برگزاری تظاهرات برلین و همزمان با آن اجلاس جهانی ایران آزاد در کشورهای آلمان و پاریس، بیانگر موقعیت اعتلایابندهٔ مقاومت ایران در کشاکش مهیب بین دو هماورد است. یکطرف فاشیسم دینی و حامیان مماشاتگر آن و در طرف دیگر آلترناتیو دموکراتیک؛ آلترناتیوی که تنها به مردم و نیروی مقاومت خود اتکا دارد.
نقطهٔ آزمایش دو هماورد
از حسن اتفاق یا بهطور قانونمند دو صحنهٔ متفاوت از این دو هماورد، موقعیت هر کدام را در این توازن قوا برای ما مشخص میکند.
درست یک روز قبل از برگزاری مراسم سالانهٔ مقاومت (کهکشان)، نظام ولایت فقیه اقدام به برگزاری نمایش انتخابات کرد. طبق نظرسنجیهای میدانی مقاومت تنها ۱۲درصد واجدان رأی در این نمایش شرکت کردند (کمتر از ۷میلیون و چهارصدهزار نفر)... برای دومین بار در عمر این رژیم، انتخابات ریاست جمهوریاش به دور دوم کشیده شد. بهعبارت دیگر وزن تمام باندهای حکومت اعم از اصولگرا و اصلاحاتی صرفنظر از آرای باطله و سفید و نیز سایر تقلبها و رأیسازیها در این عدد اندک نمایان است.
شکست در برگزاری این شعبدهٔ مضحک در حالی است که خامنهای در چند مخصمهٔ بزرگ گرفتار آمده است:
- قرار بود با خالصسازی در برابر قیامها سراسری سد ببندد و بر سر راه مقاومت ایران و کانونهای شورشی راهبند ایجاد کند، نتوانست و چنین نشد.
- با هلاکت جلاد۶۷ جام زهر سرکشید و یک ضربه جدی و استراتژیک دریافت کرد.
- بهرغم پروپاگاندای فریبکارانه در باتلاق جنگ منطقهیی خلیده است و برونرفتی از آن ندارد.
- با معضل جانشینسازی مواجه است و راهکاری برایش ندارد.
- با یک اقتصاد ورشکسته و متکی به قاچاق نفت نمیتواند از پس بحرانهای کمرشکن برآید و در آنها دست و پا میزند.
در چنین مختصاتی هماورد این رژیم بهرغم برخوردار نبودن از خاک، مرز برای عملیات، چاه نفت و کلان داراییهای یک کشور، حمایت ابر قدرت و... پیوسته در حال اعتلا و خلق کارزارهای پیدرپی بوده است.
دارایی اصلی این مقاومت نیروی پایانناپذیر و زایندهٔ انسان انتخابگر و آرمانخواه است. این مقاومت با سابقهای ۶دهه مبارزه با دو دیکتاتوری ماندگاری خود را مدیون سه اصل زیر است:
– اتکای بیشکاف بهخلق و نیروی رزمآورش در استراتژی مبارزاتی (اصل کس نخارد)؛
- مرزبندی با شاه و شیخ، بهمثابه شالوده جایگزین دموکراتیک و مستقل (شورای ملی مقاومت ایران)؛
- همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد دینی و برپایی یک جمهوری دموکراتیک با جدایی دین از دولت (اقتباس از سخنرانی ۹تیر مریم رجوی در اجلاس جهانی ایران آزاد ۱۴۰۳).
اکنون در مرحله نهایی نبرد دو هماورد قرار داریم. یکی باید سرنگون شود و دیگری باید بر خاکستر سرنگونی آن، ایرانی نوین را با یک جمهوری دموکراتیک برقرار سازد.
«میتوان و باید ایران را آزاد کرد»
این جملهای است که مریم رجوی آن را بهعنوان حسن ختام سخنرانی خود در اجلاس جهانی ایران آزاد ۱۴۰۳ خطاب به ایران و جهان خروشید. بیان چنین از موضع خوشبینی روانشناسانه و تزریق انرژی مثبت در جامعهٔ دیکتاتورزده نیست، بلکه از یک استراتژی مشخص و برآورد درست از توازن قوا بین جبهه خلق و ضدخلق ناشی میشود. گویندهٔ آن کسی است که یک مبارزه سازمانیافته علیه فاشیسم دینی را پیش میبرد. بیش و پیش از هر کس دیگری بهمعنای کلماتش واقف است. او ایمان خود را از مقاومتی میگیرد که خالقان آن از همه چیز خود گذشتهاند تا همه چیز را برای خلق به ارمغان بیاورند.
برای چنین مقاومتی پیروزی محتوم بیش از هر زمان در دسترس است.