تاریخچه جنبش دادخواهی قتلعام و نسلکشی مجاهدین (قسمت ششم)
یادبود قتلعام در اشرف ۳
۳۰ مرداد ۱۳۹۶
جنبش دادخواهی شهیدان قتلعام ۶۷
بخش ضروری کارزار ملت ایران برای سرنگونی
این اجتماع، یک اجتماع فوقالعاده است. در میان شما مجاهدان آزادی که این جا حضور دارید، بیش از ۹۲۰نفر سالها در زندانهای شاه و شیخ بودهاید. حدود ۱۰درصد در زمان شاه و حدود ۹۰درصد در زمان شیخ. از ۵ تا ۱۰سال و حتی ۱۲، ۱۳ یا ۱۵سال و حتی ۱۷سال در زندان بودهاید. مسعود در سال ۸۸ گفت اسامی و مشخصات همهٔ زندانیان، آن زمان که در اشرف بودید برای همه ارگانهای بینالمللی فرستاده شد.
یک بار پروفسور آلن درشویتز حقوقدان صاحبنام آمریکا گفت: اشرفیها «متمرکزترین گروه شاهدان جنایتهای رژیم ایران در دنیا هستند» و خواستار آن شد که جهان باید از این شاهدان حفاظت کند.
به یکایک شما درود درود درود!
هر ایرانی آزادهیی، نسبت به قهرمانان سال ۶۷ ادای احترام میکند و یاد آنها را گرامی میدارد. اما بالاترین و پرقیمتترین گرامیداشت را شما انجام دادید. شما که از شکنجهگاهها و قتلعامها، خود را به اشرف رساندید.
شما داغ و جراحت شکنجهها را بر تنهایتان داشتید، اما متوقف نشدید. در اشرف و لیبرتی در محاصره رژیم و اعوان و انصار آنها، رنجها کشیدید، و آن پایداری بزرگ را بر روی شانههای مجروحتان حمل کردید.
شما مظلومیت آنها را بازگو کردید.
تسلیمناپذیری آنها را بیان کردید و پیامشان را به همه رساندید.
و راستی چه گرامیداشتی برای آن شهیدان، از این مؤثرتر و شایستهتر؟
درود بر همه شما.
من بارها از شما شنیدم که از مجاهدین دلیری میگفتید که در دوران اسارت و حتی در برابر شکنجهگران و جلادان، به مسعود درود میفرستادند و با نام او بر تیرک اعدام بوسه میزدند.
آنها در تکرار این سرخترین نام زمانه ما، اگر چه میخواستند عشق و ایمان خود را به او بیان کنند، اما پیامی هم برای هر یک از ما داشتند. پیامشان این بود که ای مجاهدینی که در این مسیر گام برمیدارید، ای نسلهایی که پس از ما میآیید و ای جوانانی که داستان تمام نشده ما را میشنوید،
راه و آرمان مسعود را در پیش بگیرید!
راه ایستادگی و مقاومت به هر قیمت
راه قیمت دادن برای آزادی،
راه نبرد بیامان برای برابری،
و راه نبرد برای جامعهیی عاری از ستم، عاری از تبعیض و عاری از جهل و فریب.
آری پیام آنها این بود.
و راستی که چه پیام نافذ پرمعنی و زیبایی
خواهران و برادران عزیزم!
حکم این کشتار هولناک را خمینی صادر کرد. همان روزها، او در پاسخ به اعتراض جانشین وقت خود، منتظری، نوشت: «مسئولیت شرعی این حکم با من است» و آرزو کرد که مجاهدین نابود شوند. حالا او لعنت مجسم تاریخ است و مجاهدین شعلههای امیدند و الهامبخش آزادی.
بنیانگذاران ما، این سازمان را برای آزادی و از بین بردن هر گونه ستم تأسیس کردند. و برای آن جانهای خود را فدا کردند.
آنها به همه اعضای مجاهدین آموزش دادند که همیشه بنیانگذار ارزشهای نو و راهگشا باشند.
و رمز و راز آن یعنی صداقت و فداکاری را به ما آموختند.
مجاهدین قتلعام شده در سال ۶۷، به همین راه و رسم وفادار بودند.
آنها بر سر موضع خود، برای نبرد در برابر ولایت فقیه ایستادند آنها بنیانگذار سنتی شدند که «سر موضع بودن» نام گرفت.
بله، جنبش ما به این دلیل ماندگار و رویان است که بر سر موضع آزادی مردم ایران ایستاده است.
ایستاده است، ایستاده است، ایستاده است!
