به دنبال سخنان خامنهای دردیدار با نمایندگان مجلس رژیم در روز4خرداد 93 که به ”تئوریزه کنندگان سازش وتسلیم“ حمله کرد و آنان را خائن و تسلیم طلب نامید، رسانههای باند خامنهای سخنان او را برای افزایش حمله به باند رفسنجانی- روحانی مستمسک کردهاند.
این رسانهها با تئوری بافیهایی از قبیل جهانی دانستن جریانی با نام خط سازش که تلاش داشته تا خود را از همراهی و ایستادگی در کنار ”ملت ها“ دور کند و برای حل مشکلات، خود را با سیاست آمریکا همراه کند، باند رفسنجانی- روحانی را به این جریان ”سازشکار“ جهانی پیوند میزنند و عنوان میکنند که اساس سیاست این باند عدم مقاومت در مقابل سیاستهای آمریکا است.
از نظر قلم زنان باند خامنهای، این ”جریان سازشکار“ ، آمریکا را همه کاره میداند، به خواستههای کاخ سفید تن میدهد و راهکارشان برای برونرفت از مشکلات داخلی آویختن به دامان آمریکا است.
روزنامه سیاست روز سازشکاریهای باند رفسنجانی- روحانی را در راستای آویختن به دامان آمریکا به این شرح لیست میکند: ”نمونههایی از این جریان سازش در کشور دیده شده است که نشان میدهد این خط برای تئوریزه کردن آن دست به اقداماتی زده است.
از جمله در جریان مراسم ۱۳ آبان مقابل لانه جاسوسی آمریکا، حذف شعار مرگ بر آمریکا، کوتاه آمدن در مقابل معرفی نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل و مخالفت آمریکا با حمید ابوطالبی و... که همه این تلاشها نشان میدهد جریان سازش در میان برخی افراد و گروههای سیاسی کشور پیگیری میشود“.
روزنامه سیاست روز ”جریان سازشکار“ درونی رژیم (باند رفسنجانی _ روحانی) را به پاس نگاه نداشتن حرمت رهنمودهای ”حضرت آقا“ و دل بستن به آمریکا و همراهی با سیاستهای آن مورد حمله قرارداده و این سؤال را پیش روی ”امت حزبالله“ و دلسوختگان نظام میگذارد: ”اکنون که رهبر انقلاب تئوریزهکنندگان سازش و تسلیم را خائن دانستهاند باید با این افراد و گروهها چه رفتار و برخوردی کرد؟ آیا باید فضا برای اقدامات آنها باز باشد؟!“
واضح است که پس از خوردن جام زهر توسط ”مقام ولایت“ تهدید ضمنی برای بستن فضا برای باند رفسنجانی- روحانی، بیشتر شبیه دود و دمهای ولیفقیه برای ”استکبار جهانی است“ که در عالم سیاست کسی وقعی به آن نمیگذارد، اما هر چند که این سؤال ”آیا باید فضا برای اقدامات آنها باز باشد؟!“ ناشی از دود و دم و یا توهم باند بزرگ بینی باشد، بیانگر یک واقعیت است که تضادهای درونی نظام ولایت به مرحلهای رسیده که کسی صاحبش را نمیشناسد. !
لقب دیگری که باند خامنهای، باند رفسنجانی- روحانی را به آن مفتخر میکند ”دروغگویی“ و ”خیانت“ است، که این ”دروغگویی“ متأثر از ”دروغگویی دشمن“ یعنی آمریکا است.
روزنامه جوان ارگان بسیج ضمن مقدمه چینی در مورد دروغگویی باند رفسنجانی- روحانی و ربط آن به دروغگویی آمریکا مینویسد: ”دشمن، دشمن است و از او توقع و انتظاری جز دشمنی نیست. دشمن برای رسیدن به اهدافش دروغ میگوید و نسبتهای ناروا میدهد. دشمن برای پیشبرد مقاصدش، حیله و نیرنگ بهکار بسته و عوامفریبی میکند. آنچه جای تعجب دارد و انسان را به تحیر وا میدارد، دروغهایی است که برخی در داخل کشور میگویند؛ آن هم دروغهایی که از جنس و در تراز دروغ دشمنان است“.
دستمایه حمله روزنامه جوان به باند رفسنجانی- روحانی و متهم کردن این باند به ”خیانت“ ، حرفهای خامنهای در دیدارش با نمایندگان مجلس است که عناصری از باند رفسنجانی- روحانی را مورد حمله قرار داد و گفت: ”کسانی که میخواهند، سازش و تسلیم در برابر زورگویان را ترویج و نظام اسلامی را متهم به جنگطلبی کنند، در واقع مرتکب خیانت میشوند“.
