خواهر مجاهد سهیلا ضیاء عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران پس از چهار دهه رزم و کارزار دلیرانه با ارتجاع و استبداد مذهبی و پس از دوازده سال سال جنگ با بیماری، در شامگاه جمعه ۲۴مرداد۹۹ در بیمارستان در لندن در گذشت و سبکبال به سوی همرزمان صدیق و شهیدش پرکشید.
سهیلا ضیاء از مسئولان و گویندگان پرسابقهٔ سیمای آزادی بود.
خواهر مجاهد سهیلا ضیاء:
«بهار امسال بهار آمادگی برای قیام است بهار رویش بهار گلزار و عزم ملت برای رسیدن به آزادی پس میشود گفت بهار امسال بهار دشت شقایقهاست اما راستی توی این دشت شقایقها یک مرداب هم هست که باید آنرا خشکاندش مردابی که الآن توسط تمامی دشت محاصره شده مردابی که پرستوها را به خودش میکشید و خفه میکرد و این مرداب همین حاکمیتی است که باید از دشت شقایقهای ایران محو بشه اولین کسی که این مرداب را بهوجود آورد کی بود آن کسی که برای تاریخ ایران به نماد تمامی جنایتها شقاوتها و پلشتیها تبدیل شده خمینی ضدبشر که ضد شادی رویش و زیبایی و دشمن صلح و عشق و برابری بود».
او در خیزشها و جنبشها طنین فریاد آزادیخواهی مردممان و جوانان قیامآفرین بود.
خواهر مجاهد سهیلا ضیاء:
«مردم ایران خواستار آزادی و برابری هستند مردم ایران خواهان برخورداری از عدالت هستند میخواهند از ثروتهای طبیعی سرزمینشان بهرهمند شوند میخواهند در صلح و دوستی و رفاه و امنیت زندگی کنند مردم ایران از استبداد مذهبی به تنگ آمدند و خواهان ایرانی آزاد و آباد هستند».
صدای پر صلابتش در سختترین شرایط جنگی و محاصره در اشرف نخستین گزارشهای پایداری پرشکوه مجاهدین را از سیمای آزادی به اطلاع هموطنان میرساند.
او برای نسل جوان، روایتگر تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران و فراز و نشیبهای پرشکوه مقاومت ملت ایران بود.
خواهر مجاهد سهیلا ضیاء:
«امروز روز شناخت آن نیروی محقق کننده است چرا که امروز سالروز بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران است و برنامهیی که مشاهده خواهید کرد شرح کوتاه و سریعی از تاریخچه این سازمان است و هدف ما هم مشاهده تلاشها و مبارزات این سازمان است تا ببینیم که چه مسیری طی شده و چگونه طی شده و فرازهای پیروزی در ایران چه بوده بله از این زاویه است که امروز باید تاریخچه مجاهدین را ورق بزنیم».
او که در آذر ۱۳۹۰ با بیماران و مجروحان بهرغم میل خودش به خارج اعزام شده بود، در برنامههای متعدد سیمای آزادی، افشاگر دجالگری و دینفروشی آخوندی بود و رو در روی فرهنگ ارتجاعی و زن ستیزانه آخوندی پیام رهایی را طنینانداز میکرد.
سالهای متمادی در سیمای آزادی، از یقین و باور به پیروزی میگفت و از بهاران آزادی ایرانزمین میخواند.
در آذر۹۸ در آخرین حضور خود در سیما با وجود بیماری و درد بسیار، با نشاط و سرزندگی از هموطنانی که در گلریزان همیاری با سیمای آزادی شرکت کرده بودند گفتگو میکرد.
خواهر مجاهد سهیلا ضیاء:
«با تشکر از همیاریهای شما هموطنان عزیز که در این روزهای همیاری همراه ما و پشتیبان سیمای آزادی بودید و به سیمای خودتان و تصویر خودتان که پیام و تصویر قیام را در ایران را منعکس میکند کمک کردید».
شرح زندگی انقلابی و تشکیلاتی مجاهد قهرمان سهیلا ضیاء رضایی، کتابی است پربار با فصلهایی درخشان، از پایداری و ایمان. شرح نبرد طولانی او با بیماری فصلی است مملو از درسهای آموزنده در مقاومت و ایستادگی تا بهآخر.
