سرآغاز
صدویک سال پیش، در دههی دوم قرن بیستم، مقتدرترین امپراتوریهای دنیای کهن که سهچهارم جهان را زیر سلطه داشتند، یکی یکی سقوط کردند. در پی آن سرنگونیهای بزرگ، ساختار سیاسی ـ اجتماعی جهان، پا در مسیری جدید گذاشت.
دههی دوم قرن بیستم، مبنای نشو و نمای انقلابهای بزرگ گردید.
ده سالی که کرهی زمین میلیونها انسان را در کام خود کشید.
دههیی که ضرورتهای جنگ در سراسر گیتی، بهطور اجتنابناپذیر باعث پیشرفتهای صنعتی و نظامی گردید و چهرهی جهان ما و شکل و صدای زندگی را تغییر داد.
ده سالی که ادبیات و هنر به نبرد علیه جنگطلبی و سلطهگری رفتند. در این نبرد، ادبیات و هنر نیز جهان را بهتر شناختند و با پیشرفت خود، درونمایههای هنری و ادبی بزرگی برای ادامهی مسیر قرن بیستم به دست آوردند.
دههیی که ده روز آن، دنیا را لرزاند و بزرگترین انقلاب سوسیالیستی قرن بهوقوع پیوست.
و بالاخره ده سالی که در پایان آن، برای نخستینبار یک مرجع جهانی جهت رسیدگی به مسائل کرهی زمین و مشکلات ساکنان آن شکل گرفت. «جامعهی ملل» تأسیس شد و پس از جنگ دوم جهانی، به «سازمان ملل متحد» تغییر نام یافت.
_______________________________________________________________________
- نمایی از جغرافیای سیاسی جهان قبل از جنگ:
- انگلستان صد برابر خاک خود، مستعمره داشت و جمعیت مستعمراتش ده برابر جمعیت آن کشور بود.
- فرانسه بیستبرابر وسعتش مستعمره داشت. سهچهارم آفریقا مستعمرهی فرانسه بود.
-امپراتوری عثمانی تمام خاورمیانه، یک چهارم آفریقا و جنوب شرقی اروپا را تحت سلطه داشت.
_______________________________________________________________________
فتیلهیی که دو سال سوخت تا جهان را مشتعل کرد
تا پایان قرن نوزدهم میلادی، قدرتهای اصلی و بزرگ جهان، فقط چهار امپراتوری بودند: عثمانی، روسیه تزاری، آلمان و اتریش. بقیه جهان، یا بین آنها تقسیم شده بود و یا همراه آنان بود.
در سالهای نخستین قرن بیستم، ایتالیا برای بهدست آوردن جای پایی در آفریقا ـ که تحت سلطهی عثمانی بود ـ به مقابله با آن برخاست. نبردهای پراکنده، کمکم دیوارهای قطور قدرت بلامنازع امپراتوری کهن جهان را سائیدند. این کشمکشها و نبردها، در ادامهی خود، زمینههای جنگ جهانی اول را مهیا ساختند. مهمترین تحولاتی که دو سال طول کشید تا جرقهی جنگ جهانی اول زده شد را خیلی خلاصه مرور میکنیم:
بالـکان: کانون تحولات (مجمعالجزایر بالکان در جنوب شرقی اروپا و شمال غربی دریای مدیترانه واقع است)
ژوئن 1912: مقاومت نیروهای عثمانی در لیبی توسط ایتالیاییها درهم شکسته میشود.
اوت 1912: آغاز مذاکرات امپراتوری عثمانی با ایتالیا.
اکتبر 1912: کشورهای بالکان شامل: بلغارستان، یونان، صربستان، مونتهنگرو و آلبانی که تحت سلطهی امپراتوری عثمانی بودند، اعلان جنگ میدهند. آنها تصمیم گرفتند عثمانی را از اروپا بیرون کنند.
اکتبر 1912: اتحاد کشورهای بالکان در چند جبهه ضربات سنگینی به عثمانیها وارد میکند و بهدنبال آن شکستهای عثمانی آغاز میشود.
نوامبر 1912: دولتهای بالکان از عثمانی میخواهند برای پایان دادن به جنگ منطقهای، از تمام اروپا خارج شود.
سپتامبر 1913: سه کشور آلمان، ایتالیا و اتریش اتحاد خود را تقویت میکنند. این اتحاد، هشداری علنی به فرانسه و روسیه تزاری بود.
