یکی از نمودهای پوسیدگی یک رژیم با ماهیت دیکتاتوری، این است که یکباره بعضی سردمداران آن؛ ، تلاش میکنند برای منافع باندی یا مصارف مقطعی هم که شده، رنگ عوض کنند. حالا این حکایت رفسنجانی است که روز 17شهریور به صحنه آمد و گفت: «چنان باید باب گفتگو باز باشد که مردم برای توضیح و یا نقد آن، وارد شوند و کسی برای بیان تفکرات خویش واهمه نداشته باشد و یا دچار خودسانسوری نشود» .
بعد هم همین رفسنجانی انگار نه انگار که 4دهه از سران سانسور، سرکوب، کشتار و چپاول نظام ولایتفقیه بوده، باد بر غبغب انداخت و با پز آزاداندیشی گفت: «آنچه برای بعضیها مشکل درست میکند، بیان تفکرات مذهبی است که برخی از متولیان و دیگران با آن برخورد میکنند که البته اینگونه برخوردها ریشه در دگم اندیشیهای قرون وسطی دارد... اصل مهم اسلام در آزاداندیشی ”لا اکراه فی الدین ”است» .
تعجب نکنید، این همان رفسنجانی است که چند روز پیش، یعنی 6شهریور، در برابر موضوع جنایت سال 67 تا توانست درباره شهدای قتلعام لجنپراکنی کرد و ضمن دفاع از آن اعدامها درباره خمینی خونخوار گفت: «امام... دفاع مقدس را به خوبی اداره کردند و به مردم ما هویت بخشیدند و به همین دلیل است که دشمنان الآن درصددند که شخصیت بیبدیل ایشان را ترور و پایههای روحی مردم را متزلزل کنند» .
سوال این است که مگر آن 30هزار مجاهدی که در تابستان 67 قتلعام کردید و خودت هم یکی از سران رژیم و دستاندرکار این جنایت بودی، جرمشان جز این بود که از هویت خودشان و عقاید خودشان دفاع کردند؟ مگر همین امروز کارگزاران رژیم خودتان، از جمله پورمحمدی اعتراف نمیکنند به این خاطر آنها را کشتار کردید که «سَرِ موضع» بودند. پس الآن چی شده که ادعا میکنی «لا اکراه فی الدین؟» و اینکه اجبار در عقیده، قرونوسطایی است؟
آری، حرفهای رفسنجانی آنقدر مشمئز کننده بود که یکی از مهرههای باند خودش به نام زیباکلام گفت: تو با این حرفها، هر چی درباره اعتدال و میانهروی مانور کرده بودی، همه را بر باد دادی!
روشن است که رفسنجانی، آب در هاون میکوبد و این حرفهای پوشالی را برای جنگ باندی میزند تا بتواند در نمایش انتخابات، امتیازی در برابر باند رقیب به دست بیاورد. هر چند خودش هم با این بنبست روبهروست که جوانها و مردم ایران، بعد از 37سال حاکمیت ننگین آخوندها، فریب این مانورها و دجالگریها را نمیخورند و چیزی از کینه آنها به تمامی باندهای این رژیم، کم نمیشود.
بعد هم همین رفسنجانی انگار نه انگار که 4دهه از سران سانسور، سرکوب، کشتار و چپاول نظام ولایتفقیه بوده، باد بر غبغب انداخت و با پز آزاداندیشی گفت: «آنچه برای بعضیها مشکل درست میکند، بیان تفکرات مذهبی است که برخی از متولیان و دیگران با آن برخورد میکنند که البته اینگونه برخوردها ریشه در دگم اندیشیهای قرون وسطی دارد... اصل مهم اسلام در آزاداندیشی ”لا اکراه فی الدین ”است» .
تعجب نکنید، این همان رفسنجانی است که چند روز پیش، یعنی 6شهریور، در برابر موضوع جنایت سال 67 تا توانست درباره شهدای قتلعام لجنپراکنی کرد و ضمن دفاع از آن اعدامها درباره خمینی خونخوار گفت: «امام... دفاع مقدس را به خوبی اداره کردند و به مردم ما هویت بخشیدند و به همین دلیل است که دشمنان الآن درصددند که شخصیت بیبدیل ایشان را ترور و پایههای روحی مردم را متزلزل کنند» .
سوال این است که مگر آن 30هزار مجاهدی که در تابستان 67 قتلعام کردید و خودت هم یکی از سران رژیم و دستاندرکار این جنایت بودی، جرمشان جز این بود که از هویت خودشان و عقاید خودشان دفاع کردند؟ مگر همین امروز کارگزاران رژیم خودتان، از جمله پورمحمدی اعتراف نمیکنند به این خاطر آنها را کشتار کردید که «سَرِ موضع» بودند. پس الآن چی شده که ادعا میکنی «لا اکراه فی الدین؟» و اینکه اجبار در عقیده، قرونوسطایی است؟
آری، حرفهای رفسنجانی آنقدر مشمئز کننده بود که یکی از مهرههای باند خودش به نام زیباکلام گفت: تو با این حرفها، هر چی درباره اعتدال و میانهروی مانور کرده بودی، همه را بر باد دادی!
روشن است که رفسنجانی، آب در هاون میکوبد و این حرفهای پوشالی را برای جنگ باندی میزند تا بتواند در نمایش انتخابات، امتیازی در برابر باند رقیب به دست بیاورد. هر چند خودش هم با این بنبست روبهروست که جوانها و مردم ایران، بعد از 37سال حاکمیت ننگین آخوندها، فریب این مانورها و دجالگریها را نمیخورند و چیزی از کینه آنها به تمامی باندهای این رژیم، کم نمیشود.