یکی از سندهای گویایی که بهروشنی بازتاب و تأثیرات عملیات کبیر فروغ جاویدان را در درون نیروهای رژیم نشان میدهد، گزارشی است که فرماندهی شبهنظامیان کمیتههای رژیم، حدود ۲ماه پس از عملیات برای سردمداران رژیم تهیه کرده است. بخشهایی از این گزارش را ملاحظه میکنید:
موج پیوستن نیروها - سربازان فراری، دانشجویان، زندانیان آزاد شده
در این نوشتار مختصر، قصد آنست که با بررسی اجمالی حوادث اخیر غرب کشور و حضور منافقین در اسلامآباد و کرند، که وضعیت موجود سازمان رقم زده شده و مرور نواقص گذشته راه و روشی برای وظایف و برنامههای آتی خود در این زمینه بیابیم. بررسی اعضای این گروهک در دستگیریهای اخیر نشان داد که تبلیغات روانی بر روی هواداران با استفاده از روشهای موجود کارساز نبوده و افرادی که از سالهای قبل از 60 به این گروهک پیوستهاند با یک ارتباط پیچیده از نوع فرقی (هستند که) در اولش طوری با مجموعهی رهبری گروهک مرتبط هستند، که بههیچوجه تبلیغات و برنامههای سیاسی روانی کشور بر آنان تأثیر نداشته و امکان گسستن این پیوند غیرمحتمل بهنظر میرسد. از اینرو بیش از همه باید به ارتباطات تشکیلاتی و ابزار و روشهای تبلیغاتی این گروهک پرداخته شود چرا که سن هواداران آن، نه اقتضای آگاهی فرهنگی عمیق نسبت به مباحث و تفکرات اسلامی را داراست و نه تجربهی ارزیابی عملکرد سیاسی مسئولان گروهک را، لذا از هر دو جهت یعنی فرهنگی، اعتقادی و سیاسی تبعیت کامل از رهبری وجود دارد و بهنظر میرسد توجیه و نگهداری هواداران برای گروهک سهلتر از مسائل روانی و ارتباطات تشکیلاتی باشد که لازم است مراحل مختلف جذب، فعالیت و دستگیری و آزادی و وصل مجدد و بهرهبرداری بعدی از هواداران بهعنوان ملاک مورد رسیدگی و مطالعه قرار گیرد. که در اینجا امکان پرداختن بیشتر بدان نیست. بررسیها نشان میدهد، کسانی که بهعنوان هوادار سازمان در کشور در همه چیز و همه جا کنجکاوی و نکتهگیری میکنند، پس از وصل با یک کار روانی کاملاً مطیع بار آمده و به همهی تصمیمات سران گروهک تمکین دارند. کسانی که به نام فرار از سربازی از کشور خارج میشوند بدون دغدغه وارد جرگهی نظامی این گروهک میشوند. کسانی که پس از آزادی از زندان مشکلات و موانع ورود به دانشگاه و عدم دستیابی به مشاغل حساس و وزین را بهانهی فرار قرار میدهند حاضر میشوند در خارج کاسهی گدایی جلب کمک بهدست بگیرندو فراموش میکنند که برای تحصیل به خارج رفتهاند. اینها نمونههایی برای نشاندادن توانایی روانی تبلیغی این گروهک در جذب و نگهداری هواداران است.
گرایش بیش از حد زنان هوادار سازمان
یکی دیگر از خطرناکترین و جذابترین روشهای تبلیغی سازمان تکیه بر مساوات زن و مرد است هر چند خود سازمان برای زن پشیزی ارزش قائل نیست، اما برای پیشبرد اهداف قدرتطلبانهاش علاوه بر شعارهای فراوانی که در رابطه با تساوی زن و مرد میدهد، عملاً نیز در تبلیغ آن کوشش مینماید...
اگر مطالعه و شناخت ما در مورد برخورد سازمان با زنان و دختران، دقیق و عمیق گردد به این نتیجه میرسیم که حتی ازدواج مریم با مسعود نیز وسیلهی اثبات طرفداری سازمان از مساوات زن و مرد قرار گرفت. اساساً محتمل است که ازدواج آنها جهت نشاندادن طرفداری سازمان از تساوی زن و مرد انجام گرفته باشد. چه قرار دادن مریم در مقام رهبریت سازمان، خود نشانهی گویای این واقعیت است و در پی همین حرکت، نامههایی که از سوی هواداران برای رهبریت ارسال گردیده بیانگر این امر است که حرکت سازمان نهتنها آثار منفی در بین هواداران نداشت بلکه موجب جذب و وفاداری بیشتر زنان هوادار نسبت به سازمان گردید. دقت در کلمات «ارتقا یا انقلاب ایدئولوژیک» که با ازدواج مریم و مسعود مطرح شده و واژههای «اعلام تغییر مواضع ایدئولوژیک» که قبلاً از سوی عدهیی از اعضا بیان گردیده، نشانگر این امر است که ازدواج آنها واقعاً یکنوع ارتقای ایدئولوژیک بود.
