728 x 90

مجاهدين در آلبانی؟! چرا؟

گردهمایی بزرگ مجاهدین با حضور مریم رجوی در آلبانی
گردهمایی بزرگ مجاهدین با حضور مریم رجوی در آلبانی

از روز ۷دیماه که بار دیگر زمین زیر پای آخوندها به لرزه درآمد و خروش مردمی قیام شعله‌ور شد نام و آوازه مجاهدین خلق گستره دیگری پیدا کرده، به کانون توجهات منطقه‌یی و بین‌المللی تبدیل شد. مجاهدینی که حالا دیگر بدنه‌ٔ اصلی آنها در آلبانی ساکن شده است! علی‌الخصوص این‌که خلیفه سفیانی ولایت آنها را ”یک رأسِ مثلث“ی خواند که: ”اساس آشوب و اغتشاشات را بپا کردند“.
اما سؤال اساسی این است که براستی مجاهدین که هستند و چرا در آلبانی به‌سر ‌می‌برند؟ جایی‌که فرسنگها با سرزمین آباء و اجدادیشان فاصله دارد. برای یافتن پاسخ قدری باید تقویم زمانه را به عقب ورق زد و یکبار، حتی به‌طور گذرا هم شده، بر حوادث ۴۰سال گذشته نگاهی انداخت تا به این چرایی دست یازید.

و اما آغاز ماجرا:

پس از پیروزی انقلاب و بازشدن غل‌وزنجیر استبدادی و استعماری از دست و پای نیروهای انقلابی و مترقی جامعه ایران، زمینه فوران اندیشههای نوین و پویا فراهم شد و تمامی محیطهای دانشگاهی و اجتماعی را به شکلی برق‌آسا درنوردید. در رأس آن، اندیشه و تفکر پویای مجاهدین بود که در نقطه مقابل اندیشه عقب‌مانده ارتجاعی و حوزوی آخوندها که نمادشان شخص خمینی بود، قرار داشت.
تقابل این ۲اندیشه همان چیزی بود که خمینی آن را تاب نمی‌آورد. چرا که می‌دانست پیروز میدان چه کسی خواهد بود. از همین‌رو بود که ابلهانه و عوام‌فریبانه رسماً در تلویزیون ظاهر شده نعره سرداد که: ”آزادی بر باد می‌دهد مملکت را“...
عجبا از این اندیشه‌ٔ محیرالعقول! اندیشه‌‌یی که با آن دست به تصفیه‌ٔ خونین و سراسری نیروهای بالنده زد. ولی چون این رویه افاقه نکرد جنگ با کشور همسایه را سرپوش سرکوب و قلع‌وقمع نیروهای انقلابی و روشنفکر قرار داد. نیروهایی که محور آن مجاهدین بودند.

در ۳۰خرداد سال ۱۳۶۰ خمینی تظاهرات مسالمت‌آمیز ۵۰۰هزار نفر از مردم تهران را به گلوله بست و آخرین روزنه‌ها برای ادامه مبارزه مسالمت‌آمیز را بست و یک دیکتاتوری مطلق‌العنان را با موجی از اعدامها شروع کردد. مجاهدین در مقابل این یورش فاشیسم مذهبی راه مقاومت را برگزیدند.

در همین حال رژیم خمینی مرتب بر طبل جنگ می‌کوبید و شعار فتح قدس از طریق کربلا سر می‌داد. پس از خروج نیروهای عراقی از خاک میهن ادامه جنگ با عراق غیرمشروع بود و این جنگ تبدیل به یک جنگ ضدمیهنی شده بود. مجاهدین که با شروع تجاوز عراق به خاک کشور در جبهه‌ها حاضر شده بودند و در همان حال از پشت توسط پاسداران هدف قرار می‌گرفتند و یا دستگیر و روانه زندان می‌شدند، با خروج نیروهای عراقی از خاک ایران ادامه این جنگ را ضدمیهنی و صرفاً برای ادامه دادن به حیات دیکتاتوری ولایت فقیه دانستند و شعار صلح سردادند. در راستای همین شعار و شکستن طلسم جنگ ضدمیهنی خمینی بود که مجاهدین به تشکیل یک ارتش آزادیبخش مرکب از نیروی داوطلب و میهن‌پرست در لباس ارتش آزادی قیام کردند تا به خمینی بگویند: جنگی که دائم بر طبلش میکوبی و اعلام می‌کنی: ”حتی اگر ۲۰سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم“ از اساس غیرمشروع و نابودکننده حرث‌ونسل ایران است.
بماند که همین خمینی وقتی نیروی سرنگون‌کننده خودش، یعنی مجاهدین را نزدیک دیده و گوشه رینگ ضربات ارتش آزادی قرار گرفت، به غلط کردم افتاد و با قبول شکست اعلام کرد که: ”من جام‌زهر را سرکشیدم“، ”من آبرویم را با خدا معامله کردم“. عجبا! عجبا! از این همه دجالیت و دریدگی آخوندی!