مجاهد خلق سهیلا ضیاء رضایی، متولد ۱۳۴۳ در تهران، در سال۱۳۵۶، هنگامی که نوجوانی ۱۳ساله بود، با خواندن کتاب زندگی و دفاعیات گل سرخ انقلاب، مهدی رضایی با آرمانهای مجاهدین آشنا شد و با دلبستن و انتخاب آن، مسیر زندگی خود را رقم زد. در سال۵۷ همراه با دوستان دانشآموزش در تظاهرات ضدسلطنتی شرکت و پس از انقلاب ضدسلطنتی به تشکیلات مجاهدین در کرج پیوست. سهیلا در روز ۳۰خرداد در صف مقدم تظاهرات بزرگ مردم تهران قرار داشت و بههمین دلیل در محاصرهٔ پاسداران وحشی قرار گرفت، اما توانست همراه با تنی چند از یارانش حلقهٔ محاصره را بشکافد و از آن صحنه بهسلامت خارج شود.
خواهر مجاهد سهیلا ضیاء رضایی، پس از ۳۰خرداد زندگی مخفی اختیار کرد و با عبور از یک دوران سخت از نبرد و دربهدری و جابهجاییهای مداوم در کوچهها و خیابانهای همدان، تهران و کرج، در آذر ۱۳۶۲ به منطقهٔ مرزی کردستان اعزام شد و بهتشکیلات مجاهدین در این منطقه پیوست و مسئولیتهای مختلفی را با شایستگی بهعهده گرفت. سپس با تشکیل ارتش آزادیبخش، در یگانهای رزمی و در مأموریتها و عملیات مختلف جنگ آزادیبخش شرکت کرد.
مجاهد قهرمان سهیلا ضیا رضایی، از سال۱۳۷۶ بهعنوان یکی از مسئولان رادیو صدای مجاهد الگوی مسئولیتپذیری بود. از سال۱۳۸۲ در سیمای آزادی مسئولیت یکی از مدیریتها را بهعهده گرفت.
صدای پر صلابت و نافذ این شیرزن انقلابی، بهویژه در جریان حملات وحوش تحتامر نیروی تروریستی قدس بهاشرف، طنین شجاعت، مقاومت و پایداری بود. صدایی آشنا برای میلیونها هموطنی که از این طریق به مجاهدین و مقاومت ایران پیوند میخوردند.
خواهر مجاهد سهیلا ضیاء:
- «هموطنان عزیز مراسم بزرگداشت بانوی هنر ایران خانم مرضیه در اشرف که فیلم آن هماکنون به استحضار شما رسید در روز یکشنبه ۲۵مهر در شرایطی برگزار شده است که نیروهای تحتامر مالکی در آستانه سفر او به تهران در روز بعد برای خوشخدمتی به ولیفقیه ارتجاع در گوشه شمال شرقی اشرف شماری از مجاهدین را مورد حمله قرار داده و آتش گشودند.
- مزدوران گشتاپوی آخوندی با ۶۶ بلندگو در غرب و جنوب اشرف در منتهی لعامت به لعنت کردن بانوی هنر ایران خانم مرضیه اشتغال داشتند.
- دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران در اطلاعیه خود خاطرنشان کرد روز ۲۴مهر ماه سایتهای وزارت اطلاعات از نقش رژیم آخوندی در برپایی چندین ایستگاه جدید در نقاط مختلف اشرف پرده برداشتند.
- از این پس با خروش بیا بیا و بفرمان ارتش آزادی در دفاع برحق از خود دست باز دارند و از این بابت بسیار خرسندند.
- این وقایع یکبار دیگر ثابت کرد نیروهای عراقی نه تنها صلاحیت حفاظت ساکنان اشرف را ندارند بلکه خود در حکم قاتلان آنها بحساب می آیند
- و امکان ندارد با سکوت و انزوا و خاموشی بشه از زمستان سیاه آخوندی گذشت و به بهار آزادی رسید
- باید بگیم که فردا روز شماست روز روزهاست روز مقاومته روز خروش روز طلوع همت.
