عکسهایی که مشاهده میکنید کودکان کار کارتن خوابها در میهن اسیر و آخوند زده ماست.
این بچههای محروم در حالی که باید پشت نیمکت مدرسه باشند در دمای زیر صفر ناچار بهکار بهخاطر امرار معاش برای خانواده فقیر و تهیدستشون هستند براستی حق و حقوق اینها را چه کسی جز آخوندهای دزد و چپاولگر به یغما میبرد وقتی از یکی از کودکان معصوم سؤال کردم چرا بهجای مدرسه رفتی اینجا کار میکنی در جواب گفت پدرم فوت کرده سه خواهر کوچک دارم. به او گفتم تو یه مرد واقعی هستی که مسئولیت چهار نفر را به عهدهداری آفرین پسر گلم ولی اگر کنارش درسم هم بتوانی بخوانی خوب است.
این بچههای محروم در حالی که باید پشت نیمکت مدرسه باشند در دمای زیر صفر ناچار بهکار بهخاطر امرار معاش برای خانواده فقیر و تهیدستشون هستند براستی حق و حقوق اینها را چه کسی جز آخوندهای دزد و چپاولگر به یغما میبرد وقتی از یکی از کودکان معصوم سؤال کردم چرا بهجای مدرسه رفتی اینجا کار میکنی در جواب گفت پدرم فوت کرده سه خواهر کوچک دارم. به او گفتم تو یه مرد واقعی هستی که مسئولیت چهار نفر را به عهدهداری آفرین پسر گلم ولی اگر کنارش درسم هم بتوانی بخوانی خوب است.
او با خنده تلخی گفت: ما فقط پول بشمریم کافیه آقا، با این وضعیتی که دارم درس میخوام چیکار!
بعد با خودم فکر میکردم که سرنوشت اون سه خواهر بدون سرپرستش چه خواهد شد چرا در ایران حاکمیت کنونی ذرهیی به فکر مردم محروم ما نیست؟
ولی بعد فکر کردم که چه انتظاری از این آخوندهای دزد و چپاولگر که خانواده و آقازادههای خودشون توی اروپا و آمریکا زندگیهای شاهانه دارند، میشود داشت!
شاید باور نکنید ولی دیروز در شهر تعداد زیادی کودکان فقیر در خیابانها دستشان به سوی مردم دراز بود واقعاً نمیدانم اینجا زاهدان است یا پرورشگاه فقرای زیر سن 10سال!
اين کودک معصوم کار رو نگاه کنید، میشود از روی عکسش سرما را در وجودش حس کرد.
بعد با خودم فکر میکردم که سرنوشت اون سه خواهر بدون سرپرستش چه خواهد شد چرا در ایران حاکمیت کنونی ذرهیی به فکر مردم محروم ما نیست؟
ولی بعد فکر کردم که چه انتظاری از این آخوندهای دزد و چپاولگر که خانواده و آقازادههای خودشون توی اروپا و آمریکا زندگیهای شاهانه دارند، میشود داشت!
شاید باور نکنید ولی دیروز در شهر تعداد زیادی کودکان فقیر در خیابانها دستشان به سوی مردم دراز بود واقعاً نمیدانم اینجا زاهدان است یا پرورشگاه فقرای زیر سن 10سال!
اين کودک معصوم کار رو نگاه کنید، میشود از روی عکسش سرما را در وجودش حس کرد.
اين تصوير دختر بچهای است که بعد از مدرسه در خیابان مینشیند و هم گدایی میکند و هم مشق هایش را زیر برف مینویسد.
این شعر را دوستم برای همین کودکان کار محروم معصوم نوشته است و به امید روزی که این همه ظلم و ستم به پایان برسد.
روزی دوباره کبوترهایمان به پرواز در میایند.
بلبلان آواز سر میدهند...
و مهربانی و صفا با یکدیگر گلاویز خواهند شد... .
روزی که کمترین حرف نگاه است.
و هر انسان برای دیگری همسفری...
روزی خواهد رسید که دیگر قناریهای زیبای عاشق... . از سرما نخواهند لرزید... .
و گلهای شقایق دیگر کبودی بر دلهایشان نیست.
آنروز را آرزو میکشم... ..
که تو بیایی و همسفر قصه هایم شوی
همسفری صمیمی و نجیب... .
تا شاید روزها شیرین تر از پیش جلوهگر صفایمان باشد... .