«… در حالی که با دروغپردازی به آنچه که سرمایه ما بود، یعنی ارزش اخلاقی ما، حمله کردند تا آن را غارت کنند، شما که نیروی اخلاقی فرانسه را نمایندگی میکنید، در مقابل سیاستمداران و بعضی قضات و مأموران که آن را پایمال میکردند، ایستادید.
با انتخاب دفاع از مقاومت ایران، شما به تاریخ مردم ما که مغرور و تشنه عدالت است، قدم گذاشتید. چرا که عدالت و آزادی مردم ایران است که توسط دیکتاتوری مذهبی ملاها ربوده شده است. ما یک نبرد را بردیم. اما مبارزه برای عدالت باید تا برقراری آن در ایران ادامه پیدا کند. مردم ایران قیمت این بیعدالتی را با رنجهای بسیار، با هزاران اعدام پرداختهاند.
خانمها و آقایان،
دوستان عزیز!
«در همه جای جهان وقتی که حقوق انسانها پایمال میشود، و زمانی که آزادی و امنیت نیست، تنها و تنها یک راهحل وجود دارد و آن مقاومت است.
... . هر کودکی که به قتل میرسد، هر انسانی که شکنجه و اعدام میشود، به ما مربوط است. در حالی که دیگران شکنجه میشوند و جان میدهند، ما نمیتوانیم با ثروت و آزادیمان آسوده بنشینیم.
مبارزه مقاومت ایران، مبارزه برای حقوقبشر است، مبارزه همهٴ ماست. مسأله ملتهاست... . وقتی وجدان سخن میگوید و وارد عمل میشود، هیچ نیرویی نمیتواند آن را متوقف کند».
این کلمات در ژوئیه 1984 در برابر دادگاهی که برای دفاع از رزمندگان مقاومت ایران، در کرتی فرانسه تشکیل شده بود، ایراد شده است.
گویندهٴ این کلمات، امروز در این جلسه حضور دارد: وکیل هانری لکلرک که به سمبلی از وجدان و عدالت فرانسه تبدیل شده است.
در ماجرای 17ژوئن 2003 آقای لکلرک با تمام تجربه و تخصص خود و همچنین با شور آزادیخواهی و نیروی وجدان خود به یاری ما آمد. این بار هم مهمترین کار او دفاع از مشروعیت مقاومت مردم ایران برای سرنگونی دیکتاتوری مذهبی بود.
دفاعیه هانری لکلرک رئیس افتخاری لیگ حقوقبشر، همواره بر رهاوردهای انقلاب کبیر فرانسه و اعلامیهٴ جهانی حقوقبشر و شهروندی استوار بود و دیدیم که او پیروز شد و در دستور منع تعقیب قضایی پرونده 17ژوئن، قضات بر همین حق بنیادی تأکید کردهاند که مقاومت در برابر رژیمی که مردم خودش را مورد ارعاب قرار میدهد، نه تنها تروریسم نیست، بلکه مقاومت مشروع در برابر استبداد است.
ما امروز جمع شدهایم که عدالت را گرامی بداریم. این واژه عدالت که این قدر برای همه ما عزیز است، موضوع مبارزات قهرمانانهیی است که تاریخ خلقها را تحت تأثیرخود قرار داده است. بدون عدالت هیچ خلقی نمیتواند مدعی خوشبختی باشد.
عدالت در فرانسه سرانجام بعد از سالهای بسیار طولانی و سخت، اعتبار خود را بازیافت. ناشیگری و بیپرنسیپی عدهیی از سیاستمداران، عدالت را آلت دست قرار داده بود و با همدستی وزارت اطلاعات ملایان ایران، یعنی همانهایی که خواهران و برادران ما را در زندانها شکنجه و اعدام میکنند، به توطئهیی علیه مقاومت ایران کشانده بود.
در این دوران، لحظاتی بود که با دیدن قاضییی که خود را آلت دست حکومت کرده و ارزشهای پایهیی را در مسلخ منافع اقتصادی قربانی ساخته بود، بهحق میشد از دستگاه قضایی قطع امید کنیم. ولی ما تصمیم گرفتیم دست به مبارزه بزنیم تا به این بیعدالتی پایان بخشیم. این بیعدالتی مضافا بر یک کارزار شیطانسازی گسترده و ترویج انواع افترائات علیه مقاومت در رسانهها برای توجیه این بیعدالتی، متأسفانه طی یک دهه، انرژیهای مقاومت را به انحراف کشید و موجب فشارها، مشکلات و موانعی شد که مقابله با آن مستلزم پایداری و فدای بسیار بود.
