گریستم
بر سرتا سر ایران
بر نخل و رود گریستم
بر دریا و بنادر
بر خیابان و ستاره گریستم، در تکاپو و در عبور،
از اشک تا لبخند اما راهی بود،
از اشک تا لبخند اما راهی بود در باروت
آن جا که زمین گل میدهد
آن جا که دود از دودکش کلبهی دهقان فرا میرود
آن جا که رود میغرد
و تاکستان در آفتاب میدرخشد
لبریز انگورها،
از اشک تا لبخند اما، راهی بود
بر سرتاسر ایران،
آن جا که مرغزاران خشکیده بود
و کلبهی دهقان فرو ریخته بود
آن جا که تاکستانها ویران شده بود
و آن جا که گورها لبریز مقتولین بود.
آن جا که مرغزاران خشکیده بود
و کلبهی دهقان فرو ریخته بود
آن جا که تاکستانها ویران شده بود
و آن جا که گورها لبریز مقتولین بود.
گریستم
بر سرتا سر ایران
بر نخل و رود گریستم
بر دریا و بنادر
بر خیابان و ستاره گریستم، در تکاپو و در عبور،
از اشک تا لبخند اما راهی بود،
از اشک تا لبخند اما راهی بود در باروت
آن جا که زمین گل میدهد
آن جا که دود از دودکش کلبهی دهقان فرا میرود
آن جا که رود میغرد
و تاکستان در آفتاب میدرخشد
لبریز انگورها،
از اشک تا لبخند اما، راهی بود
در باروت.
مجاهد شهید بیژن حسن نژاد فرید (نیما)