از نظر باند خامنهای خیانت افراد و مهرههایی از باند روحانی- رفسنجانی این است که دلواپسان نظام را متهم به جنگطلبی کردند که از طریق فضای گل آلود بین آمریکا و رژیم در راستای مقاصد خود سوءاستفاده کردهاند و از قبل تحریم سودها به جیب زدهاند.
در این راستا است که روزنامه ارگان بسیج سؤال میکند: ”اگر کسانی در داخل کشور، جمهوری اسلامی (باند خامنهای) را به جنگطلبی متهم کنند، نام کار آنان را چه میتوان گذاشت“.
نویسنده جوان پس از مفتخر کردن باند رفسنجانی - روحانی به تمامی ارزشهایی که فقط در دکانها و عطاریهای نظام ولایت یافت میشود، تعارف را با آنها کنار میگذارد و بیپرده آنها را بیتعصب به استقلال کشور (بخوانید رژیم آخوندی) و عزت رژیم آخوندی میداند که موفقیت را در همراه شدن با ”نظام سلطه“ و کنار آمدن با آمریکا میدانند و در این زمینه مینویسد: ”بدیهی است که این افراد و گروهها، برای هموار کردن مسیر تحقق آرزوهای سراب گونه خویش، معتقدین به ایستادگی و مقاومت در برابر زیادهخواهیها، زورگوییها و باجخواهیهای آمریکا و متحدانش را، افراط گرا و جنگطلب معرفی کنند و در نهایت این دروغ بزرگ را به نظام نسبت دهند“.
اگر چه خامنهای در آن سخنرانی با شیوه همیشگی یکی به نعل یکی به میخ، درصدد ایجاد تعادل بین باندهای درونی رژیم برآمد، پس از مدتی که در تمامی سخنرانیهایش عملاً از سیاست مذاکرات هستهیی دولت روحانی حمایت کرد، میخواست این بار دل دلواپسان باند خودش را به دست بیاورد و تعادلی حفظ کند، اما سخنان خامنهای به جای ایجاد تعادل درونی نظام، به تخاصم هر چه بیشتر باندها دامن زد تا جایی که دیگر کسی در این نظام صاحبش (ولیفقیه) را نمیشناسد و به حرفهای او وقع آنچنانی نمیگذارد.
اگر کسی هم حرفهای او را مستمسک قرار میدهد صرفاً جهت بهرهبرداری باندی و چماق کردن حرفهای او بر سر باند مقابل است و کارکرد حرفهای ولیفقیه ارتجاع مدتهاست به این حد تنزل پیدا کرده که به جای «کلمه وحدت»، سوخت جنگ باندی میشود.
این رسانهها با تئوری بافیهایی از قبیل جهانی دانستن جریانی با نام خط سازش که تلاش داشته تا خود را از همراهی و ایستادگی در کنار ”ملت ها“ دور کند و برای حل مشکلات، خود را با سیاست آمریکا همراه کند، باند رفسنجانی- روحانی را به این جریان ”سازشکار“ جهانی پیوند میزنند و عنوان میکنند که اساس سیاست این باند عدم مقاومت در مقابل سیاستهای آمریکا است.
از نظر قلم زنان باند خامنهای، این ”جریان سازشکار“ ، آمریکا را همه کاره میداند، به خواستههای کاخ سفید تن میدهد و راهکارشان برای برونرفت از مشکلات داخلی آویختن به دامان آمریکا است.
روزنامه سیاست روز سازشکاریهای باند رفسنجانی- روحانی را در راستای آویختن به دامان آمریکا به این شرح لیست میکند: ”نمونههایی از این جریان سازش در کشور دیده شده است که نشان میدهد این خط برای تئوریزه کردن آن دست به اقداماتی زده است.
از جمله در جریان مراسم ۱۳ آبان مقابل لانه جاسوسی آمریکا، حذف شعار مرگ بر آمریکا، کوتاه آمدن در مقابل معرفی نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل و مخالفت آمریکا با حمید ابوطالبی و... که همه این تلاشها نشان میدهد جریان سازش در میان برخی افراد و گروههای سیاسی کشور پیگیری میشود“.
روزنامه سیاست روز ”جریان سازشکار“ درونی رژیم (باند رفسنجانی _ روحانی) را به پاس نگاه نداشتن حرمت رهنمودهای ”حضرت آقا“ و دل بستن به آمریکا و همراهی با سیاستهای آن مورد حمله قرارداده و این سؤال را پیش روی ”امت حزبالله“ و دلسوختگان نظام میگذارد: ”اکنون که رهبر انقلاب تئوریزهکنندگان سازش و تسلیم را خائن دانستهاند باید با این افراد و گروهها چه رفتار و برخوردی کرد؟ آیا باید فضا برای اقدامات آنها باز باشد؟!“
واضح است که پس از خوردن جام زهر توسط ”مقام ولایت“ تهدید ضمنی برای بستن فضا برای باند رفسنجانی- روحانی، بیشتر شبیه دود و دمهای ولیفقیه برای ”استکبار جهانی است“ که در عالم سیاست کسی وقعی به آن نمیگذارد، اما هر چند که این سؤال ”آیا باید فضا برای اقدامات آنها باز باشد؟!“ ناشی از دود و دم و یا توهم باند بزرگ بینی باشد، بیانگر یک واقعیت است که تضادهای درونی نظام ولایت به مرحلهای رسیده که کسی صاحبش را نمیشناسد. !
