دردنامه مادر عامر گهرامزهی
سلام علیکم،
من مادر یکی از بازداشتشدگان مظلوم نصیرآباد سرباز هستم، بامداد 14 دی ماه سال93 بعد از نماز صبح با صدای پارس سگها متوجه شدم که خبرهایی هست وقتی در را باز کردم هر طرف نیروهایی مسلح و بر سر کوهها و منازل مردم قرار داشتند، تعجب کردم به خانهٴ پسرم رفتم تا بیدارش کنم که ببیند چه خبر است، قسم به ذات الله که او با خیال راحت و بدون ترس بیرون آمد تا ببیند چه اتفاقی افتاده تا پسرم را دیدند دستگیرش کردند، پرسیدم: دنبال کی هستید؟ اشتباه آمده اید! اصلاً به حرفهایم توجه نکردند!؟ پسرم از آنها سؤال کرد که آیا مجوز و یا مدرکی دارید؟ نشان بدهید تا بدانیم قانونی هستید؟ جواب دادند: اگر نشان ندهیم چکار میکنید؟! با خود گفتیم: بله کاری از دست ما ساخته نیست، آنها مسلح و ما دست خالی هستیم، پسرم مردانه و بدون ترس جلویشان ایستاد آنها به او گفتند: دستهایت را بالاسرت بگذار و رو به دیوار بایست، به حرفهایشان گوش نکرد، برخی از نیروها به خانه دخترم و برخی به خانه خودم و برخی به خانه پسرم برای تفتیش و جستجو رفتند و حتی برخی نیروها تفنگها را آماده کرده بطرف اتاق خرابهای که گوسفندان را در آن نگهداری میکنیم رفتند اما دیدند این سر و صدای گوسفندان است که در آن کسی مخفی نشده آنروز مهمان اماراتی داشتیم آنها تعجب کردند که شما با این همه ظلم و بیقانونی چطور زندگی میکنید؟
قسم بذات الله نیروها وحشت کرده بودند طوری که دستها و صدایشان میلرزید همه خانهها را گشتند هیچ اسلحهای نبود، جز چندتا موبایل که مال اهل خانه و مهمانها بودند، آنها از ترس و وحشت و از ترس اینکه شاید درگیری بزرگ رخ دهد جاده مسیر ایرانشهر و چابهار را بسته بودند و آمبولانس بهمراه خود آورده بودند گویا برای دستگیری بنلادن آمده بودند نه چند تا جوان بیگناه و از همه چیز بیخبر که عمر بیشتر آنها بیست و پنچ سال تجاوز نمیکرد، آنها پسرم را دستگیر کرده و بردند و اتومبیل پسرم را هم با خود بردند؟!
رحیمی دیگر کیست که به بچههای مردم تهمت قتل و بمبگذاری و غیره میزند از خدا بترس آیا دوست داری کسی به پسرت همین تهمتها را بزند اون موقع چکار میکنی؟ خدا هدایتت کند.
در حالی که گفتههای خود مسئولان در اتهاماتی که به این جوانان زدهاند تناقض دارند؟ آقای حسین علی امیری سخنگوی وزارت کشور میگوید: ما 20نفر از گروه جیش العدل را در نصیرآباد سرباز دستگیر کردیم، پیشتر شهریاری نماینده زاهدان و رحیمی فرمانده نیروی انتظامی استان ارتباط این گروه با جیش العدل را رد کرده و آن را گروهی مستقل داخلی که به گفته آنها در عمل از جیش العدل هم خطرناکتر خوانده است، سخنگوی وزارت کشور میگوید: اینها در خانهای تیمی دستگیر شدند در حالی که همه آنها در خانههای خودشان در حال خواب دستگیر شدهاند و هیچ اسلحهای از این افراد به دست نیامده و اگر بررسی شود تناقضات زیادی در گفتههای مسئولان وجود دارد که نشانهی بیارزشی و غیرواقعی بودن این اتهامات را میرساند از جمله در سال نود مولوی نقشبندی و همراهانش به اتهام قتل شهید مولوی مصطفی جنگی زهی دستگیر شدند و برای آنها حکم هم صادر شده و اعتراف (دیکتهای و اجباری) آنها پخش شد الآن ترور مولوی جنگی زهی به این جوانان بیدفاع و مظلوم نصیرآباد نسبت داده شده.
من از همه مجامع حقوقی خصوصاً آقای بان کیمون و آقای احمد شهید میخواهم که برای آزادی پسرم و بقیه جوانان بیگناه نصیرآباد تلاش خود را بکنند.
