کودکان کار امسال هم به مدرسه نمیروند.
اول مهر رسید و مدرسهها دوباره باز شدند. ولی میلیونها کودک ایرانی در پشت این درها باقی ماندهاند.
در خیابانها و کوچه پس کوچهها، در زباله دانیها و کارگاهها، در کورهپزخانهها و مزارع و غیره.
این تازهترین اعتراف است. ارگان پاسدار رضایی سرکرده پیشین سپاه پاسداران، موسوم بهسایت تابناک، در آخرین روز شهریور و در شب اولین روز مهر 1392 نوشته است:
«طبق آخرین آماری که معاون سازمان نهضت سواد آموزی اعلام کرده بود، یکمیلیون و 800هزار کودک و نوجوان در کشور، به دلایل نامشخصی به مدرسه نمیروند و درس نمیخوانند. آماری که «حسن الحسینی» معاون اسبق حقوقی و امور مجلس و سرپرست مؤسسه آموزش از راه دور وزارت آموزشوپرورش آن را نزدیک به چهارمیلیون نفر در سال 1388 عنوان کرده و گفته بود: «بر اساس تحقیقاتی که در زمان حضور من در آموزشوپرورش انجام شد، بیش از سهمیلیون و 10هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل وجود داشت».
این رسانهٴ حکومتی با اشاره به حرف حاجی بابایی، وزیر پیشین آموزش و پرورش رژیم که اینگونه آمارها را بسا کمتر از واقعیت میداند، افزوده است: «چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی طبق سرشماری سال 1385، آماری تکاندهنده از کودکان بازمانده از تحصیل منتشر کرد که آب پاکی را بر همه تناقضگوییهای مسئولان آموزشوپرورش ریخت. طبق این آمار، هماکنون سهمیلیونو 200هزار کودک شش تا 17ساله در کشور وجود دارند که یا اصلاً به مدرسه نرفتهاند یا به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند. این آمار منهای کودکان و نوجوانانی است که در سالهای قبل از 1385، به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند و هماکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشتهاند».
باز هم نگاهی به آمار و ارقام رسمی که توسط کارگزاران رژیم داده میشود:
در اردیبهشت امسال آموزش و پرورش اعلام کرد:
زیرنویس روزنامه حکومتی اعتماد 9 اریبهشت 92: ”اسامی 141هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل در گروه سنی شش سال+1 تمام تا 11سال تمام، ثبت شده است“.
خیل عظیم کودکان محروم از تحصیل کجا هستند؟ زخم عمیق ناشی از حضور آنها بر کجای چهرهٴ جامعه دیده میشود؟
شاید این دخترک گل فروشی که با چهرهای معصوم به تو نگاه میکند یکی از همانها باشد.
اول مهر رسید و مدرسهها دوباره باز شدند. ولی میلیونها کودک ایرانی در پشت این درها باقی ماندهاند.
در خیابانها و کوچه پس کوچهها، در زباله دانیها و کارگاهها، در کورهپزخانهها و مزارع و غیره.
این تازهترین اعتراف است. ارگان پاسدار رضایی سرکرده پیشین سپاه پاسداران، موسوم بهسایت تابناک، در آخرین روز شهریور و در شب اولین روز مهر 1392 نوشته است:
«طبق آخرین آماری که معاون سازمان نهضت سواد آموزی اعلام کرده بود، یکمیلیون و 800هزار کودک و نوجوان در کشور، به دلایل نامشخصی به مدرسه نمیروند و درس نمیخوانند. آماری که «حسن الحسینی» معاون اسبق حقوقی و امور مجلس و سرپرست مؤسسه آموزش از راه دور وزارت آموزشوپرورش آن را نزدیک به چهارمیلیون نفر در سال 1388 عنوان کرده و گفته بود: «بر اساس تحقیقاتی که در زمان حضور من در آموزشوپرورش انجام شد، بیش از سهمیلیون و 10هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل وجود داشت».
این رسانهٴ حکومتی با اشاره به حرف حاجی بابایی، وزیر پیشین آموزش و پرورش رژیم که اینگونه آمارها را بسا کمتر از واقعیت میداند، افزوده است: «چندی پیش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی طبق سرشماری سال 1385، آماری تکاندهنده از کودکان بازمانده از تحصیل منتشر کرد که آب پاکی را بر همه تناقضگوییهای مسئولان آموزشوپرورش ریخت. طبق این آمار، هماکنون سهمیلیونو 200هزار کودک شش تا 17ساله در کشور وجود دارند که یا اصلاً به مدرسه نرفتهاند یا به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند. این آمار منهای کودکان و نوجوانانی است که در سالهای قبل از 1385، به دلایل مختلف از تحصیل بازماندهاند و هماکنون از چرخه نوجوانی وارد جوانی شده و پای در دهه دوم زندگی خود گذاشتهاند».
