این روزها، هشدارهای سران و کارگزاران رژیم، در مورد نفوذ و گسترش دشمن در دانشگاهها و میان جوانها، پیاپی تکرار میشود. چند روز پیش پاسدار سعید قاسمی، سرکرده چماقداران خامنهای هشدار داد که کلاسهای دانشگاه، شده محل ترویج اندیشهٴ دشمنان نظام، توسط اساتید. بعد هم آخوند صدیقی، امام جمعهٴ نمره موقت خامنهای از «استحاله دانشگاه» صحبت کرد. آخوند پناهیان هم گفت دشمن درصدد منفور جلوه دادن نظام نزد جوانهاست. حالا یک کارگزار دیگر رژیم هم، به نام «قاسمی روشن» که عنوان مدیر گروه معارف دانشگاه گیلان را یدک میکشد، سراسیمه به صحنه آمده و میگوید: «دشمنان ما در تلاش هستند که در بین جوانان دانشگاهی و تحصیل کرده نفوذ کنند و آنها را از دین و انقلاب دور نگه دارند».
این کارگزار حکومتی در ادامه صحبتهایش، نسبت به ناکارآمدی دستگاه سانسور رژیم، بهخاطر پیشرفت و گسترش فناوری ارتباطات اعتراف میکند و تحت عنوان «اثرگذاری ابزارهای ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی بر افراد جامعه و بهخصوص نسل جوان» ابراز نگرانی میکند و میگوید: «امروزه دشمنان انقلاب درصدد ضربه زدن به فرهنگ، دین و اعتقادات از طریق شبکههای اجتماعی هستند و میخواهند نوجوانان و جوانان این مملکت را به بیراهه بکشانند و در این خصوص سخت در تلاش هستند».
حالا پرسشی که پیش میآید این است که این دشمن، که کارگزاران نظام از بهکار بردن نامش هم وحشت دارند، کیست؟ پاسخ را میشود از لابلای حرفهای سایر کارگزاران و رسانههای رژیم دریافت. برای نمونه چندی پیش یک کارگزار دیگر رژیم به نام صفاءالدین تبرائیان که بهعنوان کارشناس با رسانههای رژیم مصاحبه میکرد، گفت: «خشنترین دشمن (نظام)، مجاهدین هستند. مجاهدین (نه تنها) تمام نشدهاند (بلکه) نگاه میکنند تا ببینند نقطه ضعف (نظام) کجاست تا همان جا عمل کنند. اینها از هر فرصتی برای ضربه زدن به نظام استفاده میکنند».
چند روز پیش هم، پاسدار قاسمی هشدار داد که اکنون این دشمن، هم قویتر و هم جدیتر شده. اما سؤال دیگر این است که مگر الآن 38 سال نیست که این رژیم با غصب حاکمیت مردم، تمام امکانات مملکت را در اختیار خودش گرفته؟ مگر همه امکانات و پول و سرمایههای کشور در اختیارش نبوده؟ ، مگر تلویزیون و تمامی رسانهها و منبرها و مسجدها را در خدمت پیشبرد افکار ارتجاعی و سرکوبگرانهٴ خودش قرار نداده؟ ، مگر در سال 59 با کودتای فرهنگی، دانشگاهها را تعطیل نکرد؟ مگر دوباره دانشگاه را در سال 78 و 88 به خاک و خون نکشید؟ مگر دست به نسلکشی دانشجویان و دانشگاهیان مخالف خودش نزد؟ ، مگر در سال 67 سی هزار مجاهد را قتلعام نکرد؟ قاعدتاً نباید از مخالف و دشمن در دانشگاهها اثری میماند، پس چه شده که امروز پیاپی به صحنه میآیند و نسبت به خطر عاجل نفوذ دشمن در میان جوانان و دانشگاه هشدار میدهند؟ و میگویند شرایط سختتر شده است؟
پاسخ را میشود در یک جملهٴ آقای منتظری در همین سند صوتی که اخیراً منتشر شد پیدا کرد. آنجا که گفت: ”مجاهدین خلق اشخاص نیستند، یک سنخ فکر و برداشت است. یک نحو منطق است... این فکر را ما باید یک جوری با فکر از بین میبردیم، حالا نداشتیم کسی رو که با منطق با اینها صحبت کنه حالا بریم اعدام کنیم؟ ”.