ازدواج مسعود و مریم تحت عنوان ارتقای ایدئولوژیک نیز یکی از مواردیست که باعث گرایش بیش از حد زنان هوادار به سازمان گردید... و از طرف دیگر ملاکها و میزانهای اسلامی آنچنان که پیامبر مطرح مینمود در جامعه ارائه نگردیده، از طرفی زن مسلمان اسلام را دوست دارد و نمیتواند سابقهی یک عمر معنویت اسلام را یکمرتبه دور بریزد و از طرف دیگر افکار سرمایهداری و صهیونیستی در مورد آزادی و تساوی زن و مرد با بوق و کرنا، گوش جهانیان را کر نموده و طبعاً بعضی زنان و دختران ایران نیز تحت تأثیر آن تبلیغات قرار گرفتهاند. همهی اینها زمینههایی است بر اینکه سازمان، نهتنها از آثار منفی ازدواج مریم و مسعود جلوگیری کند بلکه در جهت تثبیت ظاهری شعار تساوی زن و مرد و جذب هواداران بیشتر موفق گردید. علاوه بر این مریم پس از ازدواج ظاهراً به مقام رهبریت نیز ارتقا مییابد و این امر شور و جذبهی بیشتری در بین خواهران ایجاد مینماید.
«تشکیل ارتش آزادیبخش» و جذب نیروهای قابل توجهی از داخل و خارج کشور
تشکیل شورای ملی مقاومت در پاریس که به رهبری این گروهک انجام شد شرایط مساعدی را برای تبلیغات و فعالیتهای سیاسی سازمان در اروپا و آمریکا فراهم ساخت و به جهت امکاناتی که در غرب داشت عمدهی فعالیت شورا از طریق انجمن دانشجویان و هواداران سازمان انجام میگرفت... اخبار اولیهی تشکیل مراکز نظامی این گروهک پس از انهدام تیمهای عملیاتی در گلوگاه کمیته در ورامین از طریق نوارهای ویدئویی بهدست آمد و متأسفانه این مسأله کوچک انگاشته شد و آنگونه که باید بدان پرداخته نشد و به جهت عدم شناخت و آشنایی از درون سازمان، آموزش هواداران زن و مرد در کنار هم بهعنوان وسیلهای برای فروپاشی سازمان و ابتلا به فساد و منکرات تفسیر شد در حالیکه پس از این مدت و طبق بررسیهای بهعملآمده برداشت این گروهک از احساسات و غرایز زنان بهگونهیی بوده که این احتمال را از بین برده است.
تشکیل ارتش آزادیبخش در شرایطی انجام شد که جبههها از تحرک کمتری برخوردار و فرار هواداران سازمان از کشور وسعت یافته بود... چارچوب این ارتش استفاده از کلیهی نیروهای معارض با جمهوری اسلامی بدون درنظرگرفتن عقاید و وابستگی سیاسی ذکر شده و باید پذیرفت که در طول مدت کوتاه گذشته با استفاده از امکانات وسیع تبلیغاتی و نظامی، سازمان به سرعت توانست نیروهای قابل توجهی را از داخل و خارج جذب نموده و آموزش داده و در عملیات مهران (چلچراغ) و اسلامآباد (فروغ جاویدان) به میدان بیاورد.
«بهصورت یک قدرت نظامی درآمدهاند»
عملیاتهای نخستین این گروهک عمدتاً جنبهی روانی ـ تبلیغی داشت و خود سازمان نیز اینگونه پیشبینی نمیکرد که بهراحتی بتواند موفقیتهایی در جبههها بهدست آورد و به همین دلیل عمدتاً به خطوط تحویلی به ارتش نزدیک میشد لکن اسارت نیروهای لشکر_64 ارومیه و انجام عملیات آفتاب در فکه و جبهههای صالحآباد باعث امیدواری سازمان شد و پیوستن برخی سربازان به سازمان، آنان را به ادامهی کار تشویق کرد تا اینکه از قرائن و تبلیغات گروهک منافقین چنین برآمد که قصد دارند یکی از شهرهای مرزی از قبیل مهران و یا قصرشیرین را تصرف کرده و برای انجام تبلیغات مدتی آن را نگهدارند. لیکن عدم شناخت از توان و نیروی آنان باعث شد که پس از سقوط مهران نتوانیم برنامههایشان را پیشبینی کنیم و در نتیجه شعار امروز مهران فردا تهران را در آن شهر سردادند و بدون کمترین تلفات و تنها با کسب یک برگ برندهی تبلیغاتی روانی از این شهر خارج شده و تا مدتی بعد بهراحتی گروههای گشتی اعزام کرده و درهمریختگی نیروهای ما که تا مدتها بعد ادامه داشت و نیروی دفاعی و حضور مشخصی در منطقه نبود و اوضاع لشکر قزوین پس از این عملیات و فرار نیروها و فروش اسلحهها در منطقه و امکان تردد منافقین در داخل (بطوریکه تا بیمارستان شهید سلیمی ایلام با آمبولانس آمده بودند) زمینه را برای برنامهریزیهای آتیهی گروهک فراهم ساخت و در نتیجه کلیهی هواداران را از سراسر جهان فراخواند.
به جز نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ظاهراً اغلب از یک اقدام وسیع منافقین خبر داشتهاند و پیروزی منافقین در مهران این اعتقاد را بهطور جدی در آنان بهوجود آورد که بهصورت یک قدرت نظامی درآمدهاند و در نتیجه اسامی مستعار حذف شد و اسامی اصلی سران اعلام و به نام و نشان واقعی خوانده میشدند و یکباره قرارگاهها چهرهی جدّی به خود گرفته کلیهی افراد را بهطور تماموقت آموزش نظامی دادند.
عملیات فروغ جاویدان
گرچه بهنظر میرسد که شعار منافقین در مهران که گفته بودند امروز مهران فردا تهران «صرفاً » تبلیغاتی بوده باشد زیرا تا آنزمان روال آموزشها هنوز عادی بوده است لکن پذیرش قطعنامهی598 از سوی جمهوری اسلامی و تحلیل سازمان از مسائل درونی کشور باعث شد که این شعار بهعنوان برنامهی کار سازمان درآید و پس از چند روز بمباران تبلیغاتی در خصوص اقدام جمهوری اسلامی که آن را استیصال مطلق خواندند برنامهی درازمدت خود را که ظاهراً قرار بود طی دو سال آینده به اجرا درآید تغییر داده و سرانجام در تاریخ ۳۱/۴/۶۷ به کلیهی نیروهای موجود در قرارگاههای مستقر در عراق خبر دادند که بهزودی عملیات آغاز میشود.
از ساعت 11شب تا بامداد تاریخ ۱/۵/۶۷ کلیهی نیروها در یک اجتماع همگانی شرکت جسته پس از قرائت آیاتی از قرآن کریم سرکردهی منافقین و پس از او مریم برای حاضرین سخنرانی میکنند و رجوی میگوید وقت عملنمودن به شعار «امروز مهران، فردا تهران» فرا رسیده و با تحلیل اوضاع سیاسی نظامی کشور وضعیت جبهه و اقدامات عراق فرصت را برای یک اقدام عجیب مناسب معرفی میکند. پس از سخنرانی مسعود و مریم به سؤالات حاضرین پاسخ گفته میشود و مقرر میشود که نیروها به 5 بخش تقسیم و عملیات در 5 مرحله، اشغال اسلامآباد سپس باختران پس از آن همدان بعداً قزوین و سرانجام با اشغال جماران و صدا و سیمای تهران به انجام برسد. سرعت اتومبیلها را در طول روز و شب مشخص کردند، از انجام هر کار اضافی و حاشیهیی نیروها منع میشوند و هر تیپ مأموریت خاصی را بهعهده گرفته است. قرار است هر گونه مقاومتی سرکوب شود. گفته شده که اغلب نیروهای نظامی و انتظامی منطقه هماهنگ هستند که فهرست دستگیر شدگان از نیروها متأسفانه بهنحوی مؤید این ادعاست. قرار بوده زخمیها را برای مداوا به منازل مردم بسپارند و پس از پایان عملیات نسبت به جمعآوری آنان اقدام کنند. کشتهشدگان را چون پسر وهب در کربلا رها کنند. قرار بوده پس از اشغال شهرها انتظامات آن را به دست مردم حامی بسپارند. در خصوص احتمال حملهی نیروهای اسلام تنها امکان حملهی هوایی را محتمل دانسته که گفتهاند پیشبینی لازم شده است و ظاهراً برای استفاده از هوانیروز باختران تعدادی خلبان نیز با خود آورده بودند... ابزار و وسایلی که با خود آورده بودند اغلب تندرو بوده و نفربرهای تندرو با خود آورده بودند. نیروها را برای انجام پدافند آموزش و دستور نداده بودند و در کل، مسیر کاروان روی آسفالت مشخص شده بود...
کاروان منافقین پس از بررسیهای نظامی پیشقراولان سرانجام رأس ساعت از مسیر خانقین به قصرشیرین وارد و (سپس) کرند را اشغال میکنند. مردم کرند غرب اهل حق بوده و به همان میزان که با جمهوری اسلامی روابط سرد و ضعیفی دارند در امر جاسوسی و همکاری با عراق و منافقین سابقهی ممتدی را ثبت کردهاند. مرکز بیسیم کمیته در کرند در ساعت7 بعدازظهر وقوع درگیری در حوالی کرند و صحبت منافقین روی شبکه را به باختران گزارش داده و سرانجام از سقوط شهر به دست منافقین و ترک محل خود خبر داده است که برادران کمیته جهت عزیمت به منطقه و یاری رزمندگان اسلام عازم شهر اسلامآباد میشوند و ازدحام مردم و ترافیک شدید اتومبیل، برادران کمیته را متوجه حضور منافقین در جادهی اسلامآباد باختران میکند.
«دژهای محکم نظامی در غرب نتوانستند مانع حرکت کاروان شوند»
واقعیت امر نشان میدهد که ضعف اطلاعاتی و سرگردانی و بیبرنامگی نیروهای نظامی باعث شد که این گروهک بدون دغدغه 150کیلومتر مسیر خسروی و قصرشیرین تا چهارزبر یعنی 35کیلومتر مانده به شهر باختران را طی کرده و اسلامآباد را پشت سر بگذارند. وجود پادگان اباذر، اللهاکبر، سلمان که از دژهای محکم نظامی در غرب هستند و نیروهای مأمور پدافند منطقه نتوانستند مانع حرکت کاروان شوند.
نکتهی مهم اینکه منافقین زودتر از موعد پیشبینیشده به شهر اسلامآباد میرسند... نیروهای منافقین پس از اشغال اسلامآباد تعدادی از نیروها را در سهراهی ملاوی و تعدادی را در مسیر ایلام گذاشته و بقیهی امکانات و نیرو را در جادهی اسلامآباد به باختران متمرکز کردند و در طول 3روز درگیری و حضور منافقین در منطقه یکبار اسلامآباد از طرف جنوب شهر به تصرف نیروهای اسلام درآمد و پاسداران کمیته تعداد زیادی از نیرو و ادوات دشمن را در منطقهی سهراهی ملاوی و جادهی اسلامآباد به ایلام نابود کردند و شهر به تصرف نیروهای اسلام درآمد لکن مجدداً به اشغال منافقین درآمد و یکبار واحدهای منافقین سعی کردند از خطوط پدافندی رزمندگان اسلام در چهارزبر بگذرند و با وانت از خاکریزها پریدند.
به جهت اینکه نیروهای ما از حرکت این کاروان از اروپا و آمریکا و سرانجام از بغداد تا خانقین و قصرشیرین و اسلامآباد تا به چهارزبر بیاطلاع بودند روز پس از اشغال اسلامآباد اطلاع داده شد که منافقین به قصد حرکت از سنندج و باختران با 400اتومبیل به سوی تهران راهپیمایی میکنند و...
«دستیابی به باختران چندان بعید به نظر نمیرسید»
عملیات بزرگ مرصاد از آن جهت بزرگ است که خطر بزرگی را از کشور دفع کرد و چنانچه منافقین موفق میشدند به شهر باختران دست یابند که امکانش در آن وضعیت چندان بعید بهنظر نمیرسید شرایط سختی در منطقهی غرب بهوجود میآمد و در درگیریهای شهری آسیب سختی به کشور وارد میساخت.
«دست برنخواهند داشت»
بایستی مسئولان کشور خصوصاً نیروهای اطلاعاتی عنایت داشته باشند که این فرقهی ضاله جرثومهی نفاق با شکست و تحمل ضربههای سخت عادت کرده و بهزودی دست از مزاحمت جمهوری اسلامی برنخواهند داشت. لذا نومیدکردن آنان از ادامهی کار و فعالیت و محدود و محصورکردن خطر و توطئهی این گروهک مستلزم برنامهریزی اطلاعاتی منسجم و برخورد سیاسی و تبلیغی روانی دقیق و حسابشده است.
