گزارشی از تاگس اشپیگل آلمان:
«چه کسی وقتی مشاهده میکند همسایهاش، همسر و کودکش را کتک میزند کمک میطلبد؟ این چهجور آدمی است؟ کسی که کاری میکند و برای همنوعان خود اهمیت قائل است؟ کاملاً غلط! است. این کسی است که در امور داخلی یک خانواده دیگر دخالت میکند. و این کار بدی است.
اینها به استدلالهای یک مغز بیمار میماند. خیر، به هیچ وجه! این سیاست رسمی روسیه و چین است که بهتازگی دوباره با وتو هر ۲کشور علیه قطعنامه سوریه در شورای امنیت، بهنمایش گذاشته شد».
روسیه نزدیک به یک سال پیش به یک قطعنامه بسیار شدیدتر از این در مورد لیبی رأی نداد.
آن زمان فرانسه و انگلستان با حمایت آمریکا، از آن قطعنامه حق سرنگونکردن قذافی و یک تغییر رژیم را بیرون کشیدند. مسکو، این را یک سوءاستفاده از رأی شورای امنیت اعلام کرد و حالا از بیثباتشدن رژیم سوریه میهراسد؛ با اینکه در قطعنامهیی که توسط وتو متوقف شد، از وارد کردن نیرو یا هرگونه مداخله نظامی دیگری، هیچ صحبتی نبود.
دنیای عرب و غرب نسبت به این موضع خشمگین شدهاند.
چنین سیاستی با گذشت زمان، اعتبار این ۲قدرت بزرگ را در دنیای عرب کاهش خواهد داد.
البته، هیچکس در واشنگتن یا لندن و پاریس توهمی نداشت که یک موضعگیری مللمتحد بتواند ماشین کشتار نظامی ارتش سوریه علیه جنبش دموکراسیخواه و کشتار و شکنجه هزاران بیگناه را متوقف کند. اما در پس این سیاست رویگردانی و سرپیچی، یک بیتوجهی آشکار نسبت به حقوق انسانی و محاسبات بیرحمانه سیاست داخلی نهفته است.
این بیوجدانی و این طرز تفکر ماکیاولی، پیآمد اجتنابناپذیر وضعیت موجود میباشد.
روسیه خود را یک «دموکراسی هدایتشده» توصیف میکند؛ (دموکراسییی که) نه رأیدهندگان، بلکه صاحبان قدرت مسیر آن را تعیین میکنند.
مشخص است که گروه معلمان مدرسه دیکتاتورها از هیچچیز بیشتر از سقوط سایر دیکتاتورها نمیترسد. بههمین خاطر مسکو و پکن به هیچوجه به بیداری اعراب و حرکتهای خودانگیخته استقلالطلبانه خلقها علاقهیی ندارند. حتی اگر هم اینطور باشد، مثل نمونه سوریه که باید در مورد آن بر ترس از دستدادن تنها بندر دریای مدیترانه و یک بازار پرسود تسلیحاتی نیز غلبه کرد، وقتی نقطهنظرات مربوط به ایدئولوژی، سیاست زور و تجارت همخوان هستند، بله، آنگاه باید حتی از حق وتو استفاده کرد.
این برای ما به چه معنا است؟ آیا نباید به روسیه و چین نزدیک بشویم؟ از آنطرف این ۲قدرت بیش از حد بزرگند و بهلحاظ بینالمللی، بیش از حد مهم هستند. اما این وابستگی یکطرفه نیست؛ بلکه دوطرفه است. ما میتوانیم آنها را ضعیف کنیم؛ مثلاً با یک سیاست انرژی مؤثر، وابستگی به مواد اولیه را کاهش بدهیم؛ و هیچجا نوشته نشده که ما برای معاملهکردن حتماً باید تمکین کنیم یا اینکه وقتی همسایه کمک میخواهد، نگاهمان را برگردانیم.
«چه کسی وقتی مشاهده میکند همسایهاش، همسر و کودکش را کتک میزند کمک میطلبد؟ این چهجور آدمی است؟ کسی که کاری میکند و برای همنوعان خود اهمیت قائل است؟ کاملاً غلط! است. این کسی است که در امور داخلی یک خانواده دیگر دخالت میکند. و این کار بدی است.
اینها به استدلالهای یک مغز بیمار میماند. خیر، به هیچ وجه! این سیاست رسمی روسیه و چین است که بهتازگی دوباره با وتو هر ۲کشور علیه قطعنامه سوریه در شورای امنیت، بهنمایش گذاشته شد».
روسیه نزدیک به یک سال پیش به یک قطعنامه بسیار شدیدتر از این در مورد لیبی رأی نداد.
آن زمان فرانسه و انگلستان با حمایت آمریکا، از آن قطعنامه حق سرنگونکردن قذافی و یک تغییر رژیم را بیرون کشیدند. مسکو، این را یک سوءاستفاده از رأی شورای امنیت اعلام کرد و حالا از بیثباتشدن رژیم سوریه میهراسد؛ با اینکه در قطعنامهیی که توسط وتو متوقف شد، از وارد کردن نیرو یا هرگونه مداخله نظامی دیگری، هیچ صحبتی نبود.
دنیای عرب و غرب نسبت به این موضع خشمگین شدهاند.
چنین سیاستی با گذشت زمان، اعتبار این ۲قدرت بزرگ را در دنیای عرب کاهش خواهد داد.
البته، هیچکس در واشنگتن یا لندن و پاریس توهمی نداشت که یک موضعگیری مللمتحد بتواند ماشین کشتار نظامی ارتش سوریه علیه جنبش دموکراسیخواه و کشتار و شکنجه هزاران بیگناه را متوقف کند. اما در پس این سیاست رویگردانی و سرپیچی، یک بیتوجهی آشکار نسبت به حقوق انسانی و محاسبات بیرحمانه سیاست داخلی نهفته است.
این بیوجدانی و این طرز تفکر ماکیاولی، پیآمد اجتنابناپذیر وضعیت موجود میباشد.
روسیه خود را یک «دموکراسی هدایتشده» توصیف میکند؛ (دموکراسییی که) نه رأیدهندگان، بلکه صاحبان قدرت مسیر آن را تعیین میکنند.
مشخص است که گروه معلمان مدرسه دیکتاتورها از هیچچیز بیشتر از سقوط سایر دیکتاتورها نمیترسد. بههمین خاطر مسکو و پکن به هیچوجه به بیداری اعراب و حرکتهای خودانگیخته استقلالطلبانه خلقها علاقهیی ندارند. حتی اگر هم اینطور باشد، مثل نمونه سوریه که باید در مورد آن بر ترس از دستدادن تنها بندر دریای مدیترانه و یک بازار پرسود تسلیحاتی نیز غلبه کرد، وقتی نقطهنظرات مربوط به ایدئولوژی، سیاست زور و تجارت همخوان هستند، بله، آنگاه باید حتی از حق وتو استفاده کرد.
این برای ما به چه معنا است؟ آیا نباید به روسیه و چین نزدیک بشویم؟ از آنطرف این ۲قدرت بیش از حد بزرگند و بهلحاظ بینالمللی، بیش از حد مهم هستند. اما این وابستگی یکطرفه نیست؛ بلکه دوطرفه است. ما میتوانیم آنها را ضعیف کنیم؛ مثلاً با یک سیاست انرژی مؤثر، وابستگی به مواد اولیه را کاهش بدهیم؛ و هیچجا نوشته نشده که ما برای معاملهکردن حتماً باید تمکین کنیم یا اینکه وقتی همسایه کمک میخواهد، نگاهمان را برگردانیم.