اما دیری نپایید که حوادث غیرقابل پیش‌بینی و ژئوپلیتیکی در منطقه دولت عراق بر اثر اشغال آمریکا سقوط کرد و تمامی منطقه را با تعادل جدیدی روبه‌رو ساخت. اینجا بود که وارث خونریز خمینی، یعنی خامنه‌ای از فرصت سیاست مماشات ارباب یکه‌تاز جهان نهایت سوء‌استفاده کرده با محاصره‌ٔ مجاهدین در عراق در اشرف و لیبرتی، توسط مزدروان عراقی‌اش تلاش کرد آنها را قتل‌عام کرده، تسلیم کند یا از هم بپاشاند. غافل از این‌که مجاهدین بیدی نبودند که با چنین بادهایی بلرزند و بلغزند.

رژیم آخوندی هیچ فرصتی را برای کشتار مجاهدین در عراق از دست نداد و هر چه در توان داشت از موشک، خمپاره، کاتیوشا، مینی‌کاتیوشا تا موشکهای تقویت‌شونده را بر سر آنها بارید. ولی مجاهدین به‌رغم دادن دهها شهید، مجروح و نقص‌عضو، سرِ بازایستادن نداشتند. هدف رژیم آخوندی این بود که با نابودی مجاهدین صورت‌مسأله سرنگونی را دست‌کم برای مدت طولانی از روی میزش حذف کند! چرا که عراق در تسلط و چنگال آخوندها بود.

اما ایستادگی مجاهدین در لیبرتی در عراق سرانجام نتیجه داد. تلاشهای بین‌المللی مریم رجوی و هواداران مقاومت در سراسر دنیا به ثمر نشست و محاصره‌‌یی که پس از اشغال عراق توسط آمریکا از طرف مزدوران عراقی رژیم مجاهدین را دربرگرفته بود، شکسته شد.

این شرایط همزمان بود با اعتلای مقاومت که در داخل کشور در رخدادهایی هم‌چون قیام سال ۸۸ خود را نشان می‌داد و در عرصه بین‌المللی نیز با در هم‌شکسته شدن برچسب تروریستی به مجاهدین در اروپا و آمریکا بارز می‌شد. در چنین شرایط جدید داخلی و بین‌المللی بود که مجاهدین استراتژی هزار اشرف و تشکیل کانونهای شورشی را در پیش گرفتند. باز بر همین مبنا و دینامیزم بود که امکان شکسته شدن حلقه محاصره مجاهدین و انتقال مجاهدین به صفت سازمانی‌شان به اروپا و از جمله آلبانی فراهم شد و هجرت بزرگ مجاهدین انجام شد.
آری سرافراز بیرون آمدن از زیر بمب و موشک و خم نشدن زیر فشار قدرت‌مردان استمالت‌چی تنها چیزی است که در شأن زنان و مردان مجاهد است! آنان که جان بر کف، کوله‌باری از قدر و منزلت ایستادگی را از سلولهای ”اوین“ تا بیابانهای داغ عراق بر دوش کشیده‌اند!

آری بدینسان بود که مجاهدین با مهاجرت جمعی‌شان به آلبانی رفتند، ولی نه هم‌چو پرستوهایی که صرفاً در بهاران نغمه‌سرایی می‌کنند، بل هم‌چون آرش کمانگیر که تیر در چله کرده و هم‌آواز با دلاوران ”کانونهای شورشی“ در ایران سرود رهایی می‌خواند!

 

                                                                                                                                                                                                                        الف. بازمانده

 

مسئولیت محتوای این مطلب برعهده نویسنده است و سایت مجاهد الزاماً آن را تأیید نمی‌کند

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7f801e81-5f4c-4ba6-b8f3-6ae1be823b34"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات