روز یکشنبه 28شهریور، شاهد فرازی دیگر در تک و پاتک مستمر دو باند متخاصم حاکم علیه یکدیگر بر سر برجام و FATF و قراردادهای نفتی IPC بودیم و آن تجمع دستجات مختلف دلواپسان در همایشی تحت عنوان «خسارت محض» بود.
اگر چه برجام، بهراستی جز زیان و خسارت چیزی عاید رژیم نکرده و حتی اعضای دولت روحانی هم به زبان آوردند که نتیجه برجام «تقریباً هیچ» بوده؛ اما درد دلواپسانی که روز یکشنبه زیر این علم سینه میزدند، نه خود برجام یا بر باد رفتن «منافع ملی» بلکه منافع کلان پاسداران است که باز شدن پای غربیها، آن را به خطر انداخته است. جالب توجه است که روز قبل از آن، یعنی روز شنبه 27شهریور نیز بالاترین سرکردههای سپاه طی همایشی دولت روحانی را بهخاطر برجام و FATF زیر ضرب گرفتند.
همچنین اگر چه «خسارت محض» توصیف خود خامنهای از برجام است (1) اما به نظر نمیرسد که وقتی دلواپسان صحبت از نفی برجام میکنند و موضوع یا هدف همایش خود را نیز «توقف روند امضای برجامهای بعدی یعنی قراردادهای (FATF و IPC) » قرار دادهاند، این امر مورد تأیید خامنهای باشد، چرا که «خسارت محض» نامیدن برجام از زمرهٴ همان دوگانهگوییهای خامنهای است و او برای ایجاد تعادل، بعداً چند بار تیم مذاکرهکننده را مورد تأیید و تقدیر قرار داد؛ و خود او از اول تا آخر پشت برجام بود. بنابراین هر تیری که دلواپسها تحت عنوان خائن و وطنفروش و انقلاب فروش و امثالهم شلیک میکنند، قبل از اصابت به روحانی و دولتش به خود خامنهای میخورد.
نکته این است که اگر چه خامنهای در محتوا و ماهیت با دار و دستهٴ دلواپسان سنخیت دارد، ولی بهعنوان صاحب نظام، باید منافع کلیت نظام و در واقع موجودیت نظام را مد نظر داشته باشد و در همین راستا و برای نجات رژیم از خفگی اقتصادی بود که او زهر برجام را با علم به پیامدهای ناگزیر آن سر کشید.
روشن است که دلواپسان به خوبی از این واقعیت خبر دارند، اما بیش و پیش از منافع کلیت نظام، منافع کلان باند خودشان مطرح است که با برجام به خطر میافتد. از طرف دیگر بحث انتخابات 96 هم مطرح است و دعوا بر سر منافع، در مصادف شدن با نمایش انتخابات، ضریب میخورد. هدف آن است که روحانی و باندش تا جایی که ممکن است تضعیف شوند و این جایی است که منافع خامنهای با دلواپسان بر هم منطبق میشود، منفعت خامنهای هم در آن است که حتی اگر روحانی از صندوق بیرون بیاید، با آرای ضعیف و با زبان کوتاه و پر و بال چیده شده باشد.
همچنین دلواپسها با زیر سؤال بردن برجام و FATF و قراردادهای نفتی (IPC) خود خامنهای را هم تحت فشار قرار میدهند و از او امتیاز میگیرند؛ کمااین که بعد از همایش روز شنبهٴ پاسداران، خامنهای در پوشش تقدیر از نقش سپاه در «سازندگی و عمران و خدمات عمومی»، به آنها اطمینان خاطر داد که سهمشان از غارت محفوظ است.
سؤال اصلی در این ماجرا موضع خود خامنهای است که با این وضعیت چه خواهد کرد؟ چرا دلواپسها را ساکت نمیکند و آنها را سرجایشان نمینشاند؟
جواب، خیلی ساده این است که نمیتواند! چون بهغایت ضعیف و ناتوان و طلسمش شکسته است و قادر به مهار آنها نیست و از آن بیم دارد که آنها در برابر او بایستند؛ کما اینکه در برجام نیز دلواپسان رو در روی او شدند. برای اینکه موقعیت متناقض خامنهای و بنبستی که در آن گیر افتاده روشنتر شود، یادآوری سخنان چندی پیش او میتواند روشنگر باشد:
«از دیدگاه آمریکا، مصالحه بهمعنای تنزل از مواضع و اصول است… این تنزل پایانی ندارد همانگونه که اکنون بعد از موضوع هستهیی، موضوع موشکی را پیش کشیدهاند، بعد از موشک، نوبت به حقوقبشر میرسد، بعد از حقوقبشر، موضوع شورای نگهبان، سپس موضوع ولایت فقیه و در نهایت قانون اساسی و حاکمیت اسلام مطرح خواهد شد» (2).
روشن است که منظور خلیفة ارتجاع از «حاکمیت اسلام» حکومت خودش و اصل ولایتفقیه است که با ادامه برجام و در سلسلهٴ ناگزیر برجامها، هدف نفی و نابودی قرار خواهد گرفت. این همان بنبست و تناقضی است که خامنهای در آن گیر افتاده است. نه تنها خامنهای بلکه رفسنجانی و روحانی هم در این تناقض دست و پا میزنند. اگر از برجام و الزامات آن از جمله FATF سر باز بزنند، رژیم با خفگی بر اثر تحریمها و انزوای سیاسی مواجه میشود که به نفی نظام راه میبرد و اگر به هر حلقه از سلسلهٴ برجامها تن بدهند، حلقه بعدی فرا خواهد رسید. این همان مسیر «تنزل بیپایان» است که آن هم به نفی ولایتفقیه راه میبرد و این همان دو راهی تسلیم یا نابودی است که خامنهای بارها به آن اذعان کرده است.
اگر چه برجام، بهراستی جز زیان و خسارت چیزی عاید رژیم نکرده و حتی اعضای دولت روحانی هم به زبان آوردند که نتیجه برجام «تقریباً هیچ» بوده؛ اما درد دلواپسانی که روز یکشنبه زیر این علم سینه میزدند، نه خود برجام یا بر باد رفتن «منافع ملی» بلکه منافع کلان پاسداران است که باز شدن پای غربیها، آن را به خطر انداخته است. جالب توجه است که روز قبل از آن، یعنی روز شنبه 27شهریور نیز بالاترین سرکردههای سپاه طی همایشی دولت روحانی را بهخاطر برجام و FATF زیر ضرب گرفتند.
همچنین اگر چه «خسارت محض» توصیف خود خامنهای از برجام است (1) اما به نظر نمیرسد که وقتی دلواپسان صحبت از نفی برجام میکنند و موضوع یا هدف همایش خود را نیز «توقف روند امضای برجامهای بعدی یعنی قراردادهای (FATF و IPC) » قرار دادهاند، این امر مورد تأیید خامنهای باشد، چرا که «خسارت محض» نامیدن برجام از زمرهٴ همان دوگانهگوییهای خامنهای است و او برای ایجاد تعادل، بعداً چند بار تیم مذاکرهکننده را مورد تأیید و تقدیر قرار داد؛ و خود او از اول تا آخر پشت برجام بود. بنابراین هر تیری که دلواپسها تحت عنوان خائن و وطنفروش و انقلاب فروش و امثالهم شلیک میکنند، قبل از اصابت به روحانی و دولتش به خود خامنهای میخورد.
نکته این است که اگر چه خامنهای در محتوا و ماهیت با دار و دستهٴ دلواپسان سنخیت دارد، ولی بهعنوان صاحب نظام، باید منافع کلیت نظام و در واقع موجودیت نظام را مد نظر داشته باشد و در همین راستا و برای نجات رژیم از خفگی اقتصادی بود که او زهر برجام را با علم به پیامدهای ناگزیر آن سر کشید.
روشن است که دلواپسان به خوبی از این واقعیت خبر دارند، اما بیش و پیش از منافع کلیت نظام، منافع کلان باند خودشان مطرح است که با برجام به خطر میافتد. از طرف دیگر بحث انتخابات 96 هم مطرح است و دعوا بر سر منافع، در مصادف شدن با نمایش انتخابات، ضریب میخورد. هدف آن است که روحانی و باندش تا جایی که ممکن است تضعیف شوند و این جایی است که منافع خامنهای با دلواپسان بر هم منطبق میشود، منفعت خامنهای هم در آن است که حتی اگر روحانی از صندوق بیرون بیاید، با آرای ضعیف و با زبان کوتاه و پر و بال چیده شده باشد.
همچنین دلواپسها با زیر سؤال بردن برجام و FATF و قراردادهای نفتی (IPC) خود خامنهای را هم تحت فشار قرار میدهند و از او امتیاز میگیرند؛ کمااین که بعد از همایش روز شنبهٴ پاسداران، خامنهای در پوشش تقدیر از نقش سپاه در «سازندگی و عمران و خدمات عمومی»، به آنها اطمینان خاطر داد که سهمشان از غارت محفوظ است.
سؤال اصلی در این ماجرا موضع خود خامنهای است که با این وضعیت چه خواهد کرد؟ چرا دلواپسها را ساکت نمیکند و آنها را سرجایشان نمینشاند؟
جواب، خیلی ساده این است که نمیتواند! چون بهغایت ضعیف و ناتوان و طلسمش شکسته است و قادر به مهار آنها نیست و از آن بیم دارد که آنها در برابر او بایستند؛ کما اینکه در برجام نیز دلواپسان رو در روی او شدند. برای اینکه موقعیت متناقض خامنهای و بنبستی که در آن گیر افتاده روشنتر شود، یادآوری سخنان چندی پیش او میتواند روشنگر باشد:
«از دیدگاه آمریکا، مصالحه بهمعنای تنزل از مواضع و اصول است… این تنزل پایانی ندارد همانگونه که اکنون بعد از موضوع هستهیی، موضوع موشکی را پیش کشیدهاند، بعد از موشک، نوبت به حقوقبشر میرسد، بعد از حقوقبشر، موضوع شورای نگهبان، سپس موضوع ولایت فقیه و در نهایت قانون اساسی و حاکمیت اسلام مطرح خواهد شد» (2).
روشن است که منظور خلیفة ارتجاع از «حاکمیت اسلام» حکومت خودش و اصل ولایتفقیه است که با ادامه برجام و در سلسلهٴ ناگزیر برجامها، هدف نفی و نابودی قرار خواهد گرفت. این همان بنبست و تناقضی است که خامنهای در آن گیر افتاده است. نه تنها خامنهای بلکه رفسنجانی و روحانی هم در این تناقض دست و پا میزنند. اگر از برجام و الزامات آن از جمله FATF سر باز بزنند، رژیم با خفگی بر اثر تحریمها و انزوای سیاسی مواجه میشود که به نفی نظام راه میبرد و اگر به هر حلقه از سلسلهٴ برجامها تن بدهند، حلقه بعدی فرا خواهد رسید. این همان مسیر «تنزل بیپایان» است که آن هم به نفی ولایتفقیه راه میبرد و این همان دو راهی تسلیم یا نابودی است که خامنهای بارها به آن اذعان کرده است.