______________________________________________________________________
- خاستگاه اصلی جنگ اول جهانی:
منافع قدرتها ـ یافتن بازارهای تازه ـ دستیابی به منابع زیرزمینی جدید ـ تسلط بر بازرگانی جهان
_______________________________________________________________________
دستهای پنهان روی ماشهی جنگ
جنگ در بالکان فروکش کرده بود. بالکانیها ویرانیهای اجتماعی و اقتصادی جنگی طولانی را مرمّت میکردند. در این بین قدرتهای بزرگ مثل آلمان، اتریش، ایتالیا و روسیهی تزاری مشغول تقویت نیروهای زمینی، دریایی و نیز تشدید تسلیحات خود بودند.
اواخر ژوئن 1914 «آرشیدوک فرانسوا فردینان»، ولیعهد امپراتوری اتریش ـ مجارستان، همرا با همسرش برای تماشای مانوری بزرگ به بوسنی هرزهگویین میرود. هدف او تشکیل فدراسیونی در بالکان بود تا صربها، بوسنیاییها، کرواتها و اسلوانیاییها، همگی زیر نظر امپراتوری عثمانی زندگی کنند.
گلولهیی به سوی انبار باروت جهان
صربها میخواستند «صربستان بزرگ» داشته باشند. به همین خاطر با طرح ولیعهد اتریش بهشدت مخالفت کردند. انجمن زیرزمینی صربها به نام «دست سیاه» با حمایت مخفیانهی رهبران صرب، سوگند میخورد که ولیعهد را به قتل برساند. دو نفر اتریشیالاصل با نژاد صرب، مأمور اجرای این تصمیم میشوند. روز 28ژوئن1914 ولیعهد و همسرش در حالیکه سوار بر کالسکهیی بودند، وارد سارایو، پایتخت بوسنی میشوند. نفر اول نارنجکی به سوی آنان پرتاب میکند، اما به هدف نمیخورد. نفر دوم بلافاصله با سه گلوله، ولیعهد و همسرش را به قتل میرساند.
با این قتل، اتریشیها آمادهی انتقام از صربها میشوند. روسیهی تزاری مخالفت میکند. رهبران نظامی آلمان، امپراتور آلمان را قانع میکنند تا به حمایت اتریش برخیزد. اتریش و آلمان مخفیانه علیه صربها و روسیه به توافق میرسند. روسیهی تزاری هم فرصت را مغتنم میشمرد تا مستعمرهی از دست دادهی بوسنی را از چنگ اتریش بیرون بیاورد و از نظر داخلی هم شعلههای انقلاب نوپای روسیه را با جنگ خارجی، خاموش کند.
انگلستان اما سرش در لاک بحران ایرلند گیر کرده بود. فرانسه به یمن برگزار کردن انتخابات، نفسی تازه میکشید و همه به صلح رأی داده بودند.
پانزده روز پس از قتل ولیعهد، اتریشیها اولین اولتیماتوم شدیداللحن را به صربها دادند. صربها نیز با لحنی مشابه، اولتیماتوم اتریش را پاسخ دادند.
روز 28 ژوئیه 1914 (6مرداد)، درست یکماه پس از قتل ولیعهد و همسرش، اتریش به صربها اعلان جنگ داد. قدرتهایی که طی دو سال گذشته در مسابقات تسلیحاتی، انبارهای خود را مملو از سلاح کرده بودند، فرصت مناسب را یافتند. ناگهان اروپائیان، وحشتزده، خود را در شعلههای جنگ دیدند. فتیلهیی که دو سال پیش کبریت خورده بود، آرام آرام به انبار باروت رسید و تمام جهان یکباره مشتعل شد.
قتل دوم، جبههی جدید جنگ
غرب جهان مضطرب بود. با صدای پای هیولای جنگ، مردم اروپا مویه و نیایش میکردند. در شرق جهان (در همسایهگی شمالی ایران) خانوادهی بزرگ رومانوفها با آغوش باز از جنگ استقبال کرد. ساعت 4 بعدازظهر 30 ژوئیه 1914 تزارهای روسیه به همهی مراکز نظامی، آمادهباش جنگی و بسیج عمومی دادند. آلمان مرزهای خود را بست. در فرانسه، در روز 31 ژوئیه 1914 «ژان ژورس» مبارز سرسخت ضد جنگ و چهرهی جهانی صلح، در حال برپایی تظاهرات بزرگی علیه جنگ بود که در ساعت 9 شب، عناصر دست راستی با دو گلوله، وی را به قتل رساندند.