باز هم نگاهی به آمار و ارقام رسمی که توسط کارگزاران رژیم داده میشود:
در اردیبهشت امسال آموزش و پرورش اعلام کرد:
زیرنویس روزنامه حکومتی اعتماد 9 اریبهشت 92: ”اسامی 141هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل در گروه سنی شش سال+1 تمام تا 11سال تمام، ثبت شده است“.
خیل عظیم کودکان محروم از تحصیل کجا هستند؟ زخم عمیق ناشی از حضور آنها بر کجای چهرهٴ جامعه دیده میشود؟
شاید این دخترک گل فروشی که با چهرهای معصوم به تو نگاه میکند یکی از همانها باشد.
بسیاری از سه و نیم میلیون کودک کار هم کار میکنند و هم درس میخوانند. مانند زهراکه در پیاده رو میخواهد کفش یکی از عابران را براق کند و پول ناچیزی به دست بیاورد.
معصومه کوچکتر از زهرا است. او هم خانوادهاش در تأمین هزینههای تحصیلش ناتوانند. معصومه باید درس و مشقش را در همین کنار خیابان بنویسد.
اوه گروهی از این گلهای پرپر در این جا هستند، خارج شهرها. اگر از شهر خارج شوید و سری به بیغوله ها و کورهپزخانهها بزنید بسیاری از آنان را میبینید که جوان ناشده کمرشان از بار زندگی خم شده است. چه کسی برای اینان دفتر و کتاب میخرد؟
و دخترکی که به جای کیف و کتاب آجر بغل میکند
کودکانی که از وقتی چشمهایشان را باز میکنند فقط رنج کار را احساس میکنند و دیگر هیچ. درس خواندن در رؤیاهایشان هم جایی ندارد.
بر اساس تحقیقی که توسط پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی دانشگاه ملی ایران در سال 89 صورت گرفت، 56 درصد کودکان خیابانی بیسوادند و در مجموع 86 درصد آنها فاقد هر گونه مهارت شغلیاند. بر اساس همین تحقیقات؛ کودکان کار، ضریب هوشی بالایی دارند و در صورت دستیابی به حداقل امکانات خدماتی و آموزشی، میتوانند به مدارج بالای تحصیلی و شغلی دست یابند. اما تبعیض وحشتناک طبقاتی در نظام آخوندی از یک طرف و از طرف دیگر بار سنگین گرانی و تورم افسارگسیخته، سال به سال شمار این کودکان محروم را بیشتر و بیشتر میکند و در سال جدید باز هم باید شاهد افزایش بیشتر کودکان کار در شروع سال تحصیلی هستیم.
طی 34سال حکومت آخوندی، بیش از 1500میلیارد دلار درآمد نفت و گاز به جیب آخوندهای غارتگر و پاسداران و کارگزاران رژیم رفته است. حتی از صدها میلیارد دلار اخاذی مالیاتی نیز چیز برای این کودکان محروم صرف نشده است.
بیتردید روزی، کودکان کار ایران، این قربانیان حکومت فاسد آخوندها، به جای دویدن در خیابانها و فرار از ضرب و شتم توسط نیروی انتظامی، به جای چشم حسرت دوختن به دست رهگذران، به جای مشق نوشتن روی سنگفرش سرد پیاده روها، در کسوت رزمندگان ارتش آزادی، صف در صف خشم انفجاری یک خلق را بر سر و روی نظام جهل و جنایت ولایت فرو خواهند بارید. آنروز لشگر عظیم گرسنگان و سرکوب شدگان، در صفوف بزرگترین ارتش آزادیبخش جهان، دودمان آخوندهای جنایتکار را بر باد خواهند داد. از فردای آن روز سرمایههای طبیعی ملت ایران، صرف بهروزی و آزادی خودشان خواهد شد.
طی 34سال حکومت آخوندی، بیش از 1500میلیارد دلار درآمد نفت و گاز به جیب آخوندهای غارتگر و پاسداران و کارگزاران رژیم رفته است. حتی از صدها میلیارد دلار اخاذی مالیاتی نیز چیز برای این کودکان محروم صرف نشده است.
بیتردید روزی، کودکان کار ایران، این قربانیان حکومت فاسد آخوندها، به جای دویدن در خیابانها و فرار از ضرب و شتم توسط نیروی انتظامی، به جای چشم حسرت دوختن به دست رهگذران، به جای مشق نوشتن روی سنگفرش سرد پیاده روها، در کسوت رزمندگان ارتش آزادی، صف در صف خشم انفجاری یک خلق را بر سر و روی نظام جهل و جنایت ولایت فرو خواهند بارید. آنروز لشگر عظیم گرسنگان و سرکوب شدگان، در صفوف بزرگترین ارتش آزادیبخش جهان، دودمان آخوندهای جنایتکار را بر باد خواهند داد. از فردای آن روز سرمایههای طبیعی ملت ایران، صرف بهروزی و آزادی خودشان خواهد شد.