امروز ما پیروز شدیم چرا که مقاومتی برحق و عادلانه برای آزادی بودیم. همچنین به این خاطر که مدافعان سرسخت عدالت را در کنار خود داشتیم.
همچنان که مسعود رهبر مقاومت گفته است: در هر کجا یک ذره انصاف و قانون حکمروا باشد، مردم ایران و مقاومت ایران، پیروز میشوند.
در حالی که با دروغپردازی به آنچه که سرمایهٴ ما بود، یعنی ارزش اخلاقی ما، حمله کردند تا آن را غارت کنند، شما که نیروی اخلاقی فرانسه را نمایندگی میکنید، در مقابل سیاستمداران و بعضی قضات و مأموران که آن را پایمال میکردند، ایستادید.
با انتخاب دفاع از مقاومت ایران، شما به تاریخ مردم ما که مغرور و تشنهٴ عدالت است، قدم گذاشتید. چرا که عدالت و آزادی مردم ایران است که توسط دیکتاتوری مذهبی ملاها ربوده شده است. ما یک نبرد را بردیم. اما مبارزه برای عدالت باید تا برقراری آن در ایران ادامه پیدا کند. مردم ایران قیمت این بیعدالتی را با رنجهای بسیار، با هزاران اعدام پرداختهاند.
این پرونده، مقاومت ایران را طی 14سال به زنجیر کشید. اشرف و لیبرتی زیر حمله و تحت محاصره، بهخصوص یک محاصره پزشکی غیرانسانی، قرار گرفتند.
آخرین قربانی این محاصره پزشکی، فریده ونایی بود. او سرطان داشت و از درمان آن محروم شده بود و رنج بسیاری میکشید. بهخاطر تلاشهای مقاومت، او در آخرین لحظات به آلبانی منتقل شد. ولی دیگر خیلی دیر شده بود و در روز 14آبان فوت کرد.
روز گذشته نیز، مجاهد خلق یعقوب ترابی که قبلاً در اشرف تحت فشار محاصره قرار داشت، درگذشت. یادشان گرامی باد.
خواهر عزیزم فریده، از زنان قهرمان، شجاع، مسئول و از فرماندهان ارتش آزادیبخش بود که طی سالیان در محاصره ظالمانه و شقاوتبار اشرف و لیبرتی در حالی که بهشدت بیمار بود، با روحیهیی مقاوم، آن دوران را پشت سر گذاشت. بعد از انتقال به آلبانی، تحت درمان قرار گرفت. اما متأسفانه، بیماری آن قدر پیشرفته بود که مداوای پزشکان در این جا به نتیجهیی نرسید و نهایتاً او از میان ما پرکشید. همچنین پهلوان یعقوب ترابی که او نیز از قهرمانان شناخته شده ارتش آزادیبخش و از فرماندهان و مسئولان مجاهدین بود که این سالها در اشرف از بیماریهای مختلف رنج میبرد، او هم دیروز جان به جان آفرین تسلیم کرد.
هر یک از آنها، دستکم سه دهه با هیولای فاشیسم دینی مبارزه کردند. پایداری و شجاعت و فداکاری آنها و ارزشهای انسانی درخشانی که در خلق آن سهیم بودند، افتخار جامعه ایران و سرمشق بسیار عالی برای جوانان ایران در مبارزه برای کسب آزادی است.
در این جا یک بار دیگر از جامعه بینالمللی میخواهم که این خواستهها را در مورد لیبرتی به اجرا بگذارد:
- بهرسمیت شناختن لیبرتی، بهعنوان کمپ پناهندگی و تحت نظارت ملل متحد،
- لغو محاصره، بهویژه محاصره پزشکی،
-تضمین حداقلهای ضروری برای تأمین امنیت و سلامت مجاهدان لیبرتی، تا زمانی که در عراق هستند،
-آزادی گروگانها که از 10شهریور 92 به اسارت درآمدهاند،
-تحقیق دربارهٴ جنایت بزرگ در اشرف توسط مللمتحد و قرار دادن مسئولان آن در برابر عدالت.
دوستان عزیز!
امروز در ایران زنانی که چهرهشان، با اسید نابود شده، خواستار عدالت هستند. خانوادههای همهٴ کسانی که بهدلیل داشتن عقیده متفاوت بدار آویخته شده یا تیرباران شدند، خواهان عدالتند. خانوادههای قربانیان رژیم، مثل ریحانه که تنها جرمش دفاع در مقابل متجاوز بود، عدالت میخواهند. زنان، جوانان، اقلیتهای مذهبی و قومی و همهٴ کسانی که از آزادی، برابری و خوشبختی محرومند، خواستار عدالتند.
اما این رژیم بدون اعدام جوانان و سرکوب زنان نمیتواند قدرت خود را حفظ کند. زیرا بهشدت شکننده است و از مردمی که آمادهٴ قیامند میترسد؛ رژیمی که اصلیترین پدرخواندهٴ بنیادگرایی و تروریسم و داعش است و ضدارزشها و بیرحمی خود را به عراق و سوریه و مکانهای دیگر صادر میکند.
این نیاز حیاتی آن است. زیرا در بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غیرقابل درمانش فرو رفته است.
ملاها همچنین بر ساختن بمب اتمی اصرار میکنند. زیرا به آیندهٴ خود اطمینان ندارند و بمب را برای تضمین بقای خود میخواهند.
سال گذشته در 24نوامبر، توافقنامه موقت یکساله، میان ملاها و غرب امضا شد. این توافق میبایست به قرارداد جامعی برای پایان بمبسازی ملاها منجر شود. اما از یک نقطه به بعد، خامنهای ولیفقیه رژیم، لحن خود را عوض کرد. این نقطهیی بود که ملاها پی بردند که دولت دستنشاندهشان در عراق در حال سقوط است. ملاها احساس خطر کردند و احساس کردند که اثر زهر توافق اتمی برای رژیمشان نسبت به قبل بسیار کشندهتر شده است.
یک عامل دیگر در گستاخ شدن ملاها، دریافت امتیازهای مکرر از دولتهای غرب در مذاکرات است. آنها به جای پافشاری بر قطعنامههای شورای امنیت مللمتحد از جمله توقف غنیسازی، تعداد سانتریفیوژهایی که این رژیم میتواند داشته باشد را بالا بردند.
با این سیاست غرب، رژیم تشویق میشود که امتیازهای بیشتری از غرب بگیرد یا زمان بخرد تا راهش برای دستیابی به بمب اتمی باز بماند. حالا فقط دو هفته به مهلت توافق نهایی باقی است. از جانب مقاومت مردم ایران هشدار میدهم که دولتهای غرب نباید هیچ امتیازی به این رژیم بدهند. هر توافقی باید در برگیرندهٴ اجرای بیکم و کاست قطعنامههای شورای امنیت، توقف غنیسازی، تعطیلی سایتهای فردو و اراک و نطنز، و بازرسی بینالمللی تمام سایتهای مشکوک در داخل ایران باشد.
دولتهای غرب بهخاطر جلب رضایت ملاها در خلال این مذاکرات، نسبت به تشدید نقض حقوقبشر در ایران و دخالتهای فاجعهبار آنها در منطقه سکوت کردند. اما نتیجه آن فقط گستاخ شدن رژیم ایران در مذاکرات اتمی بود. بنابراین هر توافقی همچنین باید توقف اعدام و شکنجه در ایران و پایان سیاست تجاوزکارانه ملاها در منطقه را شامل شود.
دوستان عزیز!
مبارزه ما ادامه دارد تا زمانی که به پدیده شوم بنیادگرایی و سوءاستفاده از اسلام که ملاها آنرا نمایندگی میکنند، پایان بخشد و یک سیستم دموکراتیک که به ارزشهای جهانشمول از جمله: آزادیهای فردی، پلورالیسم، جدایی دین از دولت، آزادی مذاهب، و بهخصوص برابری زنان و مردان احترام میگذارد، برقرار سازد. در آن روز ما خوشحال خواهیم بود بتوانیم از شما در چنین ایرانی استقبال کنیم و ملت ایران آنطور که شایسته است، از شما قدردانی نماید.