موج پیوستن نیروها - سربازان فراری، دانشجویان، زندانیان آزاد شده
در این نوشتار مختصر، قصد آنست که با بررسی اجمالی حوادث اخیر غرب کشور و حضور منافقین در اسلامآباد و کرند، که وضعیت موجود سازمان رقم زده شده و مرور نواقص گذشته راه و روشی برای وظایف و برنامههای آتی خود در این زمینه بیابیم. بررسی اعضای این گروهک در دستگیریهای اخیر نشان داد که تبلیغات روانی بر روی هواداران با استفاده از روشهای موجود کارساز نبوده و افرادی که از سالهای قبل از 60 به این گروهک پیوستهاند با یک ارتباط پیچیده از نوع فرقی (هستند که) در اولش طوری با مجموعهی رهبری گروهک مرتبط هستند، که بههیچوجه تبلیغات و برنامههای سیاسی روانی کشور بر آنان تأثیر نداشته و امکان گسستن این پیوند غیرمحتمل بهنظر میرسد. از اینرو بیش از همه باید به ارتباطات تشکیلاتی و ابزار و روشهای تبلیغاتی این گروهک پرداخته شود چرا که سن هواداران آن، نه اقتضای آگاهی فرهنگی عمیق نسبت به مباحث و تفکرات اسلامی را داراست و نه تجربهی ارزیابی عملکرد سیاسی مسئولان گروهک را، لذا از هر دو جهت یعنی فرهنگی، اعتقادی و سیاسی تبعیت کامل از رهبری وجود دارد و بهنظر میرسد توجیه و نگهداری هواداران برای گروهک سهلتر از مسائل روانی و ارتباطات تشکیلاتی باشد که لازم است مراحل مختلف جذب، فعالیت و دستگیری و آزادی و وصل مجدد و بهرهبرداری بعدی از هواداران بهعنوان ملاک مورد رسیدگی و مطالعه قرار گیرد. که در اینجا امکان پرداختن بیشتر بدان نیست. بررسیها نشان میدهد، کسانی که بهعنوان هوادار سازمان در کشور در همه چیز و همه جا کنجکاوی و نکتهگیری میکنند، پس از وصل با یک کار روانی کاملاً مطیع بار آمده و به همهی تصمیمات سران گروهک تمکین دارند. کسانی که به نام فرار از سربازی از کشور خارج میشوند بدون دغدغه وارد جرگهی نظامی این گروهک میشوند. کسانی که پس از آزادی از زندان مشکلات و موانع ورود به دانشگاه و عدم دستیابی به مشاغل حساس و وزین را بهانهی فرار قرار میدهند حاضر میشوند در خارج کاسهی گدایی جلب کمک بهدست بگیرندو فراموش میکنند که برای تحصیل به خارج رفتهاند. اینها نمونههایی برای نشاندادن توانایی روانی تبلیغی این گروهک در جذب و نگهداری هواداران است.
گرایش بیش از حد زنان هوادار سازمان
یکی دیگر از خطرناکترین و جذابترین روشهای تبلیغی سازمان تکیه بر مساوات زن و مرد است هر چند خود سازمان برای زن پشیزی ارزش قائل نیست، اما برای پیشبرد اهداف قدرتطلبانهاش علاوه بر شعارهای فراوانی که در رابطه با تساوی زن و مرد میدهد، عملاً نیز در تبلیغ آن کوشش مینماید...
اگر مطالعه و شناخت ما در مورد برخورد سازمان با زنان و دختران، دقیق و عمیق گردد به این نتیجه میرسیم که حتی ازدواج مریم با مسعود نیز وسیلهی اثبات طرفداری سازمان از مساوات زن و مرد قرار گرفت. اساساً محتمل است که ازدواج آنها جهت نشاندادن طرفداری سازمان از تساوی زن و مرد انجام گرفته باشد. چه قرار دادن مریم در مقام رهبریت سازمان، خود نشانهی گویای این واقعیت است و در پی همین حرکت، نامههایی که از سوی هواداران برای رهبریت ارسال گردیده بیانگر این امر است که حرکت سازمان نهتنها آثار منفی در بین هواداران نداشت بلکه موجب جذب و وفاداری بیشتر زنان هوادار نسبت به سازمان گردید. دقت در کلمات «ارتقا یا انقلاب ایدئولوژیک» که با ازدواج مریم و مسعود مطرح شده و واژههای «اعلام تغییر مواضع ایدئولوژیک» که قبلاً از سوی عدهیی از اعضا بیان گردیده، نشانگر این امر است که ازدواج آنها واقعاً یکنوع ارتقای ایدئولوژیک بود.
