تاریخچه جنبش دادخواهی قتلعام و نسلکشی مجاهدین (قسمت پنجم)
شهید سربدار یوسف هیبدی
کارگر مجاهد خلق
سهشنبه ۲۷مرداد ۱۳۷۷ ـ ۲۵ ربیع الثانی ۱۴۱۹
اسامی ۸۷۷تن از تاریخچه جنبش دادخواهی ـ قتلعام و نسلکشی مجاهدین (قسمت چهارم) در اوین و گوهردشت که در یک نوبت از زندان ارسال شده است.
عکسهای افشاگر جنایت خمینی
برخی از عکسهایی که در جریان کشف گورهای جمعی شهیدان قتلعامها گرفته شده، بهوضوح نشان میدهد که در بعضی موارد چند شهید را با هم به خاک سپردهاند. کثرت قربانیان و دستپاچگی دژخیمان برای لاپوشانی این جنایتها و این شهیدان در گورهای جمعی کم عمق باعث شد تا تنها چند نمونه از انبوه گورهای جمعی کشف و افشا شوند.
از پیام به هموطنان خارج کشور
و شرکتکنندگان در اعتصاب غذای بزرگ جهانی
برای محکومیت قتلعام زندانیان سیاسی
صدای مجاهد برنامه چشمانداز ـ ۲۴آذر ۱۳۶۷
شماره ۴۰۲ ـ سهشنبه ۲۷مرداد ۱۳۷۷
مسعود رجوی:
اصلا بحث این نیست که خمینی چند نفر را اعدام کرده، بحث این است که باید دید چه کسانی را باقی گذاشته است. مگر جنایتکاری خمینی حد و مرز میشناسد؟! نه، اصلاً این طور نیست. با ددمنشی کامل با رذالت و هرزگی غیرقابل تصور بیمحابا خون میریزد. هیچ قاعده و قانون، هیچ نظم و نظام و هیچ حساب و کتابی را هم نمیفهمد. اگر کسی این را باور نکند، اصلاً خمینی و رژیم خمینی و مزدوران و دژخیمان خمینی را نشناخته است. این جانی پست فطرت اگر غیر از این میبود، یک روز هم نمیتوانست حکومت کند.
اجازه بدهید در همین جا صمیمانهترین و دردمندانهترین تسلیتها را به خانواده شهیدانمان در سراسر کشور تقدیم کنم. مخصوصاً به مادرها و پدرهایشان. و به مادرهایشان بگویم که رحمت بر آن شیر پاک شما باد! و به خواهرها و برادرهایشان بگویم که رزمندگان ارتش آزادی و دیگر برادران و خواهران شهیدان هوشیار و بیدارند. انتقام آنها را از خمینی خواهند گرفت و رژیمش را سرنگون خواهند کرد. این خونهای پاک جوشیدن آغاز خواهد کرد.
هر شب ستارهیی به زمین میکشند و باز این آسمان غمزده غرق ستارههاست
خمینی نتوانسته و نخواهد توانست این شعله را خاموش کند. دور نیست روزی که انتقام خون تکتک این شهیدان این سرفرازترین فرزندان و زنان و مردان این آب و خاک، از خمینی و دژخیمانش گرفته شود. مبادا فکر کنید که این خونها نخواهد جوشید، مبادا فکر کنید که خمینی میتواند بهسادگی از روی اینها عبور کند. نه هرگز این طور نیست.
از کتاب قتلعام زندانیان سیاسی
در این عکس که در سال ۶۷، پس از کشف یک گور جمعی در حوالی تهران گرفته شده، چهره یکی از شهیدان و پای یک شهید دیگر دیده میشود. بهدنبال انتشار این عکس در نشریه مجاهد شماره ۴۰۲، خانواده این شهید چهره فرزند خود مجاهد شهید یوسف هیبدی را شناسایی نموده و مشخصات او را برای نشریه مجاهد ارسال کردند.
شهید یوسف هیبدی، کارگر مجاهد خلق، در سال ۱۳۶۰ در مسجدسلیمان دستگیر شد. رژیم از آغاز اعلام کرد که یوسف هیبدی طی درگیری با پاسداران بهشهادت رسیده و هیچ نام و نشانی از محل دفن او به خانوادهاش نداد. خانواده هیبدی تا پیش از انتشار این عکس در نشریه مجاهد از سرنوشت فرزندشان بیخبر بودند. با شناسایی این عکس از سوی خانواده هیبدی مشخص شد که جلادان خمینی، یوسف را بهمدت ۷سال در سیاهچالهای خود نگهداشته بودند. یوسف هیبدی بهدلیل مقاومت قهرمانانهاش در مقابل دژخیمان در شمار کسانی بود که بر اساس طرح رژیم برای قتلعام زندانیان سیاسی، بهعنوان «زندانی خطرناک» از زندانهای شهرستانها به اوین و گوهردشت منتقل شده بود.
از میان نامهها
خانواده مجاهد شهید یوسف هیبدی
نشریه مجاهد -۱۵شهریور ۱۳۷۹
مجاهد ۵۱۲ - ۱۵شهریور ۱۳۷۹
از میان نامهها
نامهیی داریم از خانواده گرامی مجاهد شهید یوسف هیبدی (ندا و رضا هیبدی) از آلمان، در این نامه چنین میخوانیم:
فرارسیدن سالگرد کشتار زندانیان مجاهد در سال ۶۷، بار دیگر غم سخت و جانکاه هزاران خانواده مجاهد را تازه میکند، غمی که ۱۲ساله شد.
…ما خانواده شهید یوسف هیبدی بهمدت ۱۹سال از او هیچگونه خبری نداشتیم، تا اینکه در نشریه مجاهد عکس ایشان شناسایی شد و راز این جنایت رژیم منفور خمینی برای ما گشوده شد. امروز جا دارد با فرارسیدن سالگرد کشتار مجاهدین خلق در زندانهای قرونوسطایی رژیم خمینی از این شهیدان یادی بشود».
در ادامه نامه چنین میخوانیم:
«۱۲سال پیش در فاصلهیی کمتر از چند ماه، هزاران نفر از فرزندان مجاهد و دلیر کشورمان توسط رژیم منفور خمینی بهخاک و خون کشیده شدند. چوبههای دار و جوخههای تیرباران، طریق بهانجام رساندن این جنایت عظیم بود. این قتلعام نه اولین جنایت رژیم منفور خمینی بود و نه آخرین آن، اما بیتردید اوج وحشیگری رژیم علیه فرزندان مجاهد خلق بود. فرمان این جنایت تاریخی را خمینی منفور شخصاً صادر کرد و تمامی سردمداران کنونی رژیم پوسیده ولایت فقیه در آن دست داشتند و آنان در حالیکه خون فرزندان مجاهد خلق از چنگالهایشان میچکید، اعلام کردند که در ایران هیچ زندانی سیاسی وجود ندارد.
این جنایت تاریخی هرگز برای ما فراموش نمیشود و عاملان آن هیچگاه بخشیده نخواهند شد و امروز بعد از ۱۲سال از آن جنایت وحشتناک، همان عاملانی که دستگاههای اطلاعاتی سرکوبگر را برای سرکوب و کشتار مردم بنا نهادند، قصد دارند بر جنایات دیروز و امروز خود سرپوش بگذارند و چهرههای خود را بزک کرده و از اصلاحطلبی و دموکرات بودن صحبت میکنند و خواستار جامعه مدنی و آزادی زنان و گفتگوی تمدنها میباشند و ما را به آشتی فرامیخوانند و میخواهند که اعمال پلیدشان را فراموش کنیم؛ حال آنکه بین ما و آنها دریایی از خون میباشد. جنایات و وحشیگریهای رژیم منفور خمینی نابخشودنی است.
