آخوند روحانی در صحبتهای 12 دی 95 خود در مصاحبه با تلویزیون رژیم، به مسائل مختلفی پرداخت.
اگر حرفهای روحانی را محوربندی کنیم، شامل این محورها بود:
هشدار نسبت به معضل جدی بیکاری و اینکه یک خطر جدی برای نظام است.
ارائهٴ یکسری آمار و ارقام درباره اینکه گویا در دوران او، رشد اقتصادی تا 7درصد وجود داشته است.
دفاع شدید از برجام در عین اعتراف به اینکه در زمینه بانکی، برجام مشکلی حل نکرده است.
اعتراف به وجود 11 میلیون حاشیهنشین و بحران اجتماعی
عدم پاسخ گویی روشن به سؤال خبرنگار درباره وضعیت کنونی سوریه
در حالی که ظریف نسبت به مذاکراتی که به برجام منجر شد ابراز پشیمانی کرده (گرچه در جلسه دربسته) و حتی خود روحانی هم تمدید تحریمها را نقض برجام دانسته، اما روحانی در این صحبتها دوباره به دفاع از برجام رو آورد. این بالا و پایینی بهراستی میتواند ناشی از چه چیزی باشد؟
اگر کمی دقت شود، مشخص میشود که بالا و پایینی در کار نیست، یک تناقض در عمق عملکرد روحانی و باندش هست که در واقع همان تناقضی است که تمامیت نظام از آن رنج میبرد، این تناقض همه جا بیرون میزند. حتی همان جا هم که میگوید تمدید تحریم نقض برجام است، همانجا باز هم از برجام دفاع میکند. الآن هم همینطور است. . البته این بار فقط از برجام تعریف و دفاع کرد. برای نمونه گفت اگر برجام نبود، امروز تنها میتوانستیم 250هزار بشکه نفت بفروشیم. یعنی چی؟ یعنی امروز خیلی بیشتر رژیم میتواند نفت بفروشد. این هم اشتباه نیست. اما روحانی یک حرف دیگر هم بعد آن مطرح کرد، آنجا که گفت: برجام در موضوع بانکی راهگشایی نداشته! این حرف که او خیلی کوچک جلوهاش میدهد، در واقع همهٴ حرف است. چرا؟ چون رژیم هر چقدر نفت هم بفروشد، اما به علت اینکه بانکها حاضر به معامله با او نیستند، پولی به دستش نمیرسد. این را خود رسانهها و مهرههای رژیم هم میگویند.
برای نمونه مهدی محمدی از اعضای تیم مذاکرهکننده پیشین رژیم، چندی قبل گفت: «یک سال بعد از برجام نمیتوانیم پول فروش نفت را بگیریم!» یا رسانههای رژیم نوشتند: «فقط 2 درصد از پول صادرات نفت به حساب ایران واریز شده است... نفت فروخته میشود اما پولی نمیآید». پس هیچ تفاوتی نیست، این بار هم همان دوگانه گویی قبلی را دارد. وقتی روحانی میگوید در زمینه بانکی برجام کاری نکرده، بیان متفاوت حرف خامنهای است که گفت «برجام خسارت محض بود»، یا حرف سیف که «دستاورد برجام تقریباً هیچ بود!».
روحانی به بحران اجتماعی هم اشاره کرد، اول گفت: «فقر و بیکاری بهعنوان بزرگترین پایه برای آسیبهای اجتماعی در جامعه ما وجود دارد»، حالا دقت کنید که چگونه سعی میکند این بحران را از خودش دور کند: «خوشبختانه رهبری راهبری مسأله مبارزه با آسیبهای اجتماعی را خودشان شخصاً بهعهدهگرفتند». یعنی چه؟ یعنی انداختن تقصیر وضعیت خراب اجتماعی به گردن شخص خامنهای. درست با همان الگویی که چندی پیش تقصیر شکست برجام را هم گردن خامنهای انداخت و گفت خود خامنهای گام به گام نقشهٴ برجام را ترسیم و هدایت کرد.
اما فی الواقع هدف روحانی از این حرفها چه بود؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که وی دو هدف را میتواند دنبال کرده باشد. اول: تلاش برای آب ریختن روی شعلهٴ خشم مردم که بر اثر بحرانهای اجتماعی و اقتصادی، از زیر خاکستر در حال سر برآوردن است، البته با ادعاها و دعاوی و وعدههای دروغ.
دوم: پیشروی در جنگ انتخابات. برای همین، از یک طرف تلاش کرد با دادن انبوهی آمار فلهای، بگوید که دولتش خیلی کارها کرده است.
مهدی محمدی، در کانال تلگرامی خودش، در همین باره با طعنه نوشت: «رئیسجمهور گرانی ارز را ناشی از "رونق اقتصادی"، خرید هواپیمای خارجی را ناشی از "علاقه به صرفهجویی در ارز"، بدعهدی پیدرپی آمریکا را در عین "برد-برد بودن برجام" و فاجعه بیکاری را هم همزمان با "رشد اقتصادی ٧ درصدی" اعلام کرده است. کسی که درباره کارنامهاش چنین سخن میگوید، فردا اگر بخواهد درباره آینده وعده بدهد، چه انتظاری باید داشت؟».
بنابراین به همین علت که ورودش نقطهٴ آغاز جنگ باندی در بستر نمایش انتخابات داشت، بهعلاوه بنبست تمامی نظام بر سر بحرانها، روحانی نتوانست راهی را هم برای برونرفت از بحرانهای رژیم ارائه بدهد.
ضمنا روحانی از پاسخ روشن درباره وضعیت رژیم بر سر موضوع سوریه، طفره رفت.
خبرنگار رژیم از روحانی پرسید، عدهیی تلاش میکنند بگویند آتشبس سوریه ربطی به رژیم ندارد و ترکها و روسها مبتکر آن هستند. روحانی پاسخ داد ایران نقش مهمی در مبارزه با تروریسم دارد. یعنی یک پاسخ مبهم. چرا؟ اگر یک نگاه به وضعیت امروز سوریه بکنیم. بعد از داستان حلب، روسیه بهشدت در پی این است که حل بحران سوریه را به نام خودش ثبت کند. دو شاخص مهم هم برای این موضوع وجود دارد. یکی اینکه بلافاصله بعد از حلب، پوتین خواستار آتشبس سراسری در سوریه شد؛ در حالیکه همان روز روحانی در تماس تلفنی با پوتین، گفته بود باید الگوی حلب، یعنی بمبارانهای شدید نیروی هوایی روسیه، در سایر نقاط سوریه جریان داشته باشد. شاخص دوم این بود که روسیه بعد از اعمال آتشبس، (که اصلاً خواست رژیم نبود و نیست) آن را در شورای امنیت مهر کرد. آنقدر هم برایش مهم بود که به گفته یک مفسر کانالهای عربی، با اینکه طرفهای غربی پایههای قطعنامه پیشنهادیش را منفجر کردند، روسیه باز هم پذیرفت.
واقعیت این است که از قبل هم روشن بود که منافع روسیه با منابع رژیم در سوریه، کاملاً متفاوت است و هر جا لازم باشد، رژیم را کنار میگذارد. اینجا هم دقیقاً رژیم را کنار گذاشت و برای رسیدن به این آتشبس، با ترکیه همپیمان شد. این وسط بازنده و کنار گذاشته شده، رژیم است. برای همین، وقتی مجری میپرسد میگویند روسیه و ترکیه با هم رفتند و ما کنار گذاشته شدیم، روحانی پاسخ روشن نمیدهد و سؤال را دور میزند.
اگر حرفهای روحانی را محوربندی کنیم، شامل این محورها بود:
هشدار نسبت به معضل جدی بیکاری و اینکه یک خطر جدی برای نظام است.
ارائهٴ یکسری آمار و ارقام درباره اینکه گویا در دوران او، رشد اقتصادی تا 7درصد وجود داشته است.
دفاع شدید از برجام در عین اعتراف به اینکه در زمینه بانکی، برجام مشکلی حل نکرده است.
اعتراف به وجود 11 میلیون حاشیهنشین و بحران اجتماعی
عدم پاسخ گویی روشن به سؤال خبرنگار درباره وضعیت کنونی سوریه
در حالی که ظریف نسبت به مذاکراتی که به برجام منجر شد ابراز پشیمانی کرده (گرچه در جلسه دربسته) و حتی خود روحانی هم تمدید تحریمها را نقض برجام دانسته، اما روحانی در این صحبتها دوباره به دفاع از برجام رو آورد. این بالا و پایینی بهراستی میتواند ناشی از چه چیزی باشد؟
اگر کمی دقت شود، مشخص میشود که بالا و پایینی در کار نیست، یک تناقض در عمق عملکرد روحانی و باندش هست که در واقع همان تناقضی است که تمامیت نظام از آن رنج میبرد، این تناقض همه جا بیرون میزند. حتی همان جا هم که میگوید تمدید تحریم نقض برجام است، همانجا باز هم از برجام دفاع میکند. الآن هم همینطور است. . البته این بار فقط از برجام تعریف و دفاع کرد. برای نمونه گفت اگر برجام نبود، امروز تنها میتوانستیم 250هزار بشکه نفت بفروشیم. یعنی چی؟ یعنی امروز خیلی بیشتر رژیم میتواند نفت بفروشد. این هم اشتباه نیست. اما روحانی یک حرف دیگر هم بعد آن مطرح کرد، آنجا که گفت: برجام در موضوع بانکی راهگشایی نداشته! این حرف که او خیلی کوچک جلوهاش میدهد، در واقع همهٴ حرف است. چرا؟ چون رژیم هر چقدر نفت هم بفروشد، اما به علت اینکه بانکها حاضر به معامله با او نیستند، پولی به دستش نمیرسد. این را خود رسانهها و مهرههای رژیم هم میگویند.