ازدواج مسعود و مریم تحت عنوان ارتقای ایدئولوژیک نیز یکی از مواردیست که باعث گرایش بیش از حد زنان هوادار به سازمان گردید... و از طرف دیگر ملاکها و میزانهای اسلامی آنچنان که پیامبر مطرح مینمود در جامعه ارائه نگردیده، از طرفی زن مسلمان اسلام را دوست دارد و نمیتواند سابقهی یک عمر معنویت اسلام را یکمرتبه دور بریزد و از طرف دیگر افکار سرمایهداری و صهیونیستی در مورد آزادی و تساوی زن و مرد با بوق و کرنا، گوش جهانیان را کر نموده و طبعاً بعضی زنان و دختران ایران نیز تحت تأثیر آن تبلیغات قرار گرفتهاند. همهی اینها زمینههایی است بر اینکه سازمان، نهتنها از آثار منفی ازدواج مریم و مسعود جلوگیری کند بلکه در جهت تثبیت ظاهری شعار تساوی زن و مرد و جذب هواداران بیشتر موفق گردید. علاوه بر این مریم پس از ازدواج ظاهراً به مقام رهبریت نیز ارتقا مییابد و این امر شور و جذبهی بیشتری در بین خواهران ایجاد مینماید.
«تشکیل ارتش آزادیبخش» و جذب نیروهای قابل توجهی از داخل و خارج کشور
تشکیل شورای ملی مقاومت در پاریس که به رهبری این گروهک انجام شد شرایط مساعدی را برای تبلیغات و فعالیتهای سیاسی سازمان در اروپا و آمریکا فراهم ساخت و به جهت امکاناتی که در غرب داشت عمدهی فعالیت شورا از طریق انجمن دانشجویان و هواداران سازمان انجام میگرفت... اخبار اولیهی تشکیل مراکز نظامی این گروهک پس از انهدام تیمهای عملیاتی در گلوگاه کمیته در ورامین از طریق نوارهای ویدئویی بهدست آمد و متأسفانه این مسأله کوچک انگاشته شد و آنگونه که باید بدان پرداخته نشد و به جهت عدم شناخت و آشنایی از درون سازمان، آموزش هواداران زن و مرد در کنار هم بهعنوان وسیلهای برای فروپاشی سازمان و ابتلا به فساد و منکرات تفسیر شد در حالیکه پس از این مدت و طبق بررسیهای بهعملآمده برداشت این گروهک از احساسات و غرایز زنان بهگونهیی بوده که این احتمال را از بین برده است.
تشکیل ارتش آزادیبخش در شرایطی انجام شد که جبههها از تحرک کمتری برخوردار و فرار هواداران سازمان از کشور وسعت یافته بود... چارچوب این ارتش استفاده از کلیهی نیروهای معارض با جمهوری اسلامی بدون درنظرگرفتن عقاید و وابستگی سیاسی ذکر شده و باید پذیرفت که در طول مدت کوتاه گذشته با استفاده از امکانات وسیع تبلیغاتی و نظامی، سازمان به سرعت توانست نیروهای قابل توجهی را از داخل و خارج جذب نموده و آموزش داده و در عملیات مهران (چلچراغ) و اسلامآباد (فروغ جاویدان) به میدان بیاورد.