واقعیت این است که خمینی چون اندک توانی برای مقابله سیاسی و ایدئولوژیک با مجاهدین نداشت، با چماقداری شروع کرد و به نسلکشی و قتلعام دست زد. اما اینکه امروز کارگزارانش هر روز به صحنه میآیند و نسبت به نفوذ روزافزون مجاهدین در دانشگاهها ابراز وحشت میکنند، علامت چیست؟.
این کارگزار حکومتی در ادامه صحبتهایش، نسبت به ناکارآمدی دستگاه سانسور رژیم، بهخاطر پیشرفت و گسترش فناوری ارتباطات اعتراف میکند و تحت عنوان «اثرگذاری ابزارهای ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی بر افراد جامعه و بهخصوص نسل جوان» ابراز نگرانی میکند و میگوید: «امروزه دشمنان انقلاب درصدد ضربه زدن به فرهنگ، دین و اعتقادات از طریق شبکههای اجتماعی هستند و میخواهند نوجوانان و جوانان این مملکت را به بیراهه بکشانند و در این خصوص سخت در تلاش هستند».
حالا پرسشی که پیش میآید این است که این دشمن، که کارگزاران نظام از بهکار بردن نامش هم وحشت دارند، کیست؟ پاسخ را میشود از لابلای حرفهای سایر کارگزاران و رسانههای رژیم دریافت. برای نمونه چندی پیش یک کارگزار دیگر رژیم به نام صفاءالدین تبرائیان که بهعنوان کارشناس با رسانههای رژیم مصاحبه میکرد، گفت: «خشنترین دشمن (نظام)، مجاهدین هستند. مجاهدین (نه تنها) تمام نشدهاند (بلکه) نگاه میکنند تا ببینند نقطه ضعف (نظام) کجاست تا همان جا عمل کنند. اینها از هر فرصتی برای ضربه زدن به نظام استفاده میکنند».
چند روز پیش هم، پاسدار قاسمی هشدار داد که اکنون این دشمن، هم قویتر و هم جدیتر شده. اما سؤال دیگر این است که مگر الآن 38 سال نیست که این رژیم با غصب حاکمیت مردم، تمام امکانات مملکت را در اختیار خودش گرفته؟ مگر همه امکانات و پول و سرمایههای کشور در اختیارش نبوده؟ ، مگر تلویزیون و تمامی رسانهها و منبرها و مسجدها را در خدمت پیشبرد افکار ارتجاعی و سرکوبگرانهٴ خودش قرار نداده؟ ، مگر در سال 59 با کودتای فرهنگی، دانشگاهها را تعطیل نکرد؟ مگر دوباره دانشگاه را در سال 78 و 88 به خاک و خون نکشید؟ مگر دست به نسلکشی دانشجویان و دانشگاهیان مخالف خودش نزد؟ ، مگر در سال 67 سی هزار مجاهد را قتلعام نکرد؟ قاعدتاً نباید از مخالف و دشمن در دانشگاهها اثری میماند، پس چه شده که امروز پیاپی به صحنه میآیند و نسبت به خطر عاجل نفوذ دشمن در میان جوانان و دانشگاه هشدار میدهند؟ و میگویند شرایط سختتر شده است؟
پاسخ را میشود در یک جملهٴ آقای منتظری در همین سند صوتی که اخیراً منتشر شد پیدا کرد. آنجا که گفت: ”مجاهدین خلق اشخاص نیستند، یک سنخ فکر و برداشت است. یک نحو منطق است... این فکر را ما باید یک جوری با فکر از بین میبردیم، حالا نداشتیم کسی رو که با منطق با اینها صحبت کنه حالا بریم اعدام کنیم؟ ”.
واقعیت این است که خمینی چون اندک توانی برای مقابله سیاسی و ایدئولوژیک با مجاهدین نداشت، با چماقداری شروع کرد و به نسلکشی و قتلعام دست زد. اما اینکه امروز کارگزارانش هر روز به صحنه میآیند و نسبت به نفوذ روزافزون مجاهدین در دانشگاهها ابراز وحشت میکنند، علامت چیست؟.