خامنهای در گرداب بحران مرگبار درونی رژیم، به بنبست بنیادین رژیم ولایت مطلقه فقیه، حتی با نمایش جمهوریت اذعان کرد و از قصد خود برای تغییر قانون اساسی رژیم و برچیدن نمایش ریاستجمهوری و انتخابات مربوطه خبر داد:
یک سؤال این است که مسألهی پیری و جوانی نظام چگونه قابل تحلیل است؟ هر موجود زندهای دوران جوانیای دارد، دوران پیریای دارد. وضع نظام اسلامی در این زمینه چیست و چگونه خواهد شد؟ آیا نظام اسلامی پیر خواهد شد؟ فرسوده خواهد شد؟ از کارافتاده خواهد شد؟ برای اینکه چنین وضعی پیش نیاید، آیا راهی وجود دارد؟ اگر یک وقتی چنین حالتی پیش آمد، آیا علاجی برای آن متصور است و وجود دارد؟ اینها سؤالات مهمی است. این سؤالات باید در مراکز فکر و تصمیمگیری و تصمیمسازی - عمدتاً در حوزه و دانشگاه - بین اصحاب فکر مطرح شود؛ باید روی اینها فکر شود، بحث شود؛ شما جوانان هم رویش فکر کنید.
… … البته در عمل، این را همه بدانند؛ البته شما میدانید، غربیها به همان مفاهیم مورد ادعای خودشان هم هرگز عمل نکردند. یعنی سررشتهداران، سردمداران و قدرتمندان غربی هرگز پای همان عدالتی که گفتند، پای همان آزادیای که گفتند، نایستادند؛ اینها را بهعنوان یک تابلو مطرح کردند و زیر این تابلو هر کار خواستند، کردند. فرض بفرمائید به افغانستان حمله میکنند، زیر تابلوی ایجاد دموکراسی، اما باطن قضیه این نیست؛ باطن قضیه این است که آمریکا یا ناتو به افغانستان احتیاج دارد، برای اینکه آنجا یک پایگاه ثابت بسازد، از آن پایگاه چین را بپاید، هند را بپاید، ایران را بپاید، آسیای جنوب غربی را بپاید.
… … فرض بفرمائید ما یک روزی در قانون اساسی نخستوزیر و رئیسجمهور داشتیم، با یک شکل خاصی؛ بعد تجربه به ما نشان داد که این درست نیست. امام دستور دادند گروهی از خبرگان ملت، از دانشگاهیان، از روحانیان، از مجلس شورای اسلامی، از برجستگان و نخبگان بنشینند و آنچنان که بر طبق نیاز است، آن را تغییر بدهند. همین کار را هم کردند. یا در زمینهی قضا همین جور. در آینده هم اینها قابل تغییر است.
امروز نظام ما نظام ریاستی است؛ یعنی مردم با رأی مستقیم خودشان رئیسجمهور را انتخاب میکنند؛ تا الآن هم شیوهی بسیار خوب و تجربهشدهای است. اگر یک روزی در آیندههای دور یا نزدیک، که احتمالاً در آیندههای نزدیک، چنین چیزی پیش نمیآید، احساس بشود که به جای نظام ریاستی مثلاًً نظام پارلمانی مطلوب است، مثل اینکه در بعضی از کشورهای دنیا معمول است، هیچ اشکالی ندارد؛ نظام جمهوری اسلامی میتواند این خط هندسی را به این خط دیگر هندسی تبدیل کند؛ تفاوتی نمیکند. و از این قبیل…
در همهی نظامات جمهوری اسلامی، در قوهی مجریه، در قوهی مقننه، در قوهی قضاییه، در نیروهای مسلح، در نهادهای گوناگون، این اصل شایستهسالاری باید رعایت شود. شایستهگزینی؛ گزینش باید بر طبق معیارها و صلاحیتها باشد، نه بر طبق امیال و چیزهای شخصی. این در اسلام خودش یک اصل است. تمام این تغییرها و تبدیلهایی که در اسلام وجود دارد، بر اساس این است…