«بهصورت یک قدرت نظامی درآمدهاند»
عملیاتهای نخستین این گروهک عمدتاً جنبهی روانی ـ تبلیغی داشت و خود سازمان نیز اینگونه پیشبینی نمیکرد که بهراحتی بتواند موفقیتهایی در جبههها بهدست آورد و به همین دلیل عمدتاً به خطوط تحویلی به ارتش نزدیک میشد لکن اسارت نیروهای لشکر_64 ارومیه و انجام عملیات آفتاب در فکه و جبهههای صالحآباد باعث امیدواری سازمان شد و پیوستن برخی سربازان به سازمان، آنان را به ادامهی کار تشویق کرد تا اینکه از قرائن و تبلیغات گروهک منافقین چنین برآمد که قصد دارند یکی از شهرهای مرزی از قبیل مهران و یا قصرشیرین را تصرف کرده و برای انجام تبلیغات مدتی آن را نگهدارند. لیکن عدم شناخت از توان و نیروی آنان باعث شد که پس از سقوط مهران نتوانیم برنامههایشان را پیشبینی کنیم و در نتیجه شعار امروز مهران فردا تهران را در آن شهر سردادند و بدون کمترین تلفات و تنها با کسب یک برگ برندهی تبلیغاتی روانی از این شهر خارج شده و تا مدتی بعد بهراحتی گروههای گشتی اعزام کرده و درهمریختگی نیروهای ما که تا مدتها بعد ادامه داشت و نیروی دفاعی و حضور مشخصی در منطقه نبود و اوضاع لشکر قزوین پس از این عملیات و فرار نیروها و فروش اسلحهها در منطقه و امکان تردد منافقین در داخل (بطوریکه تا بیمارستان شهید سلیمی ایلام با آمبولانس آمده بودند) زمینه را برای برنامهریزیهای آتیهی گروهک فراهم ساخت و در نتیجه کلیهی هواداران را از سراسر جهان فراخواند.
به جز نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ظاهراً اغلب از یک اقدام وسیع منافقین خبر داشتهاند و پیروزی منافقین در مهران این اعتقاد را بهطور جدی در آنان بهوجود آورد که بهصورت یک قدرت نظامی درآمدهاند و در نتیجه اسامی مستعار حذف شد و اسامی اصلی سران اعلام و به نام و نشان واقعی خوانده میشدند و یکباره قرارگاهها چهرهی جدّی به خود گرفته کلیهی افراد را بهطور تماموقت آموزش نظامی دادند.
عملیات فروغ جاویدان
گرچه بهنظر میرسد که شعار منافقین در مهران که گفته بودند امروز مهران فردا تهران «صرفاً » تبلیغاتی بوده باشد زیرا تا آنزمان روال آموزشها هنوز عادی بوده است لکن پذیرش قطعنامهی598 از سوی جمهوری اسلامی و تحلیل سازمان از مسائل درونی کشور باعث شد که این شعار بهعنوان برنامهی کار سازمان درآید و پس از چند روز بمباران تبلیغاتی در خصوص اقدام جمهوری اسلامی که آن را استیصال مطلق خواندند برنامهی درازمدت خود را که ظاهراً قرار بود طی دو سال آینده به اجرا درآید تغییر داده و سرانجام در تاریخ ۳۱/۴/۶۷ به کلیهی نیروهای موجود در قرارگاههای مستقر در عراق خبر دادند که بهزودی عملیات آغاز میشود.
از ساعت 11شب تا بامداد تاریخ ۱/۵/۶۷ کلیهی نیروها در یک اجتماع همگانی شرکت جسته پس از قرائت آیاتی از قرآن کریم سرکردهی منافقین و پس از او مریم برای حاضرین سخنرانی میکنند و رجوی میگوید وقت عملنمودن به شعار «امروز مهران، فردا تهران» فرا رسیده و با تحلیل اوضاع سیاسی نظامی کشور وضعیت جبهه و اقدامات عراق فرصت را برای یک اقدام عجیب مناسب معرفی میکند. پس از سخنرانی مسعود و مریم به سؤالات حاضرین پاسخ گفته میشود و مقرر میشود که نیروها به 5 بخش تقسیم و عملیات در 5 مرحله، اشغال اسلامآباد سپس باختران پس از آن همدان بعداً قزوین و سرانجام با اشغال جماران و صدا و سیمای تهران به انجام برسد. سرعت اتومبیلها را در طول روز و شب مشخص کردند، از انجام هر کار اضافی و حاشیهیی نیروها منع میشوند و هر تیپ مأموریت خاصی را بهعهده گرفته است. قرار است هر گونه مقاومتی سرکوب شود. گفته شده که اغلب نیروهای نظامی و انتظامی منطقه هماهنگ هستند که فهرست دستگیر شدگان از نیروها متأسفانه بهنحوی مؤید این ادعاست. قرار بوده زخمیها را برای مداوا به منازل مردم بسپارند و پس از پایان عملیات نسبت به جمعآوری آنان اقدام کنند. کشتهشدگان را چون پسر وهب در کربلا رها کنند. قرار بوده پس از اشغال شهرها انتظامات آن را به دست مردم حامی بسپارند. در خصوص احتمال حملهی نیروهای اسلام تنها امکان حملهی هوایی را محتمل دانسته که گفتهاند پیشبینی لازم شده است و ظاهراً برای استفاده از هوانیروز باختران تعدادی خلبان نیز با خود آورده بودند... ابزار و وسایلی که با خود آورده بودند اغلب تندرو بوده و نفربرهای تندرو با خود آورده بودند. نیروها را برای انجام پدافند آموزش و دستور نداده بودند و در کل، مسیر کاروان روی آسفالت مشخص شده بود...