با قتل ژورس، جبههی جدیدی شکل گرفت: ژنرالهای فرانسوی که مایل به جنگ با آلمانها بودند، بهانهی خود را مهیا دیدند و قتل را به آلمانها نسبت دادند. دولت فرانسه بسیج عمومی داد و سربازگیری در همهی شهرها و روستاها به راه افتاد. با تصمیم قطعی فرانسه برای ورود به جنگ، آلمان هم به جبهه اتریش پیوست. حالا همهی نگاهها به لندن بود. واقعهیی جهانی، سکوت لندن را شکست. آلمان به دولت بلژیک اولتیماتوم داد که اگر اجازه ندهد ارتش آلمان از مرزهایش عبور کند، بلژیک را دشمن خود میداند. پادشاه بلژیک در برابر آلمان مقاومت کرد. عصر روز سوم اوت 1914 مجلس عوام انگلستان اعلام کرد: «با تمام قوا به کمک بلژیک میرویم!»
جبههبندی نهایی
جبههبندی جدید جهانی شکل گرفت: متحدان: «آلمان، اتریش، ایتالیا»./ متفقین: «فرانسه، انگلستان، بلژیک، روسیهی تزاری». با قطعی شدن این دو جبهه، امپراتوری آلمان به فرانسه اعلام جنگ داد. دامنهی جنگ از بالکان به تمام اروپا کشانده شد. بلافاصله چند ساعت پس از آن، سفیر انگلستان در آلمان به صدراعظم آن کشور اطلاع داد: «اگر تا بیستوچهار ساعت دیگر، آلمان از حمله به بلژیک منصرف نشود، امپراتوری انگلستان شمشیرش را از غلاف بیرون میکشد».
ایتالیا اعلام کرد بهدلیل تجاوز آلمان به بلژیک، از جبههی متحدان خارج میشود. امپراتوری عثمانی به یاری آلمان و اتریش رفت. وینستون چرچیل ـ که وزیر نیروی دریایی بود ـ به تمام کشتیهای انگلستان در هر نقطهی جهان، پیامی تاریخی فرستاد: «با آلمانها بجنگید!»...
و اینگونه جنگ اول جهانی شعلهور شد. بحران بالکان، بهانهیی بیش نبود. تشدید تسلیحاتی قدرتهای بزرگ، بهدنبال فرصتی برای بهکارگیری زرادخانههای خود بود تا نفوذ بیشتری در جهان داشته باشد.
روزهای دنیایی در جنگ
با وجود مقاومت تمامعیار بلژیکیها، روز 16 اوت بروکسل سقوط کرد. طی پنج ماه اول جنگ (اوت تا دسامبر1914)، تعادلقوا به نفع متحدان بود. با ابتکار ژنرالهای فرانسوی، گودالهای حفاظتی به طول 400 کیلومتر حفر شد. در جنگ گودالها، هزاران سرباز فرانسوی در زیر آتش آلمانها جان باختند. در جبهههای دیگر، در یک نبرد 350هزار از 900هزار سرباز اتریش کشته شدند. در کنار رودخانهی «ایـزر» در خاک بلژیک، بیش از چهارصدهزار نفر از طرفین همچون برگ خزان بر زمین ریختند. تمام استحکامات استانبول درهم شکسته شد. در اولین نبرد دریایی، آلمان در یک روز دهها کشتی از متفقین را غرق کرد. شهرهای اروپایی، یکییکی رو به نابودی میرفتند. بنیادهای زندگی دم به دم فرو میریخت و روزها تلخ و مرگآور میگذشتند.
جهنم «وردن»
«وردن» شهر کوچکی در شمال شرقی فرانسه است. در دو شهر «وردن» و «مارن»، تیغههای جنون مرگ، انسانهای آرزومند را هزار هزار درو میکرد. در اینجا صدهاهزار فرانسوی در نبرد با آلمانیها کشته شدند. چرا؟ تا پاریس سقوط نکند. این نبرد طولانی و تاریخی، از فوریه تا دسامبر سال 1916 (10ماه) ادامه یافت. نقش کلیدی و سرنوشتساز «وردن» در پیروزی متفقین بر آلمان و اتریش، همان نقش تعیین کنندهی استالینگراد در جنگ دوم جهانی و به شکست کشاندن هیتلر بود.
ایران در جنگ
ایران بهظاهر از آتش جنگ به دور بود. با وجود اعلام آشکار بیطرفی، جولانگاه نیروهای عثمانی، آلمان، روسیه و انگلیس شد. روسها شمال را گرفتند، انگلیسیها جنوب را و عثمانیها هم غرب را. هر سه اشغالگر، سرمایهها و دارایی ایران را تاراج میکردند و هر صدای آزادیخواهی، با قدرت تمام سرکوب میشد. آلمانیها میخواستند انگلستان را در ایران سرگرم جنگ کنند تا خود در اروپا با نیرو و مقاومت کمتری روبهرو شوند.
ایران ارتش نداشت. تنها هفتهزار بریگاد داشت که آن هم تحت فرماندهی افسران روس بود! وسعت اعمال قدرت دولت احمدشاه، فقط تا مرزهای تهران بود! ایران میدان تاخت و تاز جاسوسان امپراتوریها و گروههای مسلح وابسته به آنها شد؛ سرزمینی زیر پای بیگانگان و سراسر در هرج و مرج! کودکان از گرسنگی و بیماری صدتا صدتا میمردند. سفرهی غذای مردم شده بود عرصهی گیاهان و نباتات. مردم ریشههای درختان را میکندند و میخوردند.
سه سال بعد
رعشههای افزونشوندهی آثار جنگ، به پای ستونهای حکومت رومانفها رسیده بود. در فاصلهی مارس تا نوامبر1917، امپراتوری تزاری دچار تکانهای شدید اجتماعی، سیاسی و بینالمللی گردید. انقلاب سوسیالیستی به رهبری لنین، آثار جنگ را به جانب امپراتور تزار هدایت میکرد. این انقلاب اجتماعی، داشت صحنهی سیاسی روسیه را دگرگون مینمود. بالاخره این تکانهای بههم پیوسته، به «ده روزی که دنیا را تکان داد»، رسید. یکی از بزرگترین امپراتوریهای دنیای کهن سقوط کرد. نظامی نوین با اندیشهی سیاسی ـ فلسفی جدیدی قدرت را در پهناورترین کشور جهان به دست گرفت.
از دیگر آثار جنگ این بود که در غرب خاورمیانه و در جوار دریای مدیترانه کشمکش بین فلسطین و صهیونیسم، اوج گرفت. با اعلامیهی «بالفور» (وزیر خارجهی وقت انگلستان) که سلطهی یهودیان بر بیتالمقدس را بهرسمیت میشناخت، در دوم نوامبر1917، مهاجرت یهودیان به فلسطین شتاب بیشتری پیدا کرد. کنگرهی آمریکا نیز دولت مطبوع خود را مجبور به حمایت از انگلستان و ورود به جنگ کرد. این ورود، آغاز شتابان یک تغییر بزرگ شد.
آمریکای بهظاهر خاموش، قدرت جدید سیاسی و اقتصادی جهان بود. این قدرت تازهنفس، در روز 6آوریل 1917 اولین خیز خود را برداشت و به متفقین پیوست. روز 8ژانویه 1918 «ویلسن» رئیسجمهور آمریکا، اعلامیهی 14 مادهیی خود را برای خاتمه جنگ منتشر کرد. حدود هشتاد روز بعد، در روز 26مارس 1918 ژنرال «فوش»، فرمانده کل قوای متفقین در جبههی غرب شد. با عقب راندن متحدان از جنوب شرقی آفریقا و شکست سنگینشان در «وردن»، جنگ اول جهانی با پیروزی متفقین پایان یافت. بر ویرانههای جهانی آرامگرفته از جنگ، چند ماه بعد، فاتحان جهان، تقسیمبندی تازهیی را برای دنیای جدید رقم زدند. دنیایی که لاجرم باید جغرافیای کشوری و سیاسیاش تغییر میکرد.
______________________________________________________________________
- جهان در آینهی یک جنگ:
اروپا ویران شد. 9 میلیون کشته شدند. 17 میلیون مجروح و معلول گشتند. چهار امپراتوری از صفحهی روزگار محو شدند.
__________________________________________________________________________________
فرجام جنگ اول جهانی
جهان سه سال و چهارماه در جنگ بود. از 1914 تا 1918 چهار امپراتوری بزرگ سقوط کردند و از صفحهی روزگار محو شدند: عثمانی ـ روسیهی تزاری ـ آلمان ـ اتریش. با سقوط این امپراتوریها، چهرهی سیاسی جهان تغییر کرد.
آنچه از ثمرهی امپراتوریها، توسعهطلبیها، دیکتاتوریها و تشدید تسلیحات بر روی دست مردم جهان ماند، کشورها و شهرهایی ویران گشته با تلفات باور نکردنی انسانی بود: 9 میلیون کشته، 17 میلیون مجروح و معلول.
آمار کشتهگان کشورهای مختلف:
آلمان 2 میلیون / روسیه 8/1میلیون / فرانسه 5/1میلیون / اتریش و مجارستان 1 میلیون / ایتالیا5/. میلیون / بلژیک 100هزار/ کانادا 55هزار / آمریکا 120هزار / انگلستان 800هزار / رومانی 160هزار / عربستان400هزار / عثمانی 40هزار.
- منابع و مأخذ: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ کتاب «ده روزی که دنیا را لرزاند» ـ جان رید
ـ «تاریخ جهان در قرن بیستم» ـ آرشیو مطبوعات ایران
ـ کتاب «دو جنگ جهانی» ـ انتشارات مروارید، 1359.
صدویک سال پیش، در دههی دوم قرن بیستم، مقتدرترین امپراتوریهای دنیای کهن که سهچهارم جهان را زیر سلطه داشتند، یکی یکی سقوط کردند. در پی آن سرنگونیهای بزرگ، ساختار سیاسی ـ اجتماعی جهان، پا در مسیری جدید گذاشت.
دههی دوم قرن بیستم، مبنای نشو و نمای انقلابهای بزرگ گردید.
ده سالی که کرهی زمین میلیونها انسان را در کام خود کشید.
دههیی که ضرورتهای جنگ در سراسر گیتی، بهطور اجتنابناپذیر باعث پیشرفتهای صنعتی و نظامی گردید و چهرهی جهان ما و شکل و صدای زندگی را تغییر داد.
ده سالی که ادبیات و هنر به نبرد علیه جنگطلبی و سلطهگری رفتند. در این نبرد، ادبیات و هنر نیز جهان را بهتر شناختند و با پیشرفت خود، درونمایههای هنری و ادبی بزرگی برای ادامهی مسیر قرن بیستم به دست آوردند.
دههیی که ده روز آن، دنیا را لرزاند و بزرگترین انقلاب سوسیالیستی قرن بهوقوع پیوست.
و بالاخره ده سالی که در پایان آن، برای نخستینبار یک مرجع جهانی جهت رسیدگی به مسائل کرهی زمین و مشکلات ساکنان آن شکل گرفت. «جامعهی ملل» تأسیس شد و پس از جنگ دوم جهانی، به «سازمان ملل متحد» تغییر نام یافت.
_______________________________________________________________________
- نمایی از جغرافیای سیاسی جهان قبل از جنگ:
- انگلستان صد برابر خاک خود، مستعمره داشت و جمعیت مستعمراتش ده برابر جمعیت آن کشور بود.
- فرانسه بیستبرابر وسعتش مستعمره داشت. سهچهارم آفریقا مستعمرهی فرانسه بود.
-امپراتوری عثمانی تمام خاورمیانه، یک چهارم آفریقا و جنوب شرقی اروپا را تحت سلطه داشت.
_______________________________________________________________________
فتیلهیی که دو سال سوخت تا جهان را مشتعل کرد
تا پایان قرن نوزدهم میلادی، قدرتهای اصلی و بزرگ جهان، فقط چهار امپراتوری بودند: عثمانی، روسیه تزاری، آلمان و اتریش. بقیه جهان، یا بین آنها تقسیم شده بود و یا همراه آنان بود.
در سالهای نخستین قرن بیستم، ایتالیا برای بهدست آوردن جای پایی در آفریقا ـ که تحت سلطهی عثمانی بود ـ به مقابله با آن برخاست. نبردهای پراکنده، کمکم دیوارهای قطور قدرت بلامنازع امپراتوری کهن جهان را سائیدند. این کشمکشها و نبردها، در ادامهی خود، زمینههای جنگ جهانی اول را مهیا ساختند. مهمترین تحولاتی که دو سال طول کشید تا جرقهی جنگ جهانی اول زده شد را خیلی خلاصه مرور میکنیم:
بالـکان: کانون تحولات (مجمعالجزایر بالکان در جنوب شرقی اروپا و شمال غربی دریای مدیترانه واقع است)
ژوئن 1912: مقاومت نیروهای عثمانی در لیبی توسط ایتالیاییها درهم شکسته میشود.
اوت 1912: آغاز مذاکرات امپراتوری عثمانی با ایتالیا.
اکتبر 1912: کشورهای بالکان شامل: بلغارستان، یونان، صربستان، مونتهنگرو و آلبانی که تحت سلطهی امپراتوری عثمانی بودند، اعلان جنگ میدهند. آنها تصمیم گرفتند عثمانی را از اروپا بیرون کنند.
اکتبر 1912: اتحاد کشورهای بالکان در چند جبهه ضربات سنگینی به عثمانیها وارد میکند و بهدنبال آن شکستهای عثمانی آغاز میشود.
نوامبر 1912: دولتهای بالکان از عثمانی میخواهند برای پایان دادن به جنگ منطقهای، از تمام اروپا خارج شود.
سپتامبر 1913: سه کشور آلمان، ایتالیا و اتریش اتحاد خود را تقویت میکنند. این اتحاد، هشداری علنی به فرانسه و روسیه تزاری بود.