آینده ایران و آزادی مردم ایران، از همین راه بهدست میآید: از راه سرموضع بودن.
یعنی پرچم سرنگونی خلافت ارتجاعی را در اهتزاز نگهداشتن و قیمت آن را پرداختن.
پس بهیاد قهرمانان قتلعام شده اجازه بدهید که جملات کوتاهی از نوشتهها و آخرین پیامهایشان را یادآوری کنم:
داریوش رضایی از فرزندان مردم ماهیدشت کرمانشاه در سرودهیی برای آزادی میگوید:
«ای آزادی!
نه تو تشنه به خونی،
نه ما بیزار ز خون خویش!
افسوس که جلادان بدکیش
گذرگاه میانمان را به خون آغشتهاند».
و باز جملاتی از نوشتههای یک مجاهد دلیر بهنام زهرا بیژنیار که سالها در قزلحصار زندانی بود، او خطاب به یکی از بستگانش مینویسد:
«این را فهمیدهام که ظالمان تاریخ، حتی اگر اعضای بدن ما را قطعهقطعه کنند، حیات را تا زمانیکه در ایمانمان ثابت باشیم، از ما نمیگیرند. بلکه زندگی را زمانی از ما خواهند گرفت که ایمان و قلب خودمان را بهآنها بفروشیم و این رمز مقاومت و ایثار برای همهٔ بشریت میباشد.
برایم از خداوند بخواه که به من یقین و باوری بدهد که هیچگاه خواست خود را به خواست او ترجیح ندهم».
و باز احمد رئوف از فرزندان مردم رشت گفته است: تمام مدت که مرا میزدند اسمم را میخواستند. من میدانستم که اسمم را میدانند اما به آنها چیزی نمیگفتم. میخواستم آبدیده شدن فولاد را آزمایش کنم.
و حالا به دیدن صحنهیی میرویم که ۲۹سال پیش در همین روزها، مردم شهر گچساران در جنوب ایران دیدند. در میدان اصلی شهر، جسد دختری از دار آویخته شده بود. او معصومه برازنده بود و هنگام اعدام فقط ۲۰سال داشت.
بر روی لباسش این نوشته دیده میشد: این کسی است که جوانان را بهنزد مجاهدین میبرد.
معصومه برازنده به آسمان پرکشید. اما همچنان جوانان را بهنزد مجاهدین میآورد.
و حالا پس از ۲۹سال، عفو بینالملل در گزارش خود مینویسد: نسلی که پس از سال ۵۷ بهدنیا آمده دادخواه خون قتلعام شدگان است.
و سرانجام میخواهم از منیره یاد کنم. منیره رجوی در دوران اسارت، یار و غمخوار همه زندانیان همبندش بود. یک زن رها و از خود گذشته. از یاد نمیبریم کلماتی را که در زندان بههم بندیهایش گفته بود، او گفته بود: «اینها میخواهند انسانیت آدم را نابود کنند و باید با همین هم جنگید. باید هر چه بیشتر عاطفههایمان را نثار کنیم».
بله، به یاد همه این قهرمانان یک دقیقه کف میزنیم.
در یک سال گذشته دادخواهی قتلعامشدگان در داخل و خارج ایران گسترش یافته است. در مقابل، رژیم آخوندی به تلاشهای زیادی دستزده تا این جنبش را خنثی کند. اما کارنامهاش چیزی نبوده جز رسوایی و شکست.
آخوندها ناچار شدند از سیاست پنهانکاری درباره قتلعام سال ۶۷ عقبنشینی کنند. توطئه سکوت شکست خورد.
مقامات رژیم تلاش کردند دلایلی برای این کشتار بزرگ ارائه کنند. اما حتی نتوانستند بسیاری از آخوندهای حکومتی را بهدفاع از فتوای خمینی بکشانند.
در حقیقت، چشمانداز سرنگونی، زبان مدافعان و همسویان رژیم را بند آورد.
در مقابل، زبانهای بسیاری به دفاع از مجاهدین باز شد، چشمهای بسیاری بهحقانیت راه و آرمان مجاهدین گشوده شد. بهطوری که در سراسر این یکسال، آخوندها بارها گفتند و نوشتند که مجاهدین در جامعه ایران تطهیر شدهاند.
این هم شکست بزرگ دیگری برای رژیم ولایت فقیه بود.
بعد از انتخابات فرمایشی، خامنهای اوضاع اجتماعی را اینطور جمعبندی کرد که جای جلاد و شهید عوض شده است.
