اگر آزادی در دستان من نبود
دشمنانش با من به خوشخویی سخن میگفتند
اگر پلی نبودم به سوی فردا
اینچنین پارههای آهن گدازان شب را
بر سرم نمیریختند
دشمنانش با من به خوشخویی سخن میگفتند
اگر پلی نبودم به سوی فردا
اینچنین پارههای آهن گدازان شب را
بر سرم نمیریختند
پس همه چیز روشن است
پس معلوم شد
که همه چیز در دستان من است
ونمیخواهند
این دست
نان کارگر را به او برگرداند
پس معلوم شد
که همه چیز در دستان من است
ونمیخواهند
این دست
نان کارگر را به او برگرداند
پس،
از غیظ انفجارها
تعریف من را دریاب
در کوبش هولانگیز موشکها
عظمت من را ببین
از غیظ انفجارها
تعریف من را دریاب
در کوبش هولانگیز موشکها
عظمت من را ببین
همهی این تنورهکشیدنها
برای آن است
که دستان مهر
چهرهی کودک خیابان را نوازش نکند
برای آن است
که دستان مهر
چهرهی کودک خیابان را نوازش نکند
همهی اینها برای آن است
که قفل زندانها
نپوسد
که قفل زندانها
نپوسد
در برابر نعرههای موشک ایستادهام
و با خود، شعلهها و ضربات را تجزیه و تحلیل میکنم
و با خود، شعلهها و ضربات را تجزیه و تحلیل میکنم
«م. شوق» 15تیر95.