______________________________________________________________________
- خاستگاه اصلی جنگ اول جهانی:
منافع قدرتها ـ یافتن بازارهای تازه ـ دستیابی به منابع زیرزمینی جدید ـ تسلط بر بازرگانی جهان
_______________________________________________________________________
دستهای پنهان روی ماشهی جنگ
جنگ در بالکان فروکش کرده بود. بالکانیها ویرانیهای اجتماعی و اقتصادی جنگی طولانی را مرمّت میکردند. در این بین قدرتهای بزرگ مثل آلمان، اتریش، ایتالیا و روسیهی تزاری مشغول تقویت نیروهای زمینی، دریایی و نیز تشدید تسلیحات خود بودند.
اواخر ژوئن 1914 «آرشیدوک فرانسوا فردینان»، ولیعهد امپراتوری اتریش ـ مجارستان، همرا با همسرش برای تماشای مانوری بزرگ به بوسنی هرزهگویین میرود. هدف او تشکیل فدراسیونی در بالکان بود تا صربها، بوسنیاییها، کرواتها و اسلوانیاییها، همگی زیر نظر امپراتوری عثمانی زندگی کنند.
گلولهیی به سوی انبار باروت جهان
صربها میخواستند «صربستان بزرگ» داشته باشند. به همین خاطر با طرح ولیعهد اتریش بهشدت مخالفت کردند. انجمن زیرزمینی صربها به نام «دست سیاه» با حمایت مخفیانهی رهبران صرب، سوگند میخورد که ولیعهد را به قتل برساند. دو نفر اتریشیالاصل با نژاد صرب، مأمور اجرای این تصمیم میشوند. روز 28ژوئن1914 ولیعهد و همسرش در حالیکه سوار بر کالسکهیی بودند، وارد سارایو، پایتخت بوسنی میشوند. نفر اول نارنجکی به سوی آنان پرتاب میکند، اما به هدف نمیخورد. نفر دوم بلافاصله با سه گلوله، ولیعهد و همسرش را به قتل میرساند.
با این قتل، اتریشیها آمادهی انتقام از صربها میشوند. روسیهی تزاری مخالفت میکند. رهبران نظامی آلمان، امپراتور آلمان را قانع میکنند تا به حمایت اتریش برخیزد. اتریش و آلمان مخفیانه علیه صربها و روسیه به توافق میرسند. روسیهی تزاری هم فرصت را مغتنم میشمرد تا مستعمرهی از دست دادهی بوسنی را از چنگ اتریش بیرون بیاورد و از نظر داخلی هم شعلههای انقلاب نوپای روسیه را با جنگ خارجی، خاموش کند.
انگلستان اما سرش در لاک بحران ایرلند گیر کرده بود. فرانسه به یمن برگزار کردن انتخابات، نفسی تازه میکشید و همه به صلح رأی داده بودند.
پانزده روز پس از قتل ولیعهد، اتریشیها اولین اولتیماتوم شدیداللحن را به صربها دادند. صربها نیز با لحنی مشابه، اولتیماتوم اتریش را پاسخ دادند.
روز 28 ژوئیه 1914 (6مرداد)، درست یکماه پس از قتل ولیعهد و همسرش، اتریش به صربها اعلان جنگ داد. قدرتهایی که طی دو سال گذشته در مسابقات تسلیحاتی، انبارهای خود را مملو از سلاح کرده بودند، فرصت مناسب را یافتند. ناگهان اروپائیان، وحشتزده، خود را در شعلههای جنگ دیدند. فتیلهیی که دو سال پیش کبریت خورده بود، آرام آرام به انبار باروت رسید و تمام جهان یکباره مشتعل شد.
قتل دوم، جبههی جدید جنگ
غرب جهان مضطرب بود. با صدای پای هیولای جنگ، مردم اروپا مویه و نیایش میکردند. در شرق جهان (در همسایهگی شمالی ایران) خانوادهی بزرگ رومانوفها با آغوش باز از جنگ استقبال کرد. ساعت 4 بعدازظهر 30 ژوئیه 1914 تزارهای روسیه به همهی مراکز نظامی، آمادهباش جنگی و بسیج عمومی دادند. آلمان مرزهای خود را بست. در فرانسه، در روز 31 ژوئیه 1914 «ژان ژورس» مبارز سرسخت ضد جنگ و چهرهی جهانی صلح، در حال برپایی تظاهرات بزرگی علیه جنگ بود که در ساعت 9 شب، عناصر دست راستی با دو گلوله، وی را به قتل رساندند.
با قتل ژورس، جبههی جدیدی شکل گرفت: ژنرالهای فرانسوی که مایل به جنگ با آلمانها بودند، بهانهی خود را مهیا دیدند و قتل را به آلمانها نسبت دادند. دولت فرانسه بسیج عمومی داد و سربازگیری در همهی شهرها و روستاها به راه افتاد. با تصمیم قطعی فرانسه برای ورود به جنگ، آلمان هم به جبهه اتریش پیوست. حالا همهی نگاهها به لندن بود. واقعهیی جهانی، سکوت لندن را شکست. آلمان به دولت بلژیک اولتیماتوم داد که اگر اجازه ندهد ارتش آلمان از مرزهایش عبور کند، بلژیک را دشمن خود میداند. پادشاه بلژیک در برابر آلمان مقاومت کرد. عصر روز سوم اوت 1914 مجلس عوام انگلستان اعلام کرد: «با تمام قوا به کمک بلژیک میرویم!»
جبههبندی نهایی
جبههبندی جدید جهانی شکل گرفت: متحدان: «آلمان، اتریش، ایتالیا»./ متفقین: «فرانسه، انگلستان، بلژیک، روسیهی تزاری». با قطعی شدن این دو جبهه، امپراتوری آلمان به فرانسه اعلام جنگ داد. دامنهی جنگ از بالکان به تمام اروپا کشانده شد. بلافاصله چند ساعت پس از آن، سفیر انگلستان در آلمان به صدراعظم آن کشور اطلاع داد: «اگر تا بیستوچهار ساعت دیگر، آلمان از حمله به بلژیک منصرف نشود، امپراتوری انگلستان شمشیرش را از غلاف بیرون میکشد».
ایتالیا اعلام کرد بهدلیل تجاوز آلمان به بلژیک، از جبههی متحدان خارج میشود. امپراتوری عثمانی به یاری آلمان و اتریش رفت. وینستون چرچیل ـ که وزیر نیروی دریایی بود ـ به تمام کشتیهای انگلستان در هر نقطهی جهان، پیامی تاریخی فرستاد: «با آلمانها بجنگید!»...
و اینگونه جنگ اول جهانی شعلهور شد. بحران بالکان، بهانهیی بیش نبود. تشدید تسلیحاتی قدرتهای بزرگ، بهدنبال فرصتی برای بهکارگیری زرادخانههای خود بود تا نفوذ بیشتری در جهان داشته باشد.
روزهای دنیایی در جنگ
با وجود مقاومت تمامعیار بلژیکیها، روز 16 اوت بروکسل سقوط کرد. طی پنج ماه اول جنگ (اوت تا دسامبر1914)، تعادلقوا به نفع متحدان بود. با ابتکار ژنرالهای فرانسوی، گودالهای حفاظتی به طول 400 کیلومتر حفر شد. در جنگ گودالها، هزاران سرباز فرانسوی در زیر آتش آلمانها جان باختند. در جبهههای دیگر، در یک نبرد 350هزار از 900هزار سرباز اتریش کشته شدند. در کنار رودخانهی «ایـزر» در خاک بلژیک، بیش از چهارصدهزار نفر از طرفین همچون برگ خزان بر زمین ریختند. تمام استحکامات استانبول درهم شکسته شد. در اولین نبرد دریایی، آلمان در یک روز دهها کشتی از متفقین را غرق کرد. شهرهای اروپایی، یکییکی رو به نابودی میرفتند. بنیادهای زندگی دم به دم فرو میریخت و روزها تلخ و مرگآور میگذشتند.
جهنم «وردن»
«وردن» شهر کوچکی در شمال شرقی فرانسه است. در دو شهر «وردن» و «مارن»، تیغههای جنون مرگ، انسانهای آرزومند را هزار هزار درو میکرد. در اینجا صدهاهزار فرانسوی در نبرد با آلمانیها کشته شدند. چرا؟ تا پاریس سقوط نکند. این نبرد طولانی و تاریخی، از فوریه تا دسامبر سال 1916 (10ماه) ادامه یافت. نقش کلیدی و سرنوشتساز «وردن» در پیروزی متفقین بر آلمان و اتریش، همان نقش تعیین کنندهی استالینگراد در جنگ دوم جهانی و به شکست کشاندن هیتلر بود.
ایران در جنگ
ایران بهظاهر از آتش جنگ به دور بود. با وجود اعلام آشکار بیطرفی، جولانگاه نیروهای عثمانی، آلمان، روسیه و انگلیس شد. روسها شمال را گرفتند، انگلیسیها جنوب را و عثمانیها هم غرب را. هر سه اشغالگر، سرمایهها و دارایی ایران را تاراج میکردند و هر صدای آزادیخواهی، با قدرت تمام سرکوب میشد. آلمانیها میخواستند انگلستان را در ایران سرگرم جنگ کنند تا خود در اروپا با نیرو و مقاومت کمتری روبهرو شوند.