کاروان منافقین پس از بررسیهای نظامی پیشقراولان سرانجام رأس ساعت از مسیر خانقین به قصرشیرین وارد و (سپس) کرند را اشغال میکنند. مردم کرند غرب اهل حق بوده و به همان میزان که با جمهوری اسلامی روابط سرد و ضعیفی دارند در امر جاسوسی و همکاری با عراق و منافقین سابقهی ممتدی را ثبت کردهاند. مرکز بیسیم کمیته در کرند در ساعت7 بعدازظهر وقوع درگیری در حوالی کرند و صحبت منافقین روی شبکه را به باختران گزارش داده و سرانجام از سقوط شهر به دست منافقین و ترک محل خود خبر داده است که برادران کمیته جهت عزیمت به منطقه و یاری رزمندگان اسلام عازم شهر اسلامآباد میشوند و ازدحام مردم و ترافیک شدید اتومبیل، برادران کمیته را متوجه حضور منافقین در جادهی اسلامآباد باختران میکند.
«دژهای محکم نظامی در غرب نتوانستند مانع حرکت کاروان شوند»
واقعیت امر نشان میدهد که ضعف اطلاعاتی و سرگردانی و بیبرنامگی نیروهای نظامی باعث شد که این گروهک بدون دغدغه 150کیلومتر مسیر خسروی و قصرشیرین تا چهارزبر یعنی 35کیلومتر مانده به شهر باختران را طی کرده و اسلامآباد را پشت سر بگذارند. وجود پادگان اباذر، اللهاکبر، سلمان که از دژهای محکم نظامی در غرب هستند و نیروهای مأمور پدافند منطقه نتوانستند مانع حرکت کاروان شوند.
نکتهی مهم اینکه منافقین زودتر از موعد پیشبینیشده به شهر اسلامآباد میرسند... نیروهای منافقین پس از اشغال اسلامآباد تعدادی از نیروها را در سهراهی ملاوی و تعدادی را در مسیر ایلام گذاشته و بقیهی امکانات و نیرو را در جادهی اسلامآباد به باختران متمرکز کردند و در طول 3روز درگیری و حضور منافقین در منطقه یکبار اسلامآباد از طرف جنوب شهر به تصرف نیروهای اسلام درآمد و پاسداران کمیته تعداد زیادی از نیرو و ادوات دشمن را در منطقهی سهراهی ملاوی و جادهی اسلامآباد به ایلام نابود کردند و شهر به تصرف نیروهای اسلام درآمد لکن مجدداً به اشغال منافقین درآمد و یکبار واحدهای منافقین سعی کردند از خطوط پدافندی رزمندگان اسلام در چهارزبر بگذرند و با وانت از خاکریزها پریدند.
به جهت اینکه نیروهای ما از حرکت این کاروان از اروپا و آمریکا و سرانجام از بغداد تا خانقین و قصرشیرین و اسلامآباد تا به چهارزبر بیاطلاع بودند روز پس از اشغال اسلامآباد اطلاع داده شد که منافقین به قصد حرکت از سنندج و باختران با 400اتومبیل به سوی تهران راهپیمایی میکنند و...
«دستیابی به باختران چندان بعید به نظر نمیرسید»
عملیات بزرگ مرصاد از آن جهت بزرگ است که خطر بزرگی را از کشور دفع کرد و چنانچه منافقین موفق میشدند به شهر باختران دست یابند که امکانش در آن وضعیت چندان بعید بهنظر نمیرسید شرایط سختی در منطقهی غرب بهوجود میآمد و در درگیریهای شهری آسیب سختی به کشور وارد میساخت.
«دست برنخواهند داشت»
بایستی مسئولان کشور خصوصاً نیروهای اطلاعاتی عنایت داشته باشند که این فرقهی ضاله جرثومهی نفاق با شکست و تحمل ضربههای سخت عادت کرده و بهزودی دست از مزاحمت جمهوری اسلامی برنخواهند داشت. لذا نومیدکردن آنان از ادامهی کار و فعالیت و محدود و محصورکردن خطر و توطئهی این گروهک مستلزم برنامهریزی اطلاعاتی منسجم و برخورد سیاسی و تبلیغی روانی دقیق و حسابشده است.