ادامه میدهد تا هدف مقدس مردم ایران برای رسیدن به آزادی را محقق کند.