قتلعام سال ۶۷، شناسنامه و برگه هویت رژیم ولایت فقیه است. میبینید که آخوند روحانی در ۴سال اول خود، پورمحمدی یک عضو هیأت مرگ را وزیر دادگستری کابینه خود کرد.
و همین حالا برای ۴سال دوم یکی از مجریان قتلعام در خوزستان را بهعنوان وزیر دادگستری معرفی کرده است. اتحادیه اروپا پیش از این، نام این وزیر جدید، یعنی آوایی را در لیست ناقضان حقوقبشر قرار داده بود. واقعیت این است که هیچکدام از جناحهای رژیم نمیتوانند و نمیخواهند از این جنایت فاصله بگیرند. به همین دلیل در یک سال گذشته در برابر جنبش دادخواهی، تعدادی از رسواترین آدمکشان رژیم تلاش کردند از قتلعام دفاع کنند.
این اعترافها از مهمترین اسناد مجرمیت سران رژیم است و باز هم اثبات شد که این، حق مردم ایران است که این رژیم را سرنگون کنند.
اما اینکه شما آنها را مجبور به اعتراف کردهاید از دستآوردهای جنبش دادخواهی در این یک سال است. این اعترافها، بهخصوص از آنجا که بهتازگی صورت گرفته، میتواند مبنای کار یک کمیسیون تحقیق بینالمللی درباره قتلعام سال ۶۷ باشد.
همچنین ضروری است که شورای امنیت ملل متحد با ارجاع موضوع به دادگاه جنایی بینالمللی ترتیبات محاکمه سران این رژیم و مسئولان این قتلعام را فراهم کند.
رویکرد با این نسلکشی، و جنایت علیه بشریت، آزمایش وفاداری جامعه بینالمللی به ارزشهای حقوقبشری است. و چنانکه مسعود سالها پیش گفته است محاکمه و مجازات عاملان و آمران قتلعام، حق مردم ایران، حق جامعه بشری و حق مجاهدین و خلق آنهاست.
بهیمن فعالیتهای ارزنده یکساله شبکه مقاومت در داخل ایران، ما امروز مدارک و شواهد بسیاری در دست داریم. از جمله:
شمار زیادی از اسامی شهیدان و همچنین اسامی ۱۱۲تن از اعضای «هیأت مرگ» در تهران و سایر استانها که اکثریت قریب به اتفاق آنها همچنان در مناصب کلیدی این رژیم قرار دارند.
و اسامی و مشخصات ۲۱۳تن از مجریان فرامین مرگ در ۳۵شهرستان و همچنین شمار زیادی مزار جمعی شهیدان که تا بهحال پنهان بوده.
و یک دستاورد ذیقیمت دیگر، برای تقدیم به مردم ایران و همه مبارزان جنبش دادخواهی این است که:
واحد تحقیق شهدا در سازمان مجاهدین خلق ایران، بهتازگی اسامی صدها شهید قتلعام را از داخل کشور به دست آورده. یکایک نامهای به دست آمده مورد تحقیق و بررسی کافی قرار گرفته و پرونده آنها کامل شده، بر این اساس، امروز اسامی ۴۲۶تن از مجاهدان قتلعام شده که تا بهحال منتشر نشده، اعلام میشود.
همچنین چاپ جدید کتاب جنایت علیه بشریت به زبان انگلیسی شامل اسامی و مشخصات بیش از ۵۰۰۰شهید مجاهد خلق منتشر شده است.
این کتاب شامل صدها قطعه عکسهای شهیدان و همچنین تصاویر مزارهای آنها است.
این کتاب در آستانه سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، به ملت ایران تقدیم میشود.
کار واحد تحقیق شهدا همچنان ادامه دارد.
همینجا از عموم هموطنان میخواهم که برای یافتن اسامی و مشخصات و عکسهای شهیدان ما را یاری کنند.
از هموطنان بهویژه هواداران مجاهدین در داخل ایران که برای جمعآوری اسامی جدید تلاش کردند، سپاسگزاری بینهایت دارم.
سطر به سطر این پرونده عظیم، باید روشن شود، باید روشن شود که در زندان اهواز چه گذشته است.
یا در زندان مشهد، زندان تبریز، زندان شیراز، زندان اصفهان، زندان کرمانشاه، زندان قم، و یا در زندانای سایر شهرها.
از نخستین روزهای شروع قتلعام، رژیم در خارج زندانها هم، شمار زیادی از هواداران مجاهدین یا زندانیان سابق را دستگیر و اعدام کرد.
باید روشن شود که در آن زمان چه کسانی دستگیر و اعدام شدند.
باید روشن شود که در محاکمههای صحرایی در مناطق غرب کشور چه گذشت؟
در آن زمان، دادگاه ویژه تخلفات جنگی، تغییر مأموریت یافت و بهخدمت ماشین کشتار درآمد. دژخیمانی مانند رازینی از مقامهای کنونی دیوان عالی رژیم و آخوند سلیمی عضو سابق شورای نگهبان، گردانندگان محاکمههای صحرایی بودند. آنها به اعدام گروههایی از مردم شهرهای غرب کشور دست زدند. جوانانی را اعدام کردند که بهیاری ارتش آزادیبخش رفته بودند، اما آخوندهای حاکم تاکنون هیچ خبری از آن بیدادگاهها و کشتارها منتشر نکردهاند.
در سال ۷۴ رژیم به بازدید پروفسور کاپیتورن گزارشگر ویژه سازمان ملل از ایران تن داد. در آستانه سفر او به تهران، مسعود در تلگرامی برای کاپیتورن ۱۵سؤال اساسی را مطرح کرد. تلگرامی که بهتاریخ ۲۰بهمن ۷۴ در نشریه ایرانزمین ۲۳بهمن همان سال درج شده، حاوی نکات بسیاری است. از جمله در این نامه آمده است که:
ـ حکومت آخوندی تاکنون چه تعداد از زندانیان سیاسی را اعدام نموده و چه تعداد از آنها در زیر شکنجه و در زندانهای رژیم جان سپردهاند؟
بله اینها سؤالاتی است که مسعود جلوی کاپیتورن نماینده ویژه گذاشت تا وقتی به تهران میرود جواب این سؤالها را بگیرد اما متأسفانه به این سؤالها هرگز تابهحال جواب داده نشد. و باز سؤال بعدی
ـ در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان و پاییز ۶۷، که حتی آقای منتظری جانشین وقت خمینی بدان معترض بود، چند نفر اعدام شدهاند؟
و باز سؤال بعد:
ـ اجساد اعدام شدگان در کجا دفن شدهاند و آیا خانوادهها و بستگان آنها همچنان از محل دفنشان بیاطلاعند و از رفتن بر سر مزار شهیدان محروم و ممنوع هستند؟
و گورهای جمعی در کجا هستند و چند نفر، با چه مشخصاتی در آنها دفن شدهاند؟
بله این از سندهای جدی این مقاومت است در پیگیری جریان قتلعام در سال ۶۷ اما میخواهم تکرار کنم که:
ما از پا نخواهیم نشست. تا زمانی که یک بهیک این پروندهها باز شود.
ما از پا نخواهیم نشست تا همه کسانی که مرتکب جنایت علیه بشریت شدهاند، در پیشگاه مردم ایران محاکمه شوند.
خواهران و برادران عزیز!
دوستان گرامی
رژیمی که خون فرزندان رشید ایران را ریخت، بعد از آن ریختن هر خونی را مباح دانست و زیر پا گذاشتن همه مرزهای اخلاقی و انسانی را برای خود مجاز دید. امروز جنبش دادخواهی، رژیم ولایت فقیه را بهلرزه درآورده و همه پروندههای جنایت و خیانت آن را هدف قرار میدهد. از جمله:
اعدامهای جمعی دهه ۶۰
قتلعامها در کردستان ایران
فرستادن اجباری هزاران هزار نوجوان بهمیدانهای مین در جنگ با عراق و سایر جنایتهای جنگی
قتلهای زنجیرهیی
ترور صدها مخالف در خارج ایران
سرکوب خونین قیام قزوین
سرکوب قیامهای سال ۸۸ و فجایع زندان کهریزک
تعدی سیستماتیک به زنان زندانی
ماجرای مثله کردن اسقفهای مسیحی
کشتار مکرر هموطنان عرب ما در خوزستان
انفجار بمب در حرم امام رضا
عملیات تروریستی علیه کشورهای دیگر از جمله در خانه خدا در مکه
و پرونده ۷حمام خون در اشرف و لیبرتی بهویژه قتلعام ۵۲مجاهد خلق در ۱۰شهریور سال ۹۲
آری، این ۱۳پرونده، نمونههای مهم تبهکاری هایی است که تاریخچه رژیم را تشکیل میدهد.
هر قدر که جنبش دادخواهی پیش برود، این پروندهها را از تاریکخانههای آخوندها بیرون میکشد.
دادخواهی قتلعامشدگان یک مسأله ملی و یک بخش ضروری از کارزار بزرگ ملت ایران برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه است.
خون شهیدان میجوشد و رود خروشان خون آنها ضامن پیروزی محتوم خلق ماست.