روستاهای ایران روزبهروز فقیرتر میشوند. این وجه از آثار فاجعهبار حاکمیت آخوندی کمتر در معرض توجه و بررسی قرار گرفته است. آنچه تحت عنوان مشعشع توسعه کشاورزی و رسیدن به نقطه خودکفایی به وسیله وزارت جهاد کشاورزی در این رژیم پی گرفته میشد، در عمل تبدیل به یک فاجعه اقتصادی شده است. نتیجه اینکه بعد از ۴۰سال شعار پوشالی خودکفایی دادن و انواع جهادهای کشاورزی و تعاونیهای روستایی راهانداختن و... کشاورزان دست از زمین خود کشیده و به سمت شهرها مهاجرت میکنند.
روستا در حقیقت از جمعیتی تشکیل شده است که نیازمند تمامی امکانات رفاهی مانند یک جامعه شهری است اما در رژیم ولایت فقیه رسیدن به هر کدام از امکانات معمولی در یک روستا به دهها سال زمان احتیاج پیدا میکند. امکاناتی مانند برق، لولهکشی آب شرب، جادههای آسفالت، مدرسه، درمانگاه، شبکهٔ اینترنت و هر چیزی که دربرگیرندهٔ استانداردهای یک جامعه معمول است، هنوز در بسیاری از روستاهای ایران وجود ندارد.
استان گیلان از جمله استانهای نادری است که بارانخیز بوده و در مجاورت دریاست اما هنوز روستاهای آن از داشتن آب شرب محروم هستند.
روز شنبه ۲۶مرداد ۹۸ نماینده مجلس از رشت اعتراف کرد: «استان گیلان بیش از ۲۰۰۰روستا دارد. در شهرستان رشت حتی یک روستا آب شرب سالم ندارد زیرا سد لاستیکی رشت نیمهتمام رها شده است».
هرمزی، مدیرعامل آب و فاضلاب روستایی گلستان، در گفتگو با خبرگزاری «تسنیم» به تاریخ ۱تیر ۹۸ خبر از محرومیت ۷۷روستای استان گلستان از دسترسی به آب آشامیدنی بهداشتی و سالم داد. وی گفت: «آبرسانی به این روستاها با تانکر انجام میشود. این روستاها از جمله مناطقی هستند که هنوز تحت پوشش شبکه آبی کشور قرار نگرفتهاند و اینکه علاوه بر محرومیت دائمی برخی از روستاها، در تابستان امسال دست کم ۱۰۰روستا نیز با تنش آبی مواجه هستند».
وضعیت آموزش و پرورش در روستاها
در رابطه با امکانات آموزشی در روستاها هم اخبار بسیار فاجعهبار است. در بعضی از نقاط دانشآموزان برای رسیدن به مدارس خود روزانه بیش از ۱۰کیلومتر راهپیمایی انجام میدهند و یا مجبور میشوند که از مناطق خطرناک و راههای سخت بگذرند؛ به این دلیل بسیاری از خانوادههای روستایی از فرستادن بچهها به مدارس خودداری کنند.
خبرگزاری ایرنا در ۱۴مهر ۹۷ از قول فرهاد طهماسبی، جامعهشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی، مینویسد: «دسترسی به آموزش نشان میدهد که مقاطع تحصیلی مختلف هنوز روستاها را کاملاً پوشش نداده و روستاییان با انگیزه، برای ادامه تحصیل مجبورند روستاهای خود را به مقصد شهر ترک کنند».
بهطور مسلم صحبت کردن از سرویسهای مدرسه برای رفت و آمد دانشآموزان مانند آنچه در جوامع متمدن وجود دارد برای روستاییان جزو آرزوهای محال بوده و از پدیدههای لوکس محسوب میشود.
وضعیت ایران عصر ولایت فقیه را مقایسه کنید با دولت ژاپن که برای تردد تنها یک دانشآموز از تعطیلی یک خط قطار ممانعت بهعمل آورد و قرار شد تا زمانی که آن دانشآموز تحصیلش را تمام نکرده، قطاری که مسافرش تنها یک مسافر است به کارش ادامه دهد.