بنابراین اگر بخواهیم این بخش را خلاصه کنیم، در پاسخ به این سؤال که مسألهی جوانی و پیری نظام چگونه قابل حل است، باید بگوئیم: اولاً نوسازی نظام ممکن است، اما بهمعنای تجدیدنظر در آرمانها نیست؛ زیرا این آرمانها فطری است. دوم، نوسازی بهمعنای تغییر نظامات، تغییر ساز و کارها، تغییر سیاستها، عملی است، ممکن است، در مواردی هم لازم است و مانع از تحجر است؛ منتها باید بر طبق اصول باشد. نکتهی سوم هم همین است که این تغییر باید بر اساس اصول باشد. پس آرمانها که شاکلهی کلی نظام از آنها الهام گرفته، قابل تغییر نیست. نظام جمهوری اسلامی یک چنین نظامی است. با این نگاه، نظام فرسوده بشو نیست، متحجر بشو نیست، از راهبازمانده نیست و نخواهد شد؛ همیشه میتواند جوان باقی بماند…
یک مسأله، مسألهی رهبری است؛ چیزی که در دنیا معمول نیست، در جمهوری اسلامی هست. … … یک جملهای را امام بیان کردند: ولایت مطلقهی فقیه. یکعدهیی با مغالطه خواستند این قضیه را بهنحوی مشوب کنند و یک معنای غلط و تفسیر غلطی بدهند. گفتند معنای ولایت مطلقه این است که رهبری در نظام جمهوری اسلامی، مطلق از همهی قوانین است؛ مثل یک اسب مهار کنده شدهای، هر جا بخواهد، هر کار بخواهد، میتواند بکند. مسأله این نبود، این نیست. امام بزرگوار خودش از همه بیشتر به رعایت قوانین، به رعایت اصول، به رعایت مبانی، به رعایت جزئیات احکام شرعی مقید بود؛ و این وظیفهی رهبری است. در نظام جمهوری اسلامی، رهبری فقط تابع این نیست که کسی او را بهخاطر اینکه شرایط را از دست داده، عزل کند؛ اگر این شرایط در او وجود نداشته باشد، خودش به خودی خود عزلشده است؛ این خیلی چیز مهمی است. رهبری یک مدیریت است؛ البته مدیریت اجرایی نیست. این اشکال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضی از تبلیغات ادامه دارد. اینجور تلقی کنند که رهبری یک مدیریت اجرایی است؛ نه، مدیریت اجرائی، مشخص است. مدیریت اجرایی در بخش قوهی مجریه ضوابط مشخصی دارد، معلوم است، مسئولان معینی دارد؛ در قوهی قضاییه هم که آن هم مدیریت اجرایی است همین طور، هر کدام مسئولیتهایی دارند؛ قوهی مقننه هم که معلوم است. رهبری، ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا که از حرکت کلی نظام مراقبت کند…
در قضیهی هستهای، در آن دورهی اول که تلاطمهایی بود، بعضاً اقدامهایی انجام میگرفت که شاید مطلوب نبود. من آنجا در سخنرانی عمومیگفتم اگر چنانچه این کارها انجام نگیرد، خودم وارد میشوم. و همین هم شد. این معنای رهبری است…
مسألهی روابط با آمریکا، که در این چند سال چه کارها کردند، چه تلاشها کردند، در دورههای مختلف دولتهای گوناگون، تحت تأثیر عوامل مختلف. خب، این به حرکت عمومی نظام ضرر میزد، فایدهای هم برای وضع معیشت و زندگی مردم نداشت. اینجا ممانعت شد. و مسائل گوناگونی از این قبیل هست…