برای نمونه مهدی محمدی از اعضای تیم مذاکرهکننده پیشین رژیم، چندی قبل گفت: «یک سال بعد از برجام نمیتوانیم پول فروش نفت را بگیریم!» یا رسانههای رژیم نوشتند: «فقط 2 درصد از پول صادرات نفت به حساب ایران واریز شده است... نفت فروخته میشود اما پولی نمیآید». پس هیچ تفاوتی نیست، این بار هم همان دوگانه گویی قبلی را دارد. وقتی روحانی میگوید در زمینه بانکی برجام کاری نکرده، بیان متفاوت حرف خامنهای است که گفت «برجام خسارت محض بود»، یا حرف سیف که «دستاورد برجام تقریباً هیچ بود!».
روحانی به بحران اجتماعی هم اشاره کرد، اول گفت: «فقر و بیکاری بهعنوان بزرگترین پایه برای آسیبهای اجتماعی در جامعه ما وجود دارد»، حالا دقت کنید که چگونه سعی میکند این بحران را از خودش دور کند: «خوشبختانه رهبری راهبری مسأله مبارزه با آسیبهای اجتماعی را خودشان شخصاً بهعهدهگرفتند». یعنی چه؟ یعنی انداختن تقصیر وضعیت خراب اجتماعی به گردن شخص خامنهای. درست با همان الگویی که چندی پیش تقصیر شکست برجام را هم گردن خامنهای انداخت و گفت خود خامنهای گام به گام نقشهٴ برجام را ترسیم و هدایت کرد.
اما فی الواقع هدف روحانی از این حرفها چه بود؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که وی دو هدف را میتواند دنبال کرده باشد. اول: تلاش برای آب ریختن روی شعلهٴ خشم مردم که بر اثر بحرانهای اجتماعی و اقتصادی، از زیر خاکستر در حال سر برآوردن است، البته با ادعاها و دعاوی و وعدههای دروغ.
دوم: پیشروی در جنگ انتخابات. برای همین، از یک طرف تلاش کرد با دادن انبوهی آمار فلهای، بگوید که دولتش خیلی کارها کرده است.
مهدی محمدی، در کانال تلگرامی خودش، در همین باره با طعنه نوشت: «رئیسجمهور گرانی ارز را ناشی از "رونق اقتصادی"، خرید هواپیمای خارجی را ناشی از "علاقه به صرفهجویی در ارز"، بدعهدی پیدرپی آمریکا را در عین "برد-برد بودن برجام" و فاجعه بیکاری را هم همزمان با "رشد اقتصادی ٧ درصدی" اعلام کرده است. کسی که درباره کارنامهاش چنین سخن میگوید، فردا اگر بخواهد درباره آینده وعده بدهد، چه انتظاری باید داشت؟».
بنابراین به همین علت که ورودش نقطهٴ آغاز جنگ باندی در بستر نمایش انتخابات داشت، بهعلاوه بنبست تمامی نظام بر سر بحرانها، روحانی نتوانست راهی را هم برای برونرفت از بحرانهای رژیم ارائه بدهد.
ضمنا روحانی از پاسخ روشن درباره وضعیت رژیم بر سر موضوع سوریه، طفره رفت.
خبرنگار رژیم از روحانی پرسید، عدهیی تلاش میکنند بگویند آتشبس سوریه ربطی به رژیم ندارد و ترکها و روسها مبتکر آن هستند. روحانی پاسخ داد ایران نقش مهمی در مبارزه با تروریسم دارد. یعنی یک پاسخ مبهم. چرا؟ اگر یک نگاه به وضعیت امروز سوریه بکنیم. بعد از داستان حلب، روسیه بهشدت در پی این است که حل بحران سوریه را به نام خودش ثبت کند. دو شاخص مهم هم برای این موضوع وجود دارد. یکی اینکه بلافاصله بعد از حلب، پوتین خواستار آتشبس سراسری در سوریه شد؛ در حالیکه همان روز روحانی در تماس تلفنی با پوتین، گفته بود باید الگوی حلب، یعنی بمبارانهای شدید نیروی هوایی روسیه، در سایر نقاط سوریه جریان داشته باشد. شاخص دوم این بود که روسیه بعد از اعمال آتشبس، (که اصلاً خواست رژیم نبود و نیست) آن را در شورای امنیت مهر کرد. آنقدر هم برایش مهم بود که به گفته یک مفسر کانالهای عربی، با اینکه طرفهای غربی پایههای قطعنامه پیشنهادیش را منفجر کردند، روسیه باز هم پذیرفت.
واقعیت این است که از قبل هم روشن بود که منافع روسیه با منابع رژیم در سوریه، کاملاً متفاوت است و هر جا لازم باشد، رژیم را کنار میگذارد. اینجا هم دقیقاً رژیم را کنار گذاشت و برای رسیدن به این آتشبس، با ترکیه همپیمان شد. این وسط بازنده و کنار گذاشته شده، رژیم است. برای همین، وقتی مجری میپرسد میگویند روسیه و ترکیه با هم رفتند و ما کنار گذاشته شدیم، روحانی پاسخ روشن نمیدهد و سؤال را دور میزند.