دانشآموزان و دانشجویان عزیز
معلمان و استادان ارجمند!
مشعلداران فرهنگ و دانش و همه زنان و مردان شریفی که در بیداد ارتجاع و جهل و اجبار و دینفروشی بهنگاهبانی از حقیقت برخاستهاید و دلهایتان بهآزادی ایران روشن است. بههمه شما درود میفرستم.
امیدوارم که در سال تحصیلی تازه، کوششهای ارزشمندتان برای آموختن یا آموزش دادن هرچه بیشتر با عزم آزادیطلبی و مقاومت قرین باشد.
با شروع سال تحصیلی، سرمای سکوت و ترسی که