728 x 90

اعتياد و مواد مخدر,

غوغای اعتیاد

-

اعتیاد در ایران
اعتیاد در ایران
مکانیزم رشد و گسترش معتادین در زنان و کارگران
تا آنجا که تا کنون دیده و شنیده‌ایم از میان اقشار و لایه‌های اجتماعی قشر کارگر، به علت این‌که نان تندرستی و سلامتش را می‌خورد و زنان به دلایل اجتماعی و اخلاقی و فرهنگی، همواره و همیشه از مواد مخدر فاصله می‌گرفتند. خوب می‌دانند اعتیاد همان و هزاران زخم و اخم و ضایعات انسانی و عاطفی همان و نزدیک شدن به مادهٴ مخدر به‌معنی پایان کار و زندگی و انهدام سریع خانواده است...

به همین علت معمولاً کارگران و زنان از این بلا و آفت اجتماعی در امان بودند، اما در منتهای بهت و حیرت و تأسف در این ایام شاهد رشد بی‌سابقه اعتیاد در میان زنان و کارگران هستیم.

پدیده کودکان و نوزادان معتاد هم زاییده و محصول همین بلای اجتماعی است.

4ماه قبل معاون آخوند روحانی در امور زنان و خانواده گفت: «امروزه بحث اعتیاد زنان الگوهای جدیدتری را به خود اختصاص داده و کشیده شدن دامنه اعتیاد زنان از مناطق کم برخوردار و حاشیه نشین به سطح عام‌تری از جامعه نظیر مراکز ورزشی و آرایشگاههای زنانه واقعیتی است که اگر ‌چه به‌لحاظ کمی قابل‌توجه نیست اما از نظر اجتماعی و فرهنگی موضوعی است که نمی‌توان به‌سادگی از کنار آن گذشت». (خبرگزاری حکومتی ایرنا اول تیرماه 95 _ از شهیندخت مولا‌وردی)

چند روز بعد روزنامه حکومتی همشهری نوشت: «اگر زنان معتاد را حدود 200هزار نفر در نظر بگیریم، حتی اگر کمتر از یک چهارم آنها به کارتن خوابی و روابط پرخطر متعدد، در نهایت بارداریهای مکرر برسند و هر کدام سه کودک به دنیا آورند در آینده نزدیک قابل پیش‌بینی است که با حدود 300هزار کودک معتاد مواجه شویم».

البته آمارهای رژیم بسیار غیرواقعی و بر اساس ۱.۵ تا 3میلیون معتاد تنظیم شده در حالی که به موازات رشد حقوقهای نجومی و گسترش سیاست غارت و چپاول و صدور تروریسم و در نتیجه کاهش درآمد و افزایش فاصله طبقات، شاهد رشد و غوغای اعتیاد در میان کارگران و زنان میهن هستیم. مرتضی عاصفی یکی از کارگزاران رژیم ضمن تأکید بر نقش بیکاری در گسترش اعتیاد در همان ایام گفت: «امروز آمار معتادان کشور غوغا کننده است، فروش مواد مخدر و گرایش به مصرف آن به‌دلیل بیکاری به‌شدت زیاد است. آمار واقعی معتادان ما ۳ میلیون نفر نیست، این آمار بیش از ۵. ۸ میلیون نفر است». (روزنامه حکومتی ایلنا 12تیرماه 95)

با این حساب _به علت فساد سیستماتیک و انباشت و برداشت سرمایه توسط عده‌یی خاص_ نان آور خانه اگر چند شیفت هم کار کند قادر به تأمین مایحتاج اصلی و حتی پرداخت اجاره خانه نیست و ناگزیر به سمت کارهای خلاف و درآمدزا میل می‌کند. وارد شدن به این کار برای کسی که سرپناهش را از دست داده و در خیابان بیتوته می‌کند و آن که ناگزیر و به‌تدریج خانه‌اش را و آبرویش را و همه چیزش را به حراج گذاشته و آن که دیروز کلیه و امروز کودکش را _برای نان شب_ می‌فروشد کار سختی نیست. البته این تازه شروع ماجراست.

این داستان در 4پرده تنظیم شده و در سیکلی بسته اجرا می‌شود.

پروده اول: بسته‌های اصلی و عمده مواد مخدر توسط باندهای اصلی و عمده سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات تهیه می‌شود.

پرده دوم: مواد تهیه شده توسط سرشبکه‌های سپاه به توزیع کنندگان عمده منتقل می‌شود.

پرده سوم: توزیع کنندگان، مواد را خرد کرده و به خرده فروشها می‌رسانند.

پرده چهارم: خرده فروشها حین توزیع دستگیر و زندانی می‌شوند.

این سیکل در همین دور بسته ادامه دارد اما برای گسترش فزایندهٴ اعتیاد یک عامل قانونی لازم است.

طبق قانون برای توزیع کننده‌ای که به جرم فروش مواد مخدر دستگیر شده، تا مرز اعدام مجازات در نظر گرفته شده اما اگر همین توزیع کننده ثابت کند خودش معتاد است و برای حل و فصل اموراتش مواد تهیه و تبدیل می‌کند، حبس کمتری در نظر گرفته و در فاصله نسبتاً کوتاهی آزاد خواهد شد.

نتیجه: کارگر و خانمی که قبل از اعتیاد سیگار هم نمی‌کشید و در بحران سرپناه و نان شب به جای فروش فرزند و... به فروش مواد مخدر روی آورده است، ناگزیر برای نجات از زندان مجبور می‌شود خودش هم مصرف کند تا در صورت دستگیری، پس از آزمایش ثابت شود که معتاد است و محکومیت سنگین نگیرد.

حال اگر یک گام به عمق برویم می‌بینیم که در این چرخه، بازوهای اجرایی ولایت‌فقیه به‌منظور انحراف جوانان از موضوعات اصلی جامعه و پر کردن کیسه پاسدارانش، مواد مخدر را بین عمده فروشان توزیع می‌کند و با توجه به بحرانهای اقتصادی و بیکاری، جوانان، زنان و کارگران را وارد چرخه توزیع کرده و سرانجام با تنظیم مکانیزمهای قانونی، بستر گسترش مصرف‌کنندگان را فراهم می‌کند.

نتیجه: به اعتراف بسیاری از سران و کارگزاران حکومتی، لااقل 20درصد از کارگران و بخش عظیم نیروی جوان برای خروج از خط مرگ در مسیری وارد و هدایت شدند که سرانجامی جز تباهی و مرگ تدریجی ندارند و زالوهای سپاه و اطلاعات در این تجارت سودآور با مکیدن خون جوانان، روز به روز تقویت و فربه می‌شوند.

به بیان دیگر می‌توان گفت ولایت سفاک، همان ضحاک مار به دوشی‌ست که برای بقای حیاتش نیازمند ریختن و مکیدن خون جوانان است. بخشی از این خون را در سوریه و عراق و یمن می‌ریزد، بخشی را در زندان و میدان و اعدامهای خیابانی و بخشی از طریق قربانیانی که ناگزیر در چرخه توزیع و مصرف مواد مخدر له و مچاله گشتند.

و این سیکل بسته تا انهدام کامل و تمامیت رژیم خونخوار باز نخواهد شد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/dad415aa-651f-475d-9cb5-ab76d4b36180"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات