هر چند که طرح ”خود انصرافی از دریافت یارانهٴ نقدی ”با شکست مواجه شد و اکثریت 98 درصدی مردم ایران در یک شبه رفراندوم، دست رد به سینهٴ رژیم زدند، اما آمار و ارقام و نتایج آن که محصول 12روز درآمدسنجی از 75 میلیون نفر بود، تابلو بسیار تکاندهنده و تیرهیی از شدت و گسترش فقر مردم ایران را به نمایش گذاشت. در آخرین آمار، موسوی لاری وزیر کشور خاتمی گفت: ”63درصد در این ثبتنامها درآمد خود را زیر 600هزار تومان اعلام کردهاند و 16درصد هم زیر 800هزار تومان و درصد کمی درآمدشان بالای یک میلیون است“. (روزنامه حکومتی مردمسالاری 13اردیبهشت 93)
روز 21اردیبهشت هم جعفر قادری عضو کمیسیون اقتصادی مجلس ارتجاع گفت: عضو کمیسیون برنامه و بودجه گفت: 90 درصد ثبتنام کنندگان در سامانه دریافت یارانه نقدی درآمد خود را زیر یک میلیون تومان اعلام کردهاند“. (روزنامه حکومتی اطلاعات).
اگر زیر 600هزار تومان درآمد ماهانه یک خانوار را خط بقا (یعنی این افراد از مرحله گرسنگی پایینتر رفته و 63درصد معادل 47 میلیون نفر فقط به بقای خود میاندیشند). و اگر درآمد 800هزار تومان را خط گرسنگی بدانیم، (خط گرسنگی یعنی درآمدها اساساً خرج خورد و خوراک میشود یعنی 13و نیم میلیون نفر بر خط گرسنگی زندگی میکنند). معنای این آمار این است که برای 60 میلیون مردم ایران نباید از عنوان خط فقر استفاده کرد بلکه روی خط بقا و خط گرسنگی هستند. و از 17 میلیون بقیه هم تنها حدود دو ونیم میلیون نفر بالا دو میلیون تومان درآمد دارند که برابر است با 2درصد جمعیت که تازه بر اساس خط فقر رسمی 1میلیون و 800هزار تومان آنها هم در خط فقر مطلق و نسبی قرار دارند.
بنابراین سؤال بزرگ این است پس درآمدها و داراییهای مردم ایران کجا رفته است؟
جواب این سؤال را باید در ”توزیع نابرابر ثروت ”جستجو کرد که محصول ایجاد شکاف طبقاتی عظیمی است که نظام آخوندی ایجاد کرده و سال به سال هم بیشتر شده است. برای اولین بار پس از سالها که رژیم میگفت شکاف طبقاتی در ایران 17برابر است یک استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران گفت: ”در هیچ کجای دنیا همانند ایران چنین اختلاف طبقاتی 30 برابری وجود ندارد و در واقع طبقاتیترین جامعه دنیا مربوط به جامعه ایران است“ (روزنامه مردمسالاری 18اسفند92).
چند نمونه از همین شکاف طبقاتی را از روزنامه حکومتی مردمسالاری در 15اردیبهشت 93 میخوانیم:
”7دهم درصد از جمعیت میلیاردر ایران در شهرهای بزرگ و در خانههای با وسعت بیش از 500متر زندگی میکنند“.
هفت دهم درصدر جمعیت از 75 میلیون نفر معادل 525هزار نفر میشود. همین روزنامه اضافه میکند: ”جمعیتی نزدیک به 3 میلیون و 850هزار نفر در شرایطی زندگی میکنند که درآمد یک ماه آنها تنها کفاف یک سوم هزینه اجاره یک اتاق در هتلهای 4 و 5 ستاره تهران را نمیدهد“. (یعنی هرشب نزدیک به دو میلیون تومان کرایه یک اتاقشان میشود). همین روزنامه مینویسد: ”5دهم درصد از جمعیت ایران، در کپر، چادر و آلونک یا زاغه زندگی میکنند. میانگین درآمد سالیانه این طبقه سالیانه 2 میلیون و 500هزار تومان برآورد شده است. جمعیت کپرنشین ایرانی تقریباً از تمامی امکانات زندگی بیبهره هستند ”... . متقابلاً ”گروه اول درآمدی، بهطور متوسط 230هزار میلیارد تومان را هزینه خرید ویلا کردهاند. این عدد برابر با یک سوم کل نقدینگی موجود در اقتصاد ایران است. در مقابل این گروه، بیشاز 43درصد جمعیت ایران در سال به هیچ سفری نمیروند. طبقه ثروتمند ایران طی این 3سال 2میلیارد و 904میلیون دلار هزینه واردات خودرو کردهاند. میزان هزینه متوسطی که این افراد برای واردات یک خودروی خارجی انجام میدهند برابر با هزینههای زندگی سالیانه 33هزار نفر از جمعیت کپرنشین و آلونک نشین ایران است. این گروه طی سه سال گذشته معادل درآمدهای 4میلیون و 356هزار نفر از جمعیت ایران را تنها هزینه خرید خودرو کردهاند ”.
در مورد شکاف طبقاتی در ایران، روزنامه حکومتی ابتکار (16اردیبهشت) هم در مورد غارتگران وابسته به حکومت که پول از بانکها قرض گرفته و پس ندادهاند نوشت: ”دانهدرشتهای بدهکار بانکی از منابع ملی ممکلت 82هزار میلیارد تومان را بردهاند و هنوز به بانکها پس ندادهاند. جالب است که این 82هزار میلیارد تومان در جیب 575نفر است. یعنی بهطور میانگین به هر نفر از بدهکاران در حدود 1500میلیارد تومان میرسد“. همین روزنامه اضافه کرد: ”82هزار میلیارد تومان یعنی بیش از دوبرابر 37هزار میلیارد تومان بوجه عمرانی کل کشور در سال 92 “. جالب اینکه اسحاق جهانگیری معاون آخوند روحانی گفت از این لیست 575نفر اسامی 20نفرشان که بیشتر از همه دارند نزد اوست.
طبعاً در نظامی که شخص اول آن یعنی خامنهای داراییاش سر به 95میلیارد دلار میزند وضعیت کارگزاران آن هم در زمینه چپاول مشخص است.
برخی عوامل مهم که منجر به افزایش شکاف طبقاتی میشوند عبارتند از:
روز 21اردیبهشت هم جعفر قادری عضو کمیسیون اقتصادی مجلس ارتجاع گفت: عضو کمیسیون برنامه و بودجه گفت: 90 درصد ثبتنام کنندگان در سامانه دریافت یارانه نقدی درآمد خود را زیر یک میلیون تومان اعلام کردهاند“. (روزنامه حکومتی اطلاعات).
اگر زیر 600هزار تومان درآمد ماهانه یک خانوار را خط بقا (یعنی این افراد از مرحله گرسنگی پایینتر رفته و 63درصد معادل 47 میلیون نفر فقط به بقای خود میاندیشند). و اگر درآمد 800هزار تومان را خط گرسنگی بدانیم، (خط گرسنگی یعنی درآمدها اساساً خرج خورد و خوراک میشود یعنی 13و نیم میلیون نفر بر خط گرسنگی زندگی میکنند). معنای این آمار این است که برای 60 میلیون مردم ایران نباید از عنوان خط فقر استفاده کرد بلکه روی خط بقا و خط گرسنگی هستند. و از 17 میلیون بقیه هم تنها حدود دو ونیم میلیون نفر بالا دو میلیون تومان درآمد دارند که برابر است با 2درصد جمعیت که تازه بر اساس خط فقر رسمی 1میلیون و 800هزار تومان آنها هم در خط فقر مطلق و نسبی قرار دارند.
بنابراین سؤال بزرگ این است پس درآمدها و داراییهای مردم ایران کجا رفته است؟
جواب این سؤال را باید در ”توزیع نابرابر ثروت ”جستجو کرد که محصول ایجاد شکاف طبقاتی عظیمی است که نظام آخوندی ایجاد کرده و سال به سال هم بیشتر شده است. برای اولین بار پس از سالها که رژیم میگفت شکاف طبقاتی در ایران 17برابر است یک استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران گفت: ”در هیچ کجای دنیا همانند ایران چنین اختلاف طبقاتی 30 برابری وجود ندارد و در واقع طبقاتیترین جامعه دنیا مربوط به جامعه ایران است“ (روزنامه مردمسالاری 18اسفند92).
چند نمونه از همین شکاف طبقاتی را از روزنامه حکومتی مردمسالاری در 15اردیبهشت 93 میخوانیم:
”7دهم درصد از جمعیت میلیاردر ایران در شهرهای بزرگ و در خانههای با وسعت بیش از 500متر زندگی میکنند“.
هفت دهم درصدر جمعیت از 75 میلیون نفر معادل 525هزار نفر میشود. همین روزنامه اضافه میکند: ”جمعیتی نزدیک به 3 میلیون و 850هزار نفر در شرایطی زندگی میکنند که درآمد یک ماه آنها تنها کفاف یک سوم هزینه اجاره یک اتاق در هتلهای 4 و 5 ستاره تهران را نمیدهد“. (یعنی هرشب نزدیک به دو میلیون تومان کرایه یک اتاقشان میشود). همین روزنامه مینویسد: ”5دهم درصد از جمعیت ایران، در کپر، چادر و آلونک یا زاغه زندگی میکنند. میانگین درآمد سالیانه این طبقه سالیانه 2 میلیون و 500هزار تومان برآورد شده است. جمعیت کپرنشین ایرانی تقریباً از تمامی امکانات زندگی بیبهره هستند ”... . متقابلاً ”گروه اول درآمدی، بهطور متوسط 230هزار میلیارد تومان را هزینه خرید ویلا کردهاند. این عدد برابر با یک سوم کل نقدینگی موجود در اقتصاد ایران است. در مقابل این گروه، بیشاز 43درصد جمعیت ایران در سال به هیچ سفری نمیروند. طبقه ثروتمند ایران طی این 3سال 2میلیارد و 904میلیون دلار هزینه واردات خودرو کردهاند. میزان هزینه متوسطی که این افراد برای واردات یک خودروی خارجی انجام میدهند برابر با هزینههای زندگی سالیانه 33هزار نفر از جمعیت کپرنشین و آلونک نشین ایران است. این گروه طی سه سال گذشته معادل درآمدهای 4میلیون و 356هزار نفر از جمعیت ایران را تنها هزینه خرید خودرو کردهاند ”.
در مورد شکاف طبقاتی در ایران، روزنامه حکومتی ابتکار (16اردیبهشت) هم در مورد غارتگران وابسته به حکومت که پول از بانکها قرض گرفته و پس ندادهاند نوشت: ”دانهدرشتهای بدهکار بانکی از منابع ملی ممکلت 82هزار میلیارد تومان را بردهاند و هنوز به بانکها پس ندادهاند. جالب است که این 82هزار میلیارد تومان در جیب 575نفر است. یعنی بهطور میانگین به هر نفر از بدهکاران در حدود 1500میلیارد تومان میرسد“. همین روزنامه اضافه کرد: ”82هزار میلیارد تومان یعنی بیش از دوبرابر 37هزار میلیارد تومان بوجه عمرانی کل کشور در سال 92 “. جالب اینکه اسحاق جهانگیری معاون آخوند روحانی گفت از این لیست 575نفر اسامی 20نفرشان که بیشتر از همه دارند نزد اوست.
طبعاً در نظامی که شخص اول آن یعنی خامنهای داراییاش سر به 95میلیارد دلار میزند وضعیت کارگزاران آن هم در زمینه چپاول مشخص است.
برخی عوامل مهم که منجر به افزایش شکاف طبقاتی میشوند عبارتند از:
1- تورم و کاهش مستمر قدرت خرید مردم
2- بیکاری مستمر و فزاینده (ناشی از انهدام تولید ملی)
3- رانتخواری (سوء استفاده از مناصب دولتی برای کسب اطلاعات و اقدامات درآمدزا)
4- حضور نظامیان در اقتصاد (در ایران سپاه پاسداران و بسیج)
5- بانکداری فاسد
6- قوانین فقر آور
7- عدم حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی و مدیریتی و نابرابری جنسیتی
8- پولهای بادآورده مثل درآمد نفت و گاز
9- کاهش ارزش پول ملی
10- شبکهٴ توزیع دولتی فاسد
11- و... .
2- بیکاری مستمر و فزاینده (ناشی از انهدام تولید ملی)
3- رانتخواری (سوء استفاده از مناصب دولتی برای کسب اطلاعات و اقدامات درآمدزا)
4- حضور نظامیان در اقتصاد (در ایران سپاه پاسداران و بسیج)
5- بانکداری فاسد
6- قوانین فقر آور
7- عدم حضور زنان در فعالیتهای اقتصادی و مدیریتی و نابرابری جنسیتی
8- پولهای بادآورده مثل درآمد نفت و گاز
9- کاهش ارزش پول ملی
10- شبکهٴ توزیع دولتی فاسد
11- و... .
بیتردید شکاف طبقاتی بر اثر چپاولهای نجومی در ایران به مدد سرکوب وحشیانه توانسته روز به روز گسترش یابد و متقابلاً خشم و قهر طبقاتی هم روز به روز عمیقتر شده است. روز 14اردیبهشت یک اقتصاددان رژیم به نام سعید لیلاز با اعتراف به شرایط انفجاری جامعه به دولت آخوند روحانی در مورد خوش خیالی نسبت به توزیع سبدکالا و این قبیل اقدامات ضدانگیزهای هشدار داد و گفت: «این اقدامات، تنها ”انفجار اقتصادی“ را به تأخیر میاندازد. ما میدانیم که در سال89 قدرت خرید طبقه کارگر و کارمند در ایران، حدود 40درصد کاهش یافت و این میتواند تبعات بسیار خطرناکی برای کشور به همراه داشته باشد. با این وجود نمیتوانیم اقدامات انجام شده را برای آرام کردن اوضاع، کافی بدانیم». این کارگزار رژیم سپس به دستگاههای امنیتی رژیم نسبت به اقدامات پیشگیرانه از وقوع عوامل انفجارزا هشدار داد و از اجازه ندادن به راهپیمایی روز کارگر تشکر کرد.
اما سؤال این است که رژیم تا کجا میتواند با این قبیل اقدامات، این انفجار محتوم و حرکت جبری تاریخ را به تأخیر بیندازد؟