یک جمله هم اشاره بکنم به این سناریوی اخیر آمریکائیها. این مسألهی ترور و جنجال تبلیغاتی اخیر یک سناریو است. آمریکائیها یک حرفی بزنند، از آن طرف هم آنهایی که در اروپا هستند، به کمکشان بیایند مثل اینکه آن پاس بدهد، این بزند یک بازی سیاسی را در دنیا راه بیندازند؛ عوامل گوناگون خودشان، از وابستگانشان در منطقه و خارج منطقه را هم بهکار بگیرند و یک جنجال درست کنند؛ این یک سناریوی آمریکایی است. البته ما با دقت رصد میکنیم. ما مراقبت میکنیم ببینیم پشت صحنهی این سناریو چیست. و بدانند جمهوری اسلامی با هر توطئهای، با هر حرکت مخرب و مزاحمی، با همهی توان مقابله خواهد کرد. قطعاً نیات شیطانیای وجود دارد. ما این نیات را تا حدودی شناسایی کردیم، بیشتر هم شناسایی خواهیم کرد. ما نگاه میکنیم ببینیم اینها چه کار میخواهند بکنند. البته یکی از هدفهای ابتدائیشان احتمالاً این است که مسائل آمریکا را تحتالشعاع قرار بدهند. در ۸۰کشور، از این حرکت عظیمی که امروز به وجود آمده، مردم دارند دفاع میکنند؛ از این جنبش فتح «وال استریت» دارند حمایت میکنند؛ این چیز کوچکی نیست، خیلی چیز مهمی است. مطمئناً ملتهای اروپا آن روزی که بفهمند مشکلاتشان ناشی از سلطهی صهیونیزم است، این حرکتها تشدید هم خواهد شد…
ممکن است امروز آمریکا با پلیس، بلکه با ارتش، مردم را سرکوب کند که سابقه هم دارد؛ چند سال قبل از این در شیکاگو یک حرکتی به وجود آمد، ارتش را وارد کردند؛ گمانم زمان کلینتون بود، حاکمیت آن مجموعهی قبل از بوش، هیچ ابایی ندارند؛ ارتش را وارد میکنند، مردم را سرکوب میکنند، میزنند، میکشند، زندانهای سخت میکنند؛ این حرکت سرکوب میشود، اما از بین نمیرود؛ آتش زیر خاکستری خواهد ماند و یک روزی آنچنان شعله خواهد کشید که همهی این بنای پوشالی استکباری و سرمایهداری را خواهد سوزاند و خاکستر خواهد کرد.
البته ما در حال حاضر مسئولان آمریکایی را برحذر میداریم از اینکه حرکت ناشایست و شیطانیای، چه در زمینههای سیاسی، چه در زمینههای امنیتی از آنها سر بزند. بدانند جمهوری اسلامی زنده است، بیدار است. آنها اگر چنانچه پشت به مردم خودشان دارند، ما رو به مردم خودمان داریم. آنها اگر چنانچه منفور مردم خودشان هستند، منفور اکثریتشان هستند که قضیه اینجور است در جمهوری اسلامی قضیه بعکس است. این اجتماعات عظیم مردم، امروز و در همهی موارد دیگر، نشاندهندهی عزم راسخ مردم است. ما همه در صحنه هستیم، همه جزو ملتیم، همه سربازان انقلاب و نظام اسلامی هستیم. بدانند اینجا یک پیکر یکپارچهی متحد مستحکمی است، در مقابل هر توطئهای خواهد ایستاد و باج هم به کسی نمیدهیم. خطاست اگر خیال کنند فشار میآورند، بعد باج میگیرند. البته این، کار معمول قدرتهاست. از کارهای رائج قدرتهای مستکبر بینالمللی همین است؛ یک دولتی را پیدا میکنند، آدمهای ضعیف و غیرمتکی به مردم در رأس این دولتهایند؛ به آنها یک فشاری میآورند، یک شایعهای درست میکنند، سپس از آنها باج میگیرند. جمهوری اسلامی در این ۳۲سال نشان داده که به کسی باج نخواهد داد، این فشارها هم روی او اثر نمیکند...
در ارتباط با بحران مرگبار حکومت آخوندی که ولیفقیه ارتجاع را حتی با گماشته منصوب خودش احمدینژاد نیز به تناقض رسانده و در سخنرانیهایش در کرمانشاه کراراً در مورد حذف مسئولان منحرف و حتی برچیدن بساط ریاستجمهوری نظام، صحبت میکند، ذیلاً قطعهیی از سخنرانی رئیسجمهور برگزیده مقاومت، در اجتماع بزرگ ایرانیان را میآوریم:
حالا به این رژیم درهمشکسته بنگرید که
در مسیر بیپایان حذف و انقباض حرکت میکند. دائماً خودش، خودش را میخورد.
ـ همچنانکه جانشین اصلی خمینی حذف شد.
ـ نخستوزیر ۸ساله خمینی در حبس خانگی است.
ـ در پایان سال ۸۹ ستون اصلی حکومت خمینی، (رفسنجانی) با خفت بسیار از ریاست خبرگان ارتجاع حذف شد.
و حالا جنگ بیرحمانه قدرت بین خامنهای و احمدینژاد درگرفته است.
خامنهای میخواهد گماشته ولایتفقیه را که دیگر حاضر نیست در این نقش محدود بماند با ضربات پیاپی مهار کند. اما او در حقیقت، به پای خودش یعنی به کل نظام شلیک میکند.
این بازتاب نارضایتی و بحران در ”پایین“ است که ”بالا“ ی رژیم را به پیچ و تاب انداخته است.
این پیشلرزه سرنگونی رژیم است.
به آنها میگوییم بیشتر بلرزید و بیشتر بترسید. زیرا خلقی بیتاب برانداختن شماست... ... ...
بله! اصلاحطلبی قلابی شکست خورد اصولگرایی فاشیستی در گل فرو رفت.
اما آنچه سربلندتر از همیشه پیروز و پیشتاز قد برافراشته است جایگزین دموکراتیک رژیم آخوندی است.
از اینرو به آخوندهای حاکم میگوییم ادامه دهید!
در این نکبت و فلاکت هر روز بیشتر فرو بروید.
دوران مکافات شماست. این پایان کار شماست.
به فریادها و مژدگانی بهار عرب گوش کنید: الشعب یرید اسقاط النظام.
یک سؤال این است که مسألهی پیری و جوانی نظام چگونه قابل تحلیل است؟ هر موجود زندهای دوران جوانیای دارد، دوران پیریای دارد. وضع نظام اسلامی در این زمینه چیست و چگونه خواهد شد؟ آیا نظام اسلامی پیر خواهد شد؟ فرسوده خواهد شد؟ از کارافتاده خواهد شد؟ برای اینکه چنین وضعی پیش نیاید، آیا راهی وجود دارد؟ اگر یک وقتی چنین حالتی پیش آمد، آیا علاجی برای آن متصور است و وجود دارد؟ اینها سؤالات مهمی است. این سؤالات باید در مراکز فکر و تصمیمگیری و تصمیمسازی - عمدتاً در حوزه و دانشگاه - بین اصحاب فکر مطرح شود؛ باید روی اینها فکر شود، بحث شود؛ شما جوانان هم رویش فکر کنید.
… … البته در عمل، این را همه بدانند؛ البته شما میدانید، غربیها به همان مفاهیم مورد ادعای خودشان هم هرگز عمل نکردند. یعنی سررشتهداران، سردمداران و قدرتمندان غربی هرگز پای همان عدالتی که گفتند، پای همان آزادیای که گفتند، نایستادند؛ اینها را بهعنوان یک تابلو مطرح کردند و زیر این تابلو هر کار خواستند، کردند. فرض بفرمائید به افغانستان حمله میکنند، زیر تابلوی ایجاد دموکراسی، اما باطن قضیه این نیست؛ باطن قضیه این است که آمریکا یا ناتو به افغانستان احتیاج دارد، برای اینکه آنجا یک پایگاه ثابت بسازد، از آن پایگاه چین را بپاید، هند را بپاید، ایران را بپاید، آسیای جنوب غربی را بپاید.
… … فرض بفرمائید ما یک روزی در قانون اساسی نخستوزیر و رئیسجمهور داشتیم، با یک شکل خاصی؛ بعد تجربه به ما نشان داد که این درست نیست. امام دستور دادند گروهی از خبرگان ملت، از دانشگاهیان، از روحانیان، از مجلس شورای اسلامی، از برجستگان و نخبگان بنشینند و آنچنان که بر طبق نیاز است، آن را تغییر بدهند. همین کار را هم کردند. یا در زمینهی قضا همین جور. در آینده هم اینها قابل تغییر است.
امروز نظام ما نظام ریاستی است؛ یعنی مردم با رأی مستقیم خودشان رئیسجمهور را انتخاب میکنند؛ تا الآن هم شیوهی بسیار خوب و تجربهشدهای است. اگر یک روزی در آیندههای دور یا نزدیک، که احتمالاً در آیندههای نزدیک، چنین چیزی پیش نمیآید، احساس بشود که به جای نظام ریاستی مثلاًً نظام پارلمانی مطلوب است، مثل اینکه در بعضی از کشورهای دنیا معمول است، هیچ اشکالی ندارد؛ نظام جمهوری اسلامی میتواند این خط هندسی را به این خط دیگر هندسی تبدیل کند؛ تفاوتی نمیکند. و از این قبیل…
در همهی نظامات جمهوری اسلامی، در قوهی مجریه، در قوهی مقننه، در قوهی قضاییه، در نیروهای مسلح، در نهادهای گوناگون، این اصل شایستهسالاری باید رعایت شود. شایستهگزینی؛ گزینش باید بر طبق معیارها و صلاحیتها باشد، نه بر طبق امیال و چیزهای شخصی. این در اسلام خودش یک اصل است. تمام این تغییرها و تبدیلهایی که در اسلام وجود دارد، بر اساس این است…
بنابراین اگر بخواهیم این بخش را خلاصه کنیم، در پاسخ به این سؤال که مسألهی جوانی و پیری نظام چگونه قابل حل است، باید بگوئیم: اولاً نوسازی نظام ممکن است، اما بهمعنای تجدیدنظر در آرمانها نیست؛ زیرا این آرمانها فطری است. دوم، نوسازی بهمعنای تغییر نظامات، تغییر ساز و کارها، تغییر سیاستها، عملی است، ممکن است، در مواردی هم لازم است و مانع از تحجر است؛ منتها باید بر طبق اصول باشد. نکتهی سوم هم همین است که این تغییر باید بر اساس اصول باشد. پس آرمانها که شاکلهی کلی نظام از آنها الهام گرفته، قابل تغییر نیست. نظام جمهوری اسلامی یک چنین نظامی است. با این نگاه، نظام فرسوده بشو نیست، متحجر بشو نیست، از راهبازمانده نیست و نخواهد شد؛ همیشه میتواند جوان باقی بماند…
یک مسأله، مسألهی رهبری است؛ چیزی که در دنیا معمول نیست، در جمهوری اسلامی هست. … … یک جملهای را امام بیان کردند: ولایت مطلقهی فقیه. یکعدهیی با مغالطه خواستند این قضیه را بهنحوی مشوب کنند و یک معنای غلط و تفسیر غلطی بدهند. گفتند معنای ولایت مطلقه این است که رهبری در نظام جمهوری اسلامی، مطلق از همهی قوانین است؛ مثل یک اسب مهار کنده شدهای، هر جا بخواهد، هر کار بخواهد، میتواند بکند. مسأله این نبود، این نیست. امام بزرگوار خودش از همه بیشتر به رعایت قوانین، به رعایت اصول، به رعایت مبانی، به رعایت جزئیات احکام شرعی مقید بود؛ و این وظیفهی رهبری است. در نظام جمهوری اسلامی، رهبری فقط تابع این نیست که کسی او را بهخاطر اینکه شرایط را از دست داده، عزل کند؛ اگر این شرایط در او وجود نداشته باشد، خودش به خودی خود عزلشده است؛ این