خط فقر در روستاهای ایران
دامنهٔ فقر در روستاهای ایران به اینجا ختم نمیشود. میزان مصرف کالری روستاییان سالبهسال پایینتر میآید. آمارهای رسمی نشان میدهند فقر در جامعه روستایی ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه نه یک مشکل ساده بلکه عمیق و پایهای است.
در آمد سرانه روستاییان هم یک شاخص معتبر از وضعیت روستاییان است و نشان میدهد که فقر تا چه حد در درون این جامعه نفوذ پیدا کرده است. نگاهی به نمودار زیر گویاتر از اخبار مربوط به فقر فاحش در روستاهای ایران آخوندزده است.
سایت حکومتی نود اقتصادی ۱۱شهریور ۹۸
مسیر بیبازگشت
با اطمینان خاطر میتوان گفت که دیگر هیچ امیدی به رشد و توسعه اقتصادی در روستاها وجود ندارد. نبود هیچگونه چشماندازی در افق کشاورزان را مجبور به گرفتن تصمیمات سختی در مسیر زندگیشان میکند. آنان مجبور به پیشفروش کردن محصولات خود به قیمت ناعادلانه به شبکههای مافیایی هستند تا بتوانند قرضهایی را که طی سال از بانکهای کشاورزی برای کاشت محصول و امرار معاش گرفتهاند، بپردازند.
کشاورزان بهدلیل نداشتن شوراهای دهقانی و یا انجمنهای مستقل از ارگانهای دولتی توان پیدا کردن یک مسیر درست برای مقابله با سیاستهای غارتگرانه نهادهای وابسته به دولت را ندارند و محکوم بهدنبال کردن سیاستهای کشت و برداشت محصول بر اساس موازین تدوین شده بهوسیله وزارت کشاورزی و معاونتهای وابسته به آن هستند و به همین دلیل وضعیت آنان روزبهروز وخیمتر میشود.
تصمیمگیری برای رسیدن به «خودکفایی!» مدل آخوندی و از جنس اقتصاد مقاومتی باعث گردید که در طی چند سال ذخایر آب تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر اکثر سفرههای زیرزمینی ایران به اتمام برسد و کشور در یک بحران خشکسالی مفرط فروبرود. از بین رفتن زمینهای حاصلخیز بعد از اینکه دیگر آبی برای سیراب شدنشان نبود دلیل اصلی مهاجرت روستاییان شده است.
خبرگزاری ایرنا در تاریخ ۱۴مهرماه ۱۳۹۷ نوشته است: «بهطور متوسط هر سال ۷۰۰هزار نفر از جمعیت روستاهای کشور کاسته میشود».
راهحل بنیادین
مسیر مهاجرت چهرهٔ زندگی روستاییان را دگرگون نمیکند بلکه آن را به شکل حادتری درمیآورد. وخیم شدن کیفیت زندگی و فقر کرامتسوز این ساکنان دیروز روستا و حاشیهنشین امروز بهوضوح نشان میدهد که سایه تباهی همچنان بر سرشان سنگینی میکند.
در گذشتهٔ نه چندان دور و آن هنگام که جهانگردان به روستاهای ایران میرفتند از آبادانی و سبزی و خرمی آن مینوشتند، فراوانیها و پرباری محصولات، عموماً در خانوادهٔ ارباب و ملا و مأموران دولتی، به مصرف میرسید و دهقانان تنها رنج میبردند و درد میکشیدند! اما امروزه و این ۴۰ساله حکومت آخوندی، دیگر آن آبادانیها و پرباری حاصل از آب و زمین و زحمت کشاورز نیز رخت بربسته است و با خشکی زمین و نبود آب و فقر طاقتفرسای کشاورز و خانوادهاش، روستاها از زندگی خالی گشته است و با اجرای سیاستهای خانمانسوز رژیم آخوندی، چنان کمر روستا و روستایی و آبادانی و سرسبزی شکسته است که بازگرداندن آن به وضعیت معمول جز با تغییرات زیربنایی و بنیادین امکانپذیر نیست. بیتردید فقط با سرنگونی نظام ستمشیخی میتوان حیات و خرمی را به روستا برگرداند و روستاییان حاشیهنشین شهرها را سر و سامان داد تا دوباره یاد سامان و دیار خویش کنند و میهن خود را در نسیم دلانگیز آزادی، آباد نمایند؛ و این دیر نیست.