مریم رجوی:
فراخوان به جنبش دادخواهی
بر سر قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷
جنبش دادخواهی را در همه جا گسترش دهیم
جنبش دادخواهی قبل از هر چیز
اعلام مجرمیت قطعی ولیفقیه ارتجاع است
(مرداد ۱۳۹۵)
خمینی از ریشهداری مجاهدین در جامعهٔ ایران و از عزم و استحکام این جنبش میترسید. او چند ماه بعد، در نامهیی به منتظری دلیل عزل او را چنین توضیح داد که: «روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید».
هموطنان عزیز!
زمان آن است که بر سر قتلعام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز، یک جنبش دادخواهی را در هرجا و به هر شیوهٔ ممکن گسترش دهیم.
جنبش دادخواهی قبل از هر چیز، اعلام مجرمیت قطعی خامنهای، یعنی ولیفقیه ارتجاع است.
ـ خامنهای و همدستان او مجرمند؛ زیرا بالاترین مسئولان مستقیم قتلعام سال ۶۷ هستند.
ـ آنها مجرمند زیرا اطلاعات و اسناد این کشتار را پنهان کردهاند.
ـ خامنهای و همدستاناش مجرماند؛ زیرا خانوادههای قتلعام شدگان را سرکوب کردهاند.
ـ آنها مجرمند زیرا مجریان و مسئولان مستقیم کشتار را بیوقفه مورد حمایت قرار داده و در بالاترین مناصب سیاسی و قضایی قرار دادهاند.
جنبش دادخواهی، مؤاخذهٔ رژیم ولایت فقیه بر سر تمامی اسرار مخفی این کشتار است. سران این رژیم باید بگویند اسامی کامل قتلعامشدگان چیست؟ باید بگویند که در هر شهرستان یا مرکز استان چند نفر را اعدام کردهاند؟ و باید بگویند که آنها را در چه نقاطی دفن کردهاند و مزارهای جمعی قتلعام شدگان در کجاست؟
این ابتداییترین حق مادران داغدار است که بدانند فرزندانشان در کجا بهخاک سپرده شدهاند.
بله، باید روشن شود که ماجرای کسانی که در همان روزهای قتلعام، دستگیر و بلافاصله اعدام شدند، چه بود؟
ماجرای زندان اهواز، زندان دستجرد اصفهان و فاجعهٔ زندان شیراز یا زندانهای مشهد و تبریز چیست؟
ماجرای اعدامهای جمعی کسانی که در غرب ایران بهاتهام احتمالی هواداری از ارتش آزادیبخش دستگیر و به فاصله کمی اعدام شدند، چیست؟
محکومیت جهانی و رسمی این قتلعام یک گام ضروری برای توقف اعدامهای جمعی در ایران است که همچنان ادامه دارد.
بله، دادخواهی خون قتلعامشدگان، دادخواهی رنجها و دردهای مادران و پدران داغدار و دادخواهی بهخاطر خسارت انسانی و معنوی عظیمی که این رژیم بهملت ایران وارد کرده است.
جنبش دادخواهی با خواست اسامی شهیدان، نشانی مزارها، هویت قاتلان و محاکمهٔ سران این رژیم؛ این جنبشی است که اساس استبداد و ستمگری ولایت فقیه را هدف قرار میدهد.
همهٔ مدافعان حقوقبشر و هر کس را که در سراسر جهان برای حقوق انسانی احترام قائل است بههمراهی با خواست مردم ایران برای محاکمهٔ سران رژیم فرامیخوانیم.
این خواست، البته با آزادی ایران اسیر قرین است و آن روزی است که قهرمانان قتلعام شده همراه با همهٔ شهیدان در نسیم حیاتبخش آزادی، ملت ایران را و تمام ایران را شکوفا و زنده خواهند کرد. سلام بر آزادی، سلام بر شهیدان
پاریس – شهرداری منطقهٔ ۱
نمایشگاه یادبود شهیدان قتلعام ۶۷
با حضور منتخبان مردم فرانسه
شخصیتهای سیاسی و مدافعان حقوقبشر
فراخوان سخنرانان به تشکیل کمیته تحقیق بینالمللی
و محاکمه سران رژیم بهخاطر نسلکشی
و جنایت علیه بشریت