ایران ارتش نداشت. تنها هفتهزار بریگاد داشت که آن هم تحت فرماندهی افسران روس بود! وسعت اعمال قدرت دولت احمدشاه، فقط تا مرزهای تهران بود! ایران میدان تاخت و تاز جاسوسان امپراتوریها و گروههای مسلح وابسته به آنها شد؛ سرزمینی زیر پای بیگانگان و سراسر در هرج و مرج! کودکان از گرسنگی و بیماری صدتا صدتا میمردند. سفرهی غذای مردم شده بود عرصهی گیاهان و نباتات. مردم ریشههای درختان را میکندند و میخوردند.
سه سال بعد
رعشههای افزونشوندهی آثار جنگ، به پای ستونهای حکومت رومانفها رسیده بود. در فاصلهی مارس تا نوامبر1917، امپراتوری تزاری دچار تکانهای شدید اجتماعی، سیاسی و بینالمللی گردید. انقلاب سوسیالیستی به رهبری لنین، آثار جنگ را به جانب امپراتور تزار هدایت میکرد. این انقلاب اجتماعی، داشت صحنهی سیاسی روسیه را دگرگون مینمود. بالاخره این تکانهای بههم پیوسته، به «ده روزی که دنیا را تکان داد»، رسید. یکی از بزرگترین امپراتوریهای دنیای کهن سقوط کرد. نظامی نوین با اندیشهی سیاسی ـ فلسفی جدیدی قدرت را در پهناورترین کشور جهان به دست گرفت.
از دیگر آثار جنگ این بود که در غرب خاورمیانه و در جوار دریای مدیترانه کشمکش بین فلسطین و صهیونیسم، اوج گرفت. با اعلامیهی «بالفور» (وزیر خارجهی وقت انگلستان) که سلطهی یهودیان بر بیتالمقدس را بهرسمیت میشناخت، در دوم نوامبر1917، مهاجرت یهودیان به فلسطین شتاب بیشتری پیدا کرد. کنگرهی آمریکا نیز دولت مطبوع خود را مجبور به حمایت از انگلستان و ورود به جنگ کرد. این ورود، آغاز شتابان یک تغییر بزرگ شد.
آمریکای بهظاهر خاموش، قدرت جدید سیاسی و اقتصادی جهان بود. این قدرت تازهنفس، در روز 6آوریل 1917 اولین خیز خود را برداشت و به متفقین پیوست. روز 8ژانویه 1918 «ویلسن» رئیسجمهور آمریکا، اعلامیهی 14 مادهیی خود را برای خاتمه جنگ منتشر کرد. حدود هشتاد روز بعد، در روز 26مارس 1918 ژنرال «فوش»، فرمانده کل قوای متفقین در جبههی غرب شد. با عقب راندن متحدان از جنوب شرقی آفریقا و شکست سنگینشان در «وردن»، جنگ اول جهانی با پیروزی متفقین پایان یافت. بر ویرانههای جهانی آرامگرفته از جنگ، چند ماه بعد، فاتحان جهان، تقسیمبندی تازهیی را برای دنیای جدید رقم زدند. دنیایی که لاجرم باید جغرافیای کشوری و سیاسیاش تغییر میکرد.
______________________________________________________________________
- جهان در آینهی یک جنگ:
اروپا ویران شد. 9 میلیون کشته شدند. 17 میلیون مجروح و معلول گشتند. چهار امپراتوری از صفحهی روزگار محو شدند.
__________________________________________________________________________________
فرجام جنگ اول جهانی
جهان سه سال و چهارماه در جنگ بود. از 1914 تا 1918 چهار امپراتوری بزرگ سقوط کردند و از صفحهی روزگار محو شدند: عثمانی ـ روسیهی تزاری ـ آلمان ـ اتریش. با سقوط این امپراتوریها، چهرهی سیاسی جهان تغییر کرد.
آنچه از ثمرهی امپراتوریها، توسعهطلبیها، دیکتاتوریها و تشدید تسلیحات بر روی دست مردم جهان ماند، کشورها و شهرهایی ویران گشته با تلفات باور نکردنی انسانی بود: 9 میلیون کشته، 17 میلیون مجروح و معلول.
آمار کشتهگان کشورهای مختلف:
آلمان 2 میلیون / روسیه 8/1میلیون / فرانسه 5/1میلیون / اتریش و مجارستان 1 میلیون / ایتالیا5/. میلیون / بلژیک 100هزار/ کانادا 55هزار / آمریکا 120هزار / انگلستان 800هزار / رومانی 160هزار / عربستان400هزار / عثمانی 40هزار.
- منابع و مأخذ: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ـ کتاب «ده روزی که دنیا را لرزاند» ـ جان رید
ـ «تاریخ جهان در قرن بیستم» ـ آرشیو مطبوعات ایران
ـ کتاب «دو جنگ جهانی» ـ انتشارات مروارید، 1359.