لقب دیگری که باند خامنهای، باند رفسنجانی- روحانی را به آن مفتخر میکند ”دروغگویی“ و ”خیانت“ است، که این ”دروغگویی“ متأثر از ”دروغگویی دشمن“ یعنی آمریکا است.
روزنامه جوان ارگان بسیج ضمن مقدمه چینی در مورد دروغگویی باند رفسنجانی- روحانی و ربط آن به دروغگویی آمریکا مینویسد: ”دشمن، دشمن است و از او توقع و انتظاری جز دشمنی نیست. دشمن برای رسیدن به اهدافش دروغ میگوید و نسبتهای ناروا میدهد. دشمن برای پیشبرد مقاصدش، حیله و نیرنگ بهکار بسته و عوامفریبی میکند. آنچه جای تعجب دارد و انسان را به تحیر وا میدارد، دروغهایی است که برخی در داخل کشور میگویند؛ آن هم دروغهایی که از جنس و در تراز دروغ دشمنان است“.
دستمایه حمله روزنامه جوان به باند رفسنجانی- روحانی و متهم کردن این باند به ”خیانت“ ، حرفهای خامنهای در دیدارش با نمایندگان مجلس است که عناصری از باند رفسنجانی- روحانی را مورد حمله قرار داد و گفت: ”کسانی که میخواهند، سازش و تسلیم در برابر زورگویان را ترویج و نظام اسلامی را متهم به جنگطلبی کنند، در واقع مرتکب خیانت میشوند“.
از نظر باند خامنهای خیانت افراد و مهرههایی از باند روحانی- رفسنجانی این است که دلواپسان نظام را متهم به جنگطلبی کردند که از طریق فضای گل آلود بین آمریکا و رژیم در راستای مقاصد خود سوءاستفاده کردهاند و از قبل تحریم سودها به جیب زدهاند.
در این راستا است که روزنامه ارگان بسیج سؤال میکند: ”اگر کسانی در داخل کشور، جمهوری اسلامی (باند خامنهای) را به جنگطلبی متهم کنند، نام کار آنان را چه میتوان گذاشت“.
نویسنده جوان پس از مفتخر کردن باند رفسنجانی - روحانی به تمامی ارزشهایی که فقط در دکانها و عطاریهای نظام ولایت یافت میشود، تعارف را با آنها کنار میگذارد و بیپرده آنها را بیتعصب به استقلال کشور (بخوانید رژیم آخوندی) و عزت رژیم آخوندی میداند که موفقیت را در همراه شدن با ”نظام سلطه“ و کنار آمدن با آمریکا میدانند و در این زمینه مینویسد: ”بدیهی است که این افراد و گروهها، برای هموار کردن مسیر تحقق آرزوهای سراب گونه خویش، معتقدین به ایستادگی و مقاومت در برابر زیادهخواهیها، زورگوییها و باجخواهیهای آمریکا و متحدانش را، افراط گرا و جنگطلب معرفی کنند و در نهایت این دروغ بزرگ را به نظام نسبت دهند“.
اگر چه خامنهای در آن سخنرانی با شیوه همیشگی یکی به نعل یکی به میخ، درصدد ایجاد تعادل بین باندهای درونی رژیم برآمد، پس از مدتی که در تمامی سخنرانیهایش عملاً از سیاست مذاکرات هستهیی دولت روحانی حمایت کرد، میخواست این بار دل دلواپسان باند خودش را به دست بیاورد و تعادلی حفظ کند، اما سخنان خامنهای به جای ایجاد تعادل درونی نظام، به تخاصم هر چه بیشتر باندها دامن زد تا جایی که دیگر کسی در این نظام صاحبش (ولیفقیه) را نمیشناسد و به حرفهای او وقع آنچنانی نمیگذارد.
اگر کسی هم حرفهای او را مستمسک قرار میدهد صرفاً جهت بهرهبرداری باندی و چماق کردن حرفهای او بر سر باند مقابل است و کارکرد حرفهای ولیفقیه ارتجاع مدتهاست به این حد تنزل پیدا کرده که به جای «کلمه وحدت»، سوخت جنگ باندی میشود.