سایت شورای آتلانتیک روز ۲۲دیماه در گزارشی با عنوان «درسهایی که واشنگتن باید از حمله به حوثیها بیاموزد» نوشت: امروز، بزرگترین تهدید برای نقاط گلوگاهی، ایران و نیروهای نیابتی آن است.
در گزارش درجشده در سایت شورای آتلانتیک آمده است:
جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا را باید بهخاطر حملات روز پنجشنبه علیه حوثیها تحسین کرد. تجارت بینالملل توسط ۸نقطه گلوگاه اصلی دریایی محدود شده است که واقعیتهای سخت تحمیلشده توسط جغرافیای تغییرناپذیر است.
آمریکا مدتهاست که منافع حیاتی امنیت ملی را در تضمین آزادی ناوبری از طریق هر یک از آنها بهرسمیت شناخته است. این حمله به حفاظت از این منافع کمک کرد.
نیمی از این ۸نقطه گلوگاهی جهانی بهطور گسترده پراکنده شدهاند. هر کدام را میتوان در یکی از قارهها یافت، در اروپا(تنگه جبلالطارق)، در آفریقا(دماغه امید نیک)، در شرق آسیا(تنگه مالاکا) و در قاره آمریکا(کانال پاناما). متأسفانه، نیمی دیگر از این نقاط حیاتی گلوگاهی همگی در منطقه نسبتاً کوچکی متمرکز شدهاند که جنوب غربی آسیا با اروپا و آفریقا تلاقی میکند: تنگه بسفر، کانال سوئز، تنگه بابالمندب و تنگه هرمز.
این منطقه همچنین مهمترین منبع انرژی مورد نیاز برای حفظ رشد اقتصادی جهانی است. این ۲واقعیت توضیح میدهند که چرا رؤسای جمهور ایالات متحده بهرغم تمایل غالباً صمیمانهشان به انجام کارهای دیگر، ضرورت تمرکز نامتناسب بر خاورمیانه را دوباره کشف میکنند.
امروز، بزرگترین تهدید برای این نقاط گلوگاهی، رژیم ایران و نیروهای نیابتی آن است. رژیم تهران مدتهاست که تهدید کرده که تنگه هرمز را میبندد و بارها به کشتیرانی در این منطقه حمله کرده است. اخیراً حتی تهدید به بستن جبلالطارق کرده است. حوثیها، شریک و نیروهای نیابتی ایران در یمن، بارها به کشتیهایی که از بابالمندب عبور میکردند، حمله کردهاند.
دولت بایدن تهدید را بهرسمیت شناخت، آمادهسازی دیپلماتیک را انجام داد، ائتلاف چندجانبه را تشکیل داد، تجهیزات خود را اعزام کرد، هشدارهای واضحی صادر کرد و سپس اقدام کرد. این نحوه صحیح سیاستگذاری حرفهیی است. امید است که هم در صنعا و هم در تهران درسهای درستی گرفته شود.
اما آمریکا نیز باید درسهای خود را بیاموزد. در طول چندین دولت و دورههای کنگره، واشنگتن مدتهاست که تهدید ذاتی حوثیها را دستکم گرفته است و بنابراین شرایطی را فراهم کرده است که حوثیها رشد کنند. اقدام روز پنجشنبه باید پایان این اقدامها باشد... .
برای اکثر دولت اوباما، سیاست در قبال یمن صرفاً از منظر ضدتروریسم تلقی میشد و بنابراین ایالات متحده هیچ حمایت مادی از کارزار ضدشورش یمن علیه حوثیها ارائه نکرد. تا زمانی که این شورش پایتخت را در سال ۲۰۱۴ اشغال کرد. کمپین هوایی عربستان علیه حوثیها در سال ۲۰۱۵ آغاز شدند و در ابعاد مختلف یک فاجعه قابل پیشبینی بود، اما بهویژه از آنجایی که پیشداوریهای بسیاری در واشنگتن در مورد ماهیت دائمی درگیریهای فرقهیی یا قبیلهای در منطقه را تقویت کرد که بهراحتی از به حداقل رساندن هر گونه احساس مقصر بودن ایالات متحده برخوردار بود.
دولت ترامپ در امتناع خود از حمایت از کمپین عربستان و امارات برای بازپسگیری شهر بندری کلیدی حدیده تحت کنترل حوثیها در سال ۲۰۱۸ اشتباه کرد، تصمیمی که با مرور گذشته با توجه به اینکه حوثیها از آن زمان تا چه حد قویتر شدهاند، بدتر بهنظر میرسد…
ایالات متحده دیگر نمیتواند تهدید ناشی از حوثیها را دستکم بگیرد، چه برسد به تهدیدی که شبکه گستردهتری که از رفتار شرورانه رژیم ایران حمایت میکند. درک ماهیت واقعی هر تهدیدی باید با گوشدادن به دشمنان ما در زمانی که بهطور مکرر و با افتخار به ما میگویند که آنها چه کسانی هستند و از چه چیزی دفاع میکنند، انجام گیرد. در مورد حوثیها حداقل ۲دهه است که علناً همین شعار را سر دادهاند: «مرگ بر آمریک، مرگ بر اسراییل، لعنت بر یهودیان». حوثیها در راستای این ارزشها عمل میکنند. با اقدام روز پنجشنبه، آمریکا اقداماتی را در راستای ارزشهای خود آغاز کرده است.