خیلی چیز مهمی است. رهبری یک مدیریت است؛ البته مدیریت اجرایی نیست. این اشکال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضی از تبلیغات ادامه دارد. اینجور تلقی کنند که رهبری یک مدیریت اجرایی است؛ نه، مدیریت اجرائی، مشخص است. مدیریت اجرایی در بخش قوهی مجریه ضوابط مشخصی دارد، معلوم است، مسئولان معینی دارد؛ در قوهی قضاییه هم که آن هم مدیریت اجرایی است همین طور، هر کدام مسئولیتهایی دارند؛ قوهی مقننه هم که معلوم است. رهبری، ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا که از حرکت کلی نظام مراقبت کند…
در قضیهی هستهای، در آن دورهی اول که تلاطمهایی بود، بعضاً اقدامهایی انجام میگرفت که شاید مطلوب نبود. من آنجا در سخنرانی عمومیگفتم اگر چنانچه این کارها انجام نگیرد، خودم وارد میشوم. و همین هم شد. این معنای رهبری است…
مسألهی روابط با آمریکا، که در این چند سال چه کارها کردند، چه تلاشها کردند، در دورههای مختلف دولتهای گوناگون، تحت تأثیر عوامل مختلف. خب، این به حرکت عمومی نظام ضرر میزد، فایدهای هم برای وضع معیشت و زندگی مردم نداشت. اینجا ممانعت شد. و مسائل گوناگونی از این قبیل هست…
یک جمله هم اشاره بکنم به این سناریوی اخیر آمریکائیها. این مسألهی ترور و جنجال تبلیغاتی اخیر یک سناریو است. آمریکائیها یک حرفی بزنند، از آن طرف هم آنهایی که در اروپا هستند، به کمکشان بیایند مثل اینکه آن پاس بدهد، این بزند یک بازی سیاسی را در دنیا راه بیندازند؛ عوامل گوناگون خودشان، از وابستگانشان در منطقه و خارج منطقه را هم بهکار بگیرند و یک جنجال درست کنند؛ این یک سناریوی آمریکایی است. البته ما با دقت رصد میکنیم. ما مراقبت میکنیم ببینیم پشت صحنهی این سناریو چیست. و بدانند جمهوری اسلامی با هر توطئهای، با هر حرکت مخرب و مزاحمی، با همهی توان مقابله خواهد کرد. قطعاً نیات شیطانیای وجود دارد. ما این نیات را تا حدودی شناسایی کردیم، بیشتر هم شناسایی خواهیم کرد. ما نگاه میکنیم ببینیم اینها چه کار میخواهند بکنند. البته یکی از هدفهای ابتدائیشان احتمالاً این است که مسائل آمریکا را تحتالشعاع قرار بدهند. در ۸۰کشور، از این حرکت عظیمی که امروز به وجود آمده، مردم دارند دفاع میکنند؛ از این جنبش فتح «وال استریت» دارند حمایت میکنند؛ این چیز کوچکی نیست، خیلی چیز مهمی است. مطمئناً ملتهای اروپا آن روزی که بفهمند مشکلاتشان ناشی از سلطهی صهیونیزم است، این حرکتها تشدید هم خواهد شد…
ممکن است امروز آمریکا با پلیس، بلکه با ارتش، مردم را سرکوب کند که سابقه هم دارد؛ چند سال قبل از این در شیکاگو یک حرکتی به وجود آمد، ارتش را وارد کردند؛ گمانم زمان کلینتون بود، حاکمیت آن مجموعهی قبل از بوش، هیچ ابایی ندارند؛ ارتش را وارد میکنند، مردم را سرکوب میکنند، میزنند، میکشند، زندانهای سخت میکنند؛ این حرکت سرکوب میشود، اما از بین نمیرود؛ آتش زیر خاکستری خواهد ماند و یک روزی آنچنان شعله خواهد کشید که همهی این بنای پوشالی استکباری و سرمایهداری را خواهد سوزاند و خاکستر خواهد کرد.
