728 x 90

خجسته باد ایران‌زمین در شورش و همبستگی

ایران در آتش و خون
ایران در آتش و خون

خیزش شهرهای ایران در اعتراض به‌ قتل مهسا امینی که عاطفه‌های آتش‌گرفته را به‌هم پیوند زد، دومینویی از فراخون به خروش علیه دیکتاتوری ولایی شده است. اکنون شمار شهرهای شورشی و دادخواه از ۱۳۳شهر در ۳۱استان گذشته است. شهرها نخست یکی‌یکی برخاستند و در روز هفتم به‌صورت تصاعدی به خیزش‌های خشم‌آگین می‌پیوندند. هر شهری که برمی‌خیزد، ادامهٔ خشم شهرها در روزهای قبل را به‌مثابه پتانسیل شورش بارز می‌کند و ناگاه جبهه‌یی جدید علیه نان‌خورهای دیکتاتور گشوده می‌شود.

 

خشم، این‌بار با نمونه‌های خیزش‌های قبلی متفاوت است؛ خشمی‌ست برآمده از دست‌آوردهای خروش‌ها و قیام‌های پیشین علیه دیکتاتور ولایی و کارگزارانش. این خشم، از نفس‌های متحدشده و عزم‌های گره‌خورده و دست‌های یاری‌کننده برمی‌آید. اگر دقت کرده باشید، تا مزدوران جیره‌خوار دیکتاتور اقدام به دستگیری یک عنصر قیامی می‌کنند، دست‌های یاری‌کننده و همبسته به مزدوران مجال میدان‌داری نمی‌دهند و یاران‌شان را نجات داده و رها می‌کنند.

عنصر اتحاد و همبستگی و پیام «می‌توان و باید» آن توانست شهرها را یکی‌یکی بشوراند و دامنهٔ خیزش علیه دیکتاتور را گسترش دهد. این گسترش خیزش از طرفی اما نیروهای سرکوب‌گر را متفرق و ضعیف می‌کند.

 

گره‌خوردن «شورش و خشم و همبستگی» که حاصل تجارب سالیان هماوردی نهان و آشکار مردم ایران با خیل سرکوب‌گران تا دندان مسلح دیکتاتوری ولایی است، اکنون عرصه را برای نان‌خورهایی که همیشه دست تجاوز و تهدید و بگیر و ببند داشته‌اند، بسا سخت نموده است. اینان هرگز ــ مثل تمام ابلهان خدمتگزار سلاطین و دیکتاتورها ــ فکر نکرده‌اند که میدان‌داریِ سرکوب‌گری‌هایشان دانه‌به‌دانه در حافظه‌های مردم ایران ثبت شده و این نیروهای متکاثف در حافظه‌های عمومی و اجتماعی روزی از توان ذهنی به‌در آمده و از آستین خشم به‌هم‌پیوستهٔ حافظه‌های مردم به دادخواهی برخواهند خاست. این قدرت متمرکز حافظه‌های عمومی و اجتماعی، آن اکسیر همیشه در کمین و آن فنر همیشه فشرده شونده‌یی است که بلاهت دیکتاتورها و حماقت نان‌خورهای سرکوب‌گرشان هرگز توان درک آن را نداشته و نیروی جاکن‌کنندهٔ آن را به‌حساب نمی‌آورند. مجازات اتودینامیک این بلاهت و حماقت، اکنون گریبان ولی‌فقیه و اتاق فکر و کارگزاران نظام آخوندی را سخت می‌فشارد.

 

ریشه‌های تباهی و جنایت آمران و عاملان نظام قرون‌وسطایی جمهوری اسلامی آن‌قدر عمیق و گسترده است که اینک پس از آخرین نمونهٔ آن در مورد مهسا امینی، حتی دانشجویان بسیج دانشجویی را هم برانگیخته است تا توئیت کنند که: «بعضی دانشجویان بسیجی پروای مخالفت ندارند و علیه «آقا» بدگویی می‌کنند».

مشاهده می‌شود که نظام جمهوری اسلامی از درون هم خالی و تنها شده است و حتی در دل بسیجی‌هایش هم پتانسیلی برای حمایت باقی نمانده است. جرقهٔ خیزش دادخواهیِ ۴۰ساله، بیش از همیشه با استقبال انبوه دانشجویان مواجه شد و شاهد گر گرفتن ناگهانیِ خشم دانشجویان در اکثر دانشگاه‌های ایران بودیم. مکافات گذار زمان را بنگر که توهم حوزوی کردن دانشگاه توسط خمینی، اکنون با خروش دانشگاه و پیوند آن با خیزش خشم‌آگین ملی برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی پاسخ می‌گیرد.

 

اکنون در سراسر ایران، پاسخ در کمین یک خلق به ۴۳سال تباهی و جنایت و تجاوز با نام خدا و دین و تشرع، به میدان تعیین‌تکلیف آمده است. به‌راستی که سراسر ایران میدان تعیین‌تکلیف همهٔ باورها و همهٔ نیروها و میدان آزمایش میزان اصالت‌ها و عمق پیوندها با آرمان آزادی و برابری شده است. این میدان، در میزان پرداخت برای نبرد با ضدآزادی‌ترین و سرکوب‌گرترین برابری‌طلبی در هیأت نظام جمهوری اسلامی آخوندی تعیین‌تکلیف خواهد شد. شورش و خشم و همبستگیِ شهرهای ایران‌زمین، در کار رقم‌زدن نبردی سترگ و سرنوشت‌ساز با پلیدترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران است. خجسته باد این خروش زندگی که به مرگ و تباهی و فساد و ارتجاع جواب می‌دهد و خجستگی زندگی و انقلاب را در کوی‌به‌کوی ایران با سرنگونی محتوم جمهوری اسلامی نوید می‌دهد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/70935e8e-e48d-45e7-bcd1-156fc1aa865a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات