کلام در مورد خسرو روزبه را با شعر «خطابه تدفین» از بزرگمرد شعر ایران احمد شاملو آغاز میکنیم، که در رثای خسرو روزبه گفته بود:
غافلان
همسازند،
تنها توفان
کودکان ناهمگون میزاید.
همساز
سایه سانانند،
محتاط
در مرزهای آفتاب
در هیأت زندگان
مردگانند.
وینان دل به دریا افکنانند،
به پای دارندهٴ آتشها
زندگانی
دوشادوش مرگ
پیشاپیش مرگ
هماره زنده از آن سپس که با مرگ
و همواره بدان نام
که زیسته بودند،
که تباهی
از درگاه بلند خاطرهشان
شرمسار و سرافکنده میگذرد.
کاشفان چشمه
کاشفان فروتن شوکران
جویندگان شادی
در مجری آتشفشانها
شعبده بازان لبخند
در شبکلاه درد
با جاپایی ژرفتر از شادی
در گذرگاه پرندگان.
در برابر تندر میایستند
خانه را روشن میکنند،
و میمیرند.
خسرو روزبه که بود؟
خسرو روزبه در شهر ملایر به دنیا آمد. او در سال ۱۳۱۶، دورهٴ دانشکدهٴ افسری را به پایان رساند و وارد هنگ توپخانهٴ ضدهوایی مرکز شد. خسرو روزبه در زمینههای علمی و فنی از استعداد فراوانی برخوردار بود و چندین کتاب در زمینههای مختلف ریاضیات ـ تکنیک نظامی و سایر علوم نوشت. آموزشها و نوشتههای او سالیان متمادی مورد استفادهٴ دانشکدههای افسری بود.خسرو روزبه معلم انساندوستی برای افسران و سربازان تحت فرماندهیاش
خسرو روزبه بهعنوان یک مربی و فرمانده رابطه صمیمانه و مسئولانهیی با نفرات خود داشت. طی سخنرانیهای متعدد مسائل اجتماعی و سیاسی را برای آنان تشریح میکرد و مسئولیت سنگینشان را در سرنوشت مملکت یادآوری مینمود. آنان را از پذیرش آییننامههای خشک و بیمعنی و از اطاعت کورکورانه باز میداشت و به آنان درس وفاداری به خلق را میآموخت. به آنان یاد میداد که هیچگاه سلاحشان را به طرف مردم نگیرند. درجهداران و سربازان علاقه زیادی به او داشتند و همواره به انتقالهای متوالی او که نوعی تبعید بود اعتراض میکردند.شاه خسرو روزبه را تحمل نکرد
رژیم شاه خسرو روزبه را در یک جا آرام نمیگذاشت. خسرو روزبه بعد از مدتی از ارتش اخراج شد و تحت تعقیب قرار گرفت. یک بار از زندان گریخت و یک بار دیگر طی نقشهٴ حساب شدهیی همراه با تعداد دیگری از زندانیان سیاسی فراری داده شد. او عضو هیأت دبیران سازمان نظامی حزب توده بود. (البته تحلیل مواضع این حزب محتاج مقالات جداگانهیی است. آنچه در اینجا مورد بحث ماست شخصیت آزاده و موضع انقلابی خسرو روزبه میباشد). پس از کودتای 28مرداد 1332سازمان نظامی که او در آن عضویت داشت لو نرفته باقی ماند.خسرو روزبه یکی از مظاهر استقامت و پایداری پس از کودتای 28مرداد 1332
از اواخر سال 1332 تیمور بختیار به فرمانداری نظامی منصوب شد و شکنجه وحشیانهٴ مبارزین را آغاز کرد. روز 12اردیبهشت کوچک شوشتری در شکنجهگاه به قتل رسید و شش روز بعد وارطان سالاخانیان پایمردانه در مقابل شکنجهگران لب نگشود. دژخیمان او را بهشهادت رساندند و پیکر مثله شدهاش را به جاجرود انداختند . سازمان نظامی محل جنازهٴ وارطان را به حزب اطلاع داد. وارطان را از جاجرود گرفتند و در سلیمانیه (گورستان ارامنه) به خاک سپردند. سازمان نظامی به دلایل مختلف و از جمله نحوه عضوگیری و شکل تشکیلاتی از سطح برتری نسبت به بقیهٴ ارگانهای حزب برخوردار بود. عدهیی از اعضای سازمان نظامی بهرغم توصیههای مبنی بر اظهار ندامت در برابر رژیم شاه، هم هنگام بازجویی و شکنجه و هم در بیدادگاههای رژیم سرسختانه از آرمان خود دفاع کردند و شهادت را بر سرسپردگی و زندگی ذلتبار ترجیح دادند. خسرو روزبه یکی از مظاهر این استقامت و پایداری بود. البته تلاشهای او و همرزمانش نتوانست در میانهٴ سرکوب وحشیانهٴ رژیم شاه و خیانتها و فرصتطلبیهای متوالی رهبران حزب، راه به جایی ببرد.شهادت خسرو روزبه و تلاشی سازمان نظامی
یک سال پس از کودتای 28مرداد یعنی در مرداد 1333 یکی از کادرهای سازمان نظامی به نام عباسی با یک چمدان کتاب و مدرک بازداشت میشود. خسرو روزبه، بیش از حد روی مقاومت عباسی حساب کرده بود. ولی پیشبینی او غلط از آب درآمد و عباسی زیر شکنجههای وحشیانهٴ دژخیمان بختیار، دفترهای رمز سازمان و دفترچهٴ رمز مثلثاتی اسامی را لو داد و به این ترتیب یورش پلیس به سازمان نظامی آغاز گردید. گروهی از افسران گریختند ولی حدود 600تن از آنان دستگیر شدند. از این عده 27نفر اعدام و عدهٴ زیادی به حبسهای طویلالمدت محکوم شدند. اولین دسته، مرکب از 9 افسر که در میان آنان سرهنگ سیامک و سرهنگ مبشری نیز بودند، روز 27مهر 1333 به همراه یک شاعر جوان به نام مرتضی کیوان تیرباران شدند. دومین دسته مرکب از 6 افسر در تاریخ 8آبان 1333، دستهٴ سوم مرکب از 5 افسر در 17آبان 1333 و دستهٴ چهارم مرکب از 6 افسر در 26مرداد 1334تیرباران شدند. روز 15بهمن 1334 ستوان منزوی یکی از اعضای سازمان افسران در جریان خروج از ایران دستگیر شد و بر اثر شکنجه به قتل رسید. روز 15 تیر 1336 نیز خسرو روزبه پس از یک زد و خورد یک ساعته به دام مأموران نظامی افتاد. همچنین روز دوم اردیبهشت سال 1337 دو تن از اعضای سازمان اطلاعات حزب به نامهای آرمن آوانسیان و هوشنگ رضوانی تیرباران شدند. خسرو روزبه در بیدادگاه نظامی شاه از آرمانهایش دفاع کرد. یأس و سرخوردگی و خیانت افراد دیگر پای مقاومتش را سست نکرد، ایستاد و جنگید و بالاخره در روز 21 اردیبهشت 1337 با قبول مرگ، شعلهٴ پیکار را در بسیاری از قلبهای دردمند زنده نگه داشت.خسرو روزبه که درعینحال، شاعری توانمند هم بود، در بیدادگاه نظامی شاه گفت:
ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
تو نبودی که من این جام محبت خوردم
تو برو مصلحت خویش بیندیش که من
ترک جان کردم از این پیش که دل بسپردم