- اما اگر این سخن سخن درستی باشه وقته اونه که به این بپردازیم که آیا زمان تحقق یک تغییر و تحول نو و تحقق آرمان آزادی خودبخود فرا رسیده.
- بهرحال خلق ما ملت ما در همیاریشان با سیمای آزادی است که ما را تابحال یاری کردند.
- بینندگان عزیز در ارتباط با اعتصاب دامنهدار کارخانه کیان تایر اسلامشهر تهران خوب آخوندها میخواهند این واقعیت را بپوشاند که جنبش آزادیخواهی در ایران ریشه دارد یکشبه بهوجود نیامده».
خواهر مجاهد، سهیلا ضیا رضایی یک بینهٔ جنگاور و ستاره پرنور انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود.
همرزمانش او را الگویی در نبرد ایدئولوژیک و سمبلی از تعهدپذیری، خضوع انقلابی، انتقادپذیری و پیشبرد پرتوان مسئولیتها بهشکل جمعی میدانند.
خواهر مجاهد سهیلا ضیاء:
- این ضیافت امشب که واقعاً باز ما را برد به اون روزها و روزهای ماه رمضان در اشرف واقعاً از شما خیلی ممنون هستیم که امشب مهمان شما بودیم.
- همان روحی که همان حسی که همان عملکرد و رویکردی که آدم با انقلاب شما داره با شما داره یعنی اون میخواهم بگم که شما همیشه هستید مثل نفس تو همه جا مثل هوا آدم باهاش نفس میکشد
نحوهٔ برخورد او با بیماری نمونه برجسته و بارز همین جنگاوری است که هیچ سلاحی جز سلاح ایدئولوژیک در آن کارگر و مؤثر نیست. چنین بود که در طول ۱۲سال نبرد با بیماری در حالی که با سختترین دردها همراه بود، هیچکس آثاری از درد، اندوه و خستگی در او نمیدید.
او حتی دو ماه قبل از پر کشیدنش، در اوج بیماری در حالیکه در بیمارستان بستری بود به اصرار خودش در خواندن متون خبری برای سیمای آزادی شرکت میکرد.
خواهر مجاهد سهیلا ضیاء:
«دادگاه به فرانکفورتر آلگماینه دستور داد هر سه فقره افترا به مجاهدین را از گزارش آنلاین خود حذف و دیگر تکرار نکند صحبت از شکنجه و آزار در سازمان توسط بریدگان ممنوعیت ارتباط با خویشاوندان و تلفن دستی و اینکه گویا مجاهدین با کمک عربستان سعودی به آلبانی منتقل شدهاند افترا و خلاف واقعه است و دادگاه دستور به حذف آنها میدهد».
او بهراستی الگوی رزمندگی و جنگ صد برابر بود. همین ارزشهای درخشان در نوشتههای او نیز میدرخشد. در خرداد ۹۷ در قسمتی از نقشهمسیرش در شب قدر نوشت:
«یا علی امشب که با تو نجوا میکنم و برای شهادتت اشک چشمهایم امانم نمیدهد / چون قدر و شان تو را مسعود به ما آموخته است که در شب شهادت و در ایام محرم شهادت حسین ات / دندان کینه بر جگر خسته بفشاریم تا روزی که حق ملت مظلوم مان را از ظالمان پس بگیریم
ایمان دارم که در فردای آزادی ایران مانند همهٔ شهیدان، آن گل سرخها و کبوترهای خونینبال و همهٔ متوفیان و شهدای در هجرت، در لبخند همهٔ کودکان خیابانی و دخترکان مظلوم، زنان ستمدیده، پدران و مادران داغدیده، در خنده کارگران و زحمتکشان و محرومان و در لبخند آزادی و شادی زندانیان و در لبخند همرزمان مجاهدم خواهم بود.
خدایا کمکم کن در انجام وظایف و تعهداتم به خواهر مریم خالق انقلاب ایدئولوژیک روسپید باشم و از همه کاستی هایم در این مسیر طلب بخشش و مغفرت میکنم و خودم را به دریای خلق و فدای بیکران همرزمان مجاهدم میسپارم».
او پس از درس ماندگار ۱۹فروردین ۱۳۹۰ نوشته بود:
«ما مجاهدین گواهی میدهیم که در این سالیان جنگ با دشمن ضدبشری و اعوان و انصارش از هر رنگ و لباس و علی الخصوص پس از فروغ اشرف در ۱۹فروردین، امسال همه ما مجاهدین با عیار خالص جنگی بسیار بالا و مدار کیفاً بالاتر در جنگ صد برابر سرفراز بیرون آمدیم و توان صد برابر در جنگ برای رسیدن به مطلع الفجر و پیروزی نهایی داریم
به همه ابتلائات و آزمایشات سلام میکنیم و خدا را شاکر که در این برهه از تاریخ در اشرف و زیر پرچم برادر مسعود و چتر انقلاب خواهر مریم هستم و بیشک خلقمان را به صبح پیروزی خواهیم رساند و با جنگ صد برابر لحظهای و ذرهای برای رسیدن به پیروزی کوتاه نخواهیم آمد».
مجاهد قهرمان سهیلا ضیا دو ماه و نیم قبل از پرواز جاودانهاش در شب قدر، مصادف با بامداد ۴خرداد ۱۳۹۹ در راز و نیازی انگیزاننده با مولای متقیان، نوشت: «حالا مجاهد مریمی هستم جمع وصلم کرد و رستگاری را دیدم. اینگونه مشیت و دگرگونی سرنوشت انسانی و مجاهدت همه ما با صدق و فدا وبا انقلاب و جمع رقم خورد و امشب بگونهیی دیگر برای تجدید وفای به عهد و پیمانم با تو و برادر مسعود رهبر عقیدتیام و خواهر مریم صاحب انقلاب و رقم زننده قدر مجاهدین بر سر قرار با تو حاضر شدم.
از تو میخواهم از خدایت بخواهی تا ارادههایمان را در صراط مستقیم انقلاب با جمع مجاهدین هر چه استوارتر و مستحکمتر و صیقل یافتهتر گرداند تا با قدر جمعیمان قدر مردم ایران را با سرنگونی حاکمیت پلید ولایت فقیه رقم بزنیم... .
خدا گواه بر این کلام است که قیمت راه یافتگی ما را برادر مسعود تضمین، و راه و مرام تو در مجاهدین به یمن راهبریاش، سبز و پر رهرو است و شمشیر ذوالفقارت با انقلاب مریم رهایی تیز و برنده و جلاداده میشود.
یا علی، رهبری ما قیمت بسا سنگینی برای رستگاری مجاهدین پرداخت. دشنام شنید، مارک خورد، هر روز چون شهیدی زنده با ابتلائات فوق طاقت انسانی و نفس گیر و سنگین قیمتش را پرداخت و این مسیر صعب و سخت اما با شکوه را با خونبهای شهیدانش و رنج اسیرانش پرداخت و مشیت میمون و قدر مبارک مجاهدین با نعمت رهبری و پاکبازی او رقم خورد و امسال شب قدر همه مجاهدین بر در خانهات خیمه زدند که حافظ و نگاهبان راهبرانشان باشی.
... و من بهعنوان یک فرمانده شورشی و مریمی انقلاب در یکان ۳۱۳ انقلاب در وفای به عهد و پیمانهایم انتخاب میکنم... جنگندهترین در صحنه تعهدات و در مقابله با ابتلای بیماری باشم که خدا نصیبم کرده و بدهکار و شکرگذار منت این ابتلا هستم. . ». .
خانم مریم رجوی و خواهر مجاهد زهرا مریخی مسئول اول مجاهدین درگذشت مجاهد صدیق سهیلا ضیاء را تسلیت گفتند.
خواهر مجاهد زهرا مریخی با تسلیت به شورای مرکزی و همرزمان و همسنگران سهیلا ضیا تأکید کرد که او به راستی نوری جاودانه در تیرگی و تاریکیها بود.
پیام تسلیت خانم مریم رجوی
سهیلا ضیاء سمبل استقامت و قهرمان سرسخت نبردهای پیاپی
خواهر عزیزم سهیلا ضیا، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، به دیار جاودان پرکشید و بعد از چهار دهه مبارزه در اوج شرف و سرفرازی انقلابی، به یاران شهید و صدیقش پیوست. او اکنون در صف زندهترین زنده هاست .
مجاهدی سرشار از احساس مسئولیت و تعهد به راه و آرمانی که برگزیده بود که به پیمانش با خدا و خلق وفا کرد.
مجاهدی که در سختترین لحظات بیماری از روحیه رزمنده و استقامت کوهوارش چیزی کم نمیشد و بر جنگاوریش و مهر و محبت او نسبت به خلق و یارانش میافزود. او سمبلی درخشان از پایداری زن مجاهد خلق بود. پرامید و پریقین که همواره قله پیروزی را در چشمانداز میدید. در وصیت نامهاش نوشته است:
«ذرهیی شک ندارم که ما پیروزیم. مجاهدین پیروزند. روندگان راه امام حسین که پرچم هیهات مناالذله را برافراشته و در دست دارند، هرگز گرد ذلت و شکست بر پیشانیشان نخواهد نشست. حتی اگر یک مجاهد خلق در کره ارض باقی بماند چون راه و رسم مسعود حق است و چون پرچم حسین بن علی را بلند کردهاند، این آرمان را زنده نگه خواهد داشت».
قهرمان پایداری سهیلا ضیاءرضایی بهرغم درد و رنج بیماری باز هم به خواست خودش در برنامههای سیمای آزادی شرکت میکرد و این را مسئولیت و تعهد خود میدانست و میگفت نمیخواهم لحظهای و ذرهیی اسیر درد و بیماری باشم.
او سمبل استقامت و قهرمان سرسخت نبردهای پیاپی بهویژه ۱۲سال جنگ پرصلابت در مقابله با بیماری بود و در صحنهها و پهنههای مختلف حاضر حاضر میگفت.
آری، سهیلا همیشه حاضر است. با همان صدای زیبا و چهره پر مهر و محبت.
او حاضر است، در وجود خواهران مجاهدش، در قامت رزم و استقامت دختران جسور و رزمنده در کانونهای شورشی و در روز پیروزی و آزادی مردم .
پرواز این مجاهد صدیق را به همه مجاهدین و خانواده بزرگ مقاومت تسلیت میگویم.
سلام بر او و صدق و پاکبازی اش
خواهر مجاهد سهیلا ضیاء:
«در این رزم مشترک اینکه ایرانی را ببینیم آزاد و رها از ستم و دیکتاتوری مذهبی آخوندی آباد و مرفه البته همه میدانند که راه رسیدن به همه اینها سرنگونی دیکتاتوری مذهبی آخوندی در ایران است».
شعری از جمشید پیمان:
ابر هزار غصّه زِ چشمَم فرو فتاد!
مجاهد خلق، سهیلا ضیا، جاودانه شد.
تنگنای زمین عرصهٔ پروازش نبود،
خورشید بود و به زُروان بیکران پیوست!
«جمشید پیمان»،
دیشب دوباره دیدمش،
امّا چه سرد بود
بر چهره اش
شیارعمیقی ز درد بود
دیشب دوباره دیدمش،
امّا ندیدمش
من بودم و
حکایت ناگفتهٔ غمش
دیشب
نگاه از من دلخسته میربود
کوه ملامتی به نگاهش نشسته بود
دیشب دوباره دیدمش،
امّا دلم شکست
دردا دریغ،
بادهٔ چشمش نبود مست
دیشب
نگشت ساقی و جامی به من نداد
ابر هزار غصّه
ز چشمم فرو فتاد
دیشب
قناریِ سخنش نغمهای نخواند
جای سرود،
مرثیه در جانِ من چکاند
دل را
به سرزمینِ "غم آباد" میکشم
لب بسته
از ته دل داد میکشم
دیشب
برآمد از دلِ دریا دوباره موج
در بیکرانِ عشق،
دوباره گرفت اوج
دیشب
خموش رفت و مرا در خودم شکست
خورشید بود و
از دل این خاکِ خَسته رَست
خون می چکید
دیشب از احساسِ زخمیام