البته ما در حال حاضر مسئولان آمریکایی را برحذر میداریم از اینکه حرکت ناشایست و شیطانیای، چه در زمینههای سیاسی، چه در زمینههای امنیتی از آنها سر بزند. بدانند جمهوری اسلامی زنده است، بیدار است. آنها اگر چنانچه پشت به مردم خودشان دارند، ما رو به مردم خودمان داریم. آنها اگر چنانچه منفور مردم خودشان هستند، منفور اکثریتشان هستند که قضیه اینجور است در جمهوری اسلامی قضیه بعکس است. این اجتماعات عظیم مردم، امروز و در همهی موارد دیگر، نشاندهندهی عزم راسخ مردم است. ما همه در صحنه هستیم، همه جزو ملتیم، همه سربازان انقلاب و نظام اسلامی هستیم. بدانند اینجا یک پیکر یکپارچهی متحد مستحکمی است، در مقابل هر توطئهای خواهد ایستاد و باج هم به کسی نمیدهیم. خطاست اگر خیال کنند فشار میآورند، بعد باج میگیرند. البته این، کار معمول قدرتهاست. از کارهای رائج قدرتهای مستکبر بینالمللی همین است؛ یک دولتی را پیدا میکنند، آدمهای ضعیف و غیرمتکی به مردم در رأس این دولتهایند؛ به آنها یک فشاری میآورند، یک شایعهای درست میکنند، سپس از آنها باج میگیرند. جمهوری اسلامی در این ۳۲سال نشان داده که به کسی باج نخواهد داد، این فشارها هم روی او اثر نمیکند...
در ارتباط با بحران مرگبار حکومت آخوندی که ولیفقیه ارتجاع را حتی با گماشته منصوب خودش احمدینژاد نیز به تناقض رسانده و در سخنرانیهایش در کرمانشاه کراراً در مورد حذف مسئولان منحرف و حتی برچیدن بساط ریاستجمهوری نظام، صحبت میکند، ذیلاً قطعهیی از سخنرانی رئیسجمهور برگزیده مقاومت، در اجتماع بزرگ ایرانیان را میآوریم:
حالا به این رژیم درهمشکسته بنگرید که
در مسیر بیپایان حذف و انقباض حرکت میکند. دائماً خودش، خودش را میخورد.
ـ همچنانکه جانشین اصلی خمینی حذف شد.
ـ نخستوزیر ۸ساله خمینی در حبس خانگی است.
ـ در پایان سال ۸۹ ستون اصلی حکومت خمینی، (رفسنجانی) با خفت بسیار از ریاست خبرگان ارتجاع حذف شد.
و حالا جنگ بیرحمانه قدرت بین خامنهای و احمدینژاد درگرفته است.
خامنهای میخواهد گماشته ولایتفقیه را که دیگر حاضر نیست در این نقش محدود بماند با ضربات پیاپی مهار کند. اما او در حقیقت، به پای خودش یعنی به کل نظام شلیک میکند.
این بازتاب نارضایتی و بحران در ”پایین“ است که ”بالا“ ی رژیم را به پیچ و تاب انداخته است.
این پیشلرزه سرنگونی رژیم است.
به آنها میگوییم بیشتر بلرزید و بیشتر بترسید. زیرا خلقی بیتاب برانداختن شماست... ... ...
بله! اصلاحطلبی قلابی شکست خورد اصولگرایی فاشیستی در گل فرو رفت.
اما آنچه سربلندتر از همیشه پیروز و پیشتاز قد برافراشته است جایگزین دموکراتیک رژیم آخوندی است.
از اینرو به آخوندهای حاکم میگوییم ادامه دهید!
در این نکبت و فلاکت هر روز بیشتر فرو بروید.
دوران مکافات شماست. این پایان کار شماست.
به فریادها و مژدگانی بهار عرب گوش کنید: الشعب یرید اسقاط النظام.