سلام علیکم،
من مادر یکی از بازداشتشدگان مظلوم نصیرآباد سرباز هستم، بامداد 14 دی ماه سال93 بعد از نماز صبح با صدای پارس سگها متوجه شدم که خبرهایی هست وقتی در را باز کردم هر طرف نیروهایی مسلح و بر سر کوهها و منازل مردم قرار داشتند، تعجب کردم به خانهٴ پسرم رفتم تا بیدارش کنم که ببیند چه خبر است، قسم به ذات الله که او با خیال راحت و بدون ترس بیرون آمد تا ببیند چه اتفاقی افتاده تا پسرم را دیدند دستگیرش کردند، پرسیدم: دنبال کی هستید؟ اشتباه آمده اید! اصلاً به حرفهایم توجه نکردند!؟ پسرم از آنها سؤال کرد که آیا مجوز و یا مدرکی دارید؟ نشان بدهید تا بدانیم قانونی هستید؟ جواب دادند: اگر نشان ندهیم چکار میکنید؟! با خود گفتیم: بله کاری از دست ما ساخته نیست، آنها مسلح و ما دست خالی هستیم، پسرم مردانه و بدون ترس جلویشان ایستاد آنها به او گفتند: دستهایت را بالاسرت بگذار و رو به دیوار بایست، به حرفهایشان گوش نکرد، برخی از نیروها به خانه دخترم و برخی به خانه خودم و برخی به خانه پسرم برای تفتیش و جستجو رفتند و حتی برخی نیروها تفنگها را آماده کرده بطرف اتاق خرابهای که گوسفندان را در آن نگهداری میکنیم رفتند اما دیدند این سر و صدای گوسفندان است که در آن کسی مخفی نشده آنروز مهمان اماراتی داشتیم آنها تعجب کردند که شما با این همه ظلم و بیقانونی چطور زندگی میکنید؟
قسم بذات الله نیروها وحشت کرده بودند طوری که دستها و صدایشان میلرزید همه خانهها را گشتند هیچ اسلحهای نبود، جز چندتا موبایل که مال اهل خانه و مهمانها بودند، آنها از ترس و وحشت و از ترس اینکه شاید درگیری بزرگ رخ دهد جاده مسیر ایرانشهر و چابهار را بسته بودند و آمبولانس بهمراه خود آورده بودند گویا برای دستگیری بنلادن آمده بودند نه چند تا جوان بیگناه و از همه چیز بیخبر که عمر بیشتر آنها بیست و پنچ سال تجاوز نمیکرد، آنها پسرم را دستگیر کرده و بردند و اتومبیل پسرم را هم با خود بردند؟!
رحیمی دیگر کیست که به بچههای مردم تهمت قتل و بمبگذاری و غیره میزند از خدا بترس آیا دوست داری کسی به پسرت همین تهمتها را بزند اون موقع چکار میکنی؟ خدا هدایتت کند.
در حالی که گفتههای خود مسئولان در اتهاماتی که به این جوانان زدهاند تناقض دارند؟ آقای حسین علی امیری سخنگوی وزارت کشور میگوید: ما 20نفر از گروه جیش العدل را در نصیرآباد سرباز دستگیر کردیم، پیشتر شهریاری نماینده زاهدان و رحیمی فرمانده نیروی انتظامی استان ارتباط این گروه با جیش العدل را رد کرده و آن را گروهی مستقل داخلی که به گفته آنها در عمل از جیش العدل هم خطرناکتر خوانده است، سخنگوی وزارت کشور میگوید: اینها در خانهای تیمی دستگیر شدند در حالی که همه آنها در خانههای خودشان در حال خواب دستگیر شدهاند و هیچ اسلحهای از این افراد به دست نیامده و اگر بررسی شود تناقضات زیادی در گفتههای مسئولان وجود دارد که نشانهی بیارزشی و غیرواقعی بودن این اتهامات را میرساند از جمله در سال نود مولوی نقشبندی و همراهانش به اتهام قتل شهید مولوی مصطفی جنگی زهی دستگیر شدند و برای آنها حکم هم صادر شده و اعتراف (دیکتهای و اجباری) آنها پخش شد الآن ترور مولوی جنگی زهی به این جوانان بیدفاع و مظلوم نصیرآباد نسبت داده شده.
من از همه مجامع حقوقی خصوصاً آقای بان کیمون و آقای احمد شهید میخواهم که برای آزادی پسرم و بقیه جوانان بیگناه نصیرآباد تلاش خود را بکنند.
مادر بازداشت شده مظلوم نصیرآباد سرباز عامر گهرامزهی
مهربی بیگهرامزهی.
مهربی بیگهرامزهی.