728 x 90

یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴

شعر را با مسامحه شاید بتوان نقاشی کلمات گفت. آن نوع نقاشی که از ترکیب هنرمندانه و خلاقانه‌ی واژه‌ها ترسیم می‌شود؛ به این اعتبار شاید بتوان نقاشی را نیز شعری سروده شده با رنگ نامید. در عکاسی هنری نیز ـ که هدف اصلی آن ابراز دیدگا‌ه‌های خلاق و الهام هنری عکاس می‌باشد ـ عکاسی به نقاشی و شعر نزدیک می‌شود. وقتی می‌توان شعر را نقاشی کلمات نامید، نقاشی را شعری از رنگ و عکس هنری را تکه‌یی هنرمندانه از زندگی، چرا نتوان شاخه‌های دیگر هنر را از آینهٴ یکدیگر ننگریست. موسیقی شعری است که با نت سروده می‌شود، یا نقشی است که با هارمونی شگفت صداها و سکوتها به تصویر درمی‌آید. چرا نتوان یک قطعه موزیک را یک عکس هنری نامید. یا در عکس موسیقی و حس و تپش احساس کرد. با این تلقی هنرهای هفتگانه یک مضمون واحد دارند. از هر کدام که بنگری، به دیگری نگریسته‌یی. مانند رنگهای هفتگانه‌ی یک منشور که در نهایت در یک رنگ به هم می‌پیوندند؛ یا نوارهای رنگین‌کمان که در توالی خود راه به خورشید می‌برند و در این مجال سخن بسیار است.

آنچه در «یک عکس، یک پیام» برجسته می‌شود، درهم تافتگی عکس و متن یا عکس و شعر است؛ بگونه‌یی که مکمل هم باشند. این قالبی از ارائه‌ی ایده و نظرگاه است که امروز رسانه‌های فراگیر اجتماعی را درنوردیده و شاید سریع‌ترین و موجزترین سبک هنری روزگار ما باشد.
یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴
حیرت کودکانه‌ی تماشا را
در نگاه من بنشان
تا شکوه خدا را
در حوصله‌ی کوچک یک شبنم
به قنوت فروتنی
قیام کنم
ع. طارق
 یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴
پرواز را به‌خاطر بسپار! پرنده مردنی‌ست
فروغ فرخ‌زاد
یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴
ای کاش! می‌توانستم یک لحظه می‌توانستم ای کاش!
بر شانه‌های خود بنشانم این خلق بی‌شمار را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست و باورم کنند

احمد شاملو
یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴
 
دچار یعنی
عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد
چه فکر نازک غمناکی!
سهراب سپهری
یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴
اگر به خانه‌ی من آمدی،
برای من ای مهربان! چراغ بیاور و یک دریچه،
که از آن به ازدحام کوچه‌ی خوشبخت بنگرم.
فروغ فرخ‌زاد
یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴
جهان خاموش است‌ ، چون سازی در کنج؛
مگر آن را بنوازی.
اگر درختان‌ ، ماه و ستاره و سنگ با تو خاموشان‌اند‌ ،
عیبشان مجو‌ ، خود را بکاو!
ع. طارق
 یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴
از فلس‌های ستارگانت به من فرصت سبز شعری ببخش
تا بدانم در کدام دقیقة آسمان
زیر کدام قصیدهٴ باران ایستاده‌ام
ع. طارق
یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴ 
خدا بود و خدا، (تنهایی عظیم یکدست).
پس، انسان را آفرید؛
آینه‌واری بر انگاره‌ی خویش
تا خویش را در آن به تماشا بنشیند.
ع. طارق
 یک عکس، یک پیام ـ شمارهٴ ۴
دریا باش،
پهناور سینه و زیبایال
تا گسترانگی تو،
زشتی‌ها را مانند تخته‌پاره‌یی در خود فروبلعد
و بر آرامش پاکسارت آژنگی ننشیند.
                                                           ع. طارق.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/7913b468-a7d3-4a0e-b616-3ce2d94e4692"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات