728 x 90

کارگران فولاد اهواز، کاوه‌های قیام‌آفرین (۱)

تظاهرات کارگران فولاد اهواز به همراه خانواده‌هایشان
تظاهرات کارگران فولاد اهواز به همراه خانواده‌هایشان

کارگران فولاد اهواز یک نام داغ

روزانه یک خبر داغ بر صفحهٔ خبرگزاریهای پیگیر اوضاع ایران، نقش می‌خورد: «تظاهرات کارگران فولاد اهواز». این خبر مانند خونی تازه، در رگان اعتراض و اعتصاب کارگران ایران می‌دود و نام‌هایی مانند «ایران»، «اهواز» «کارگر» را با خود به اوج می‌برد.

فولاد اهواز خبر از ارادهٔ فولادین کارگران و زحمتکشانی می‌دهد که هرگز تسلیم خواست‌های غارتگرانهٔ نظام قرون‌وسطایی حاکم بر ایران نشده و نمی‌شوند.

کارگران فولاد اهواز این روزها با پوشیدن کفن خیابانهای اهواز را در زیر گام‌های خود به لرزه درآورده‌اند. این کار سمبلیک و انگیزانندهٔ آنها نشان از آن می‌دهد که تا پای جان حاضرند برای خواست‌های خود بجنگند. کفن آنان تداعی‌کنندهٔ پیشبند و درفش کاویانی کاوهٔ حداد در فرهنگ ایران‌زمین است. چه تناسب عجیبی بین دو آهنگر وجود دارد، هر دو در ورز دادن و گداختن آهن و فولاد دست داشته‌اند و از اراده‌ای فولادین برخوردارند.

کارگران فولاد اهواز دوشادوش کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه، نامهای داغی هستند که این وحشت را بر گرداگرد دایرهٔ قدرت انداخته‌اند.

قبل از آشنایی با خواست‌های کارگران فولاد اهواز نگاهی خواهیم داشت بر گروه ملی صنعتی فولاد اهواز و می‌بینیم ماجرای فولاد اهواز از کجا و چگونه آغاز شد.

 

گروه ملی صنعتی فولاد اهواز 

این شرکت در سال ۴۲ در شهر اهواز به منظور تولید انوع میلگرد ساده،‌ میلگرد آج‌دار و نبشی تأسیس گردید. در سال ۴۶ با نصب تجهیزات و مونتاژ ماشین‌آلات، خطوط تولیدی دیگری به آن اضافه شد. پس از انقلاب ضدسلطنتی این مجموعه صنعتی به «گروه ملی صنعتی فولاد اهواز (ایران)» تغییر نام پیدا کرد. آخوندها که رسالتی جز ویران کردن ایران و بر باد دادن سرمایه‌ها و زیرساخت‌های آن نداشتند، در دوران جنگ ضدمیهنی کارخانه و کارگران را به خدمت جنگ گرفتند. پس از جنگ وقتی متوجه سوددهی و بارآوری کارخانه شدند، تلاش کردند با افزودن به استثمار کارگران، آن را به تملک خود درآورند و در راستای مقاصد تروریستی خود به کارگیرند. 
در ماجرای خصوصی سازی، امیرمنصور آریا (مه آفرید خسروی) گروه ملی صنعت فولاد گروه ملی صنعت فولاد را به تملک درآورد. پس از برملاشدن اختلاس ۳۰۰۰هزار میلیارد تومانی او و اعدامش توسط حکومت آخوندی، این واحد صنعتی مانند گوشت قربانی ابتدا به چنگ قضائیة خامنه‌ای افتاد و پس از غارتگریها و بهره‌برداری‌های  کلان با قیمت نازل به مافیای حکومتی تحت عنوان بخش خصوصی واگذار شد.

 

کارگران فولاد اهواز و کار طاقت‌فرسا در خطوط تولید

کارگران فولاد اهواز و کار طاقت‌فرسا در خطوط تولید

 

امیرمنصور آریا و نحوهٔ تصاحب فولاد اهواز

امیرمنصور آریا یا همان مه آفرید امیرخسروی، یک فرد معمولی در نظام آخوندی بود و با برادرش یک گاوداری را اداره می‌کرد. با اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی نظام ولایت فقیه، او به‌یمن کلان وام‌دهی و خاصه‌خرجی آخوندها و با استفاده از رشوه‌دهی به مقامات رژیم توانست مدارج رانت‌خواری و اختلاس را به سرعت طی کند و سرمایهٔ خود را در شرکت توسعهٔ سرمایه‌گذاری امیرمنصور آریا از ۵۰میلیون تومان طی دو سال به ۲۰میلیارد تومان برساند. این شرکت طی فرایندی که هنوز از رازهای سر به مهر در این نظام دزدپرور است، توانست ۹۴٫۹۶درصد از سهام ماشین‌سازی لرستان، ۹۵٫۲درصد از سهام گروه صنعتی فولاد ایران، ۹۵درصد از سهام مهندسی خط و ابنیه فنی راه‌آهن(تراورس) و ۳۹٫۵درصد از سهام فولاد اکسین خوزستان را خریداری نماید. به این ترتیب فولاد خوزستان نیز بخش کوچکی از مایملک او به‌عنوان ۲۹۰امین ثروتمند جهان شد. مشابه چنین روندی را در ماجرای واگذاری نیشکر هفت‌تپه به آقازاده‌های نظام شاهد بودیم و این سلسله‌ا‌ی بی‌پایان از دزدی و اختلاس در نظامی است که اساس آن بر چپاول سپرده‌ها و سرمایه‌های مردم بنا شده است.

میزان اختلاس امیرمنصور آریا به ۳۰۰۰میلیارد تومان رسید و با لو رفتن او، قضاییهٔ فاسد خامنه‌ای قبل از برگزاری جلسهٔ بعدی دادگاه، با عجله و بدون رعایت تشریفات در ۳خرداد ۹۳ به اعدام او مبادرت کرد؛‌ زیرا قبل از اعدام در جلسهٔ دادگاه گفته بود نام تمامی افراد رده‌بالا و با نفوذی که در این اختلاس او را یاری کرده‌اند، اعلام خواهد کرد.

 

تصاحب فولاد اهواز توسط قضاییهٔ فاسد، آغاز معضلات

پس از اعدام شتابزدهٔ امیرمنصور آریا، از ترس فاش شدن زد و بندها و دست‌های پنهان در پشت‌پرده، قضاییهٔ رژیم که از سال ۹۰ مدیریت فولاد اهواز را به دست گرفته بود به‌طور کامل این شرکت صنعتی را تصاحب کرد. این تصاحب باعث فروکش کردن فعالیت‌ها و نیز توقف برخی خطوط تولید در آن شد. در سال ۹۵ در محل دادستانی عمومی تهران، ۶۳درصد سهام فولاد اهواز به بانک ملی، ۴درصد به بانک سپه و ۲درصد به بانک رفاه واگذار شد. این بانکها به بهانهٔ نبود مواد اولیه و بازسازی خطوط تولید، آن را به ثمن بخس به مافیای حکومتی تحت عنوان بخش خصوصی واگذار کردند. به این ترتیب سرنوشت شرکتی که ظرفیت تولید سالیانهٔ یک میلیون و ۴۳۵هزار تن فرآورده‌های فولاد و ۴۳۰هزار تن شمش فولادی داشت با ۴۰۰۰کارگر به جایی رسید که بیشتر از ۵درصد ظرفیت اصلی‌اش نتوانست تولید داشته باشد. افت فاحش و تعطیلی تولید به‌طور مستقیم روی زندگی و سرنوشت کارگران تأثیر می‌گذاشت؛ کارگرانی که در گرمای طاقت‌فرسای اهواز در مقابل کوره‌های آهن‌گدازی به کار پرمشقت اشتغال داشتند و اکنون باید برای حقوق به تعویق افتادهٔ خود می‌جنگیدند؛ در حالی که کابوس بیکاری و بی‌آیندگی بر گرد سرشان هر لحظه در حال پرواز بود.

 

ادامه دارد

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/caad873f-b11b-4d0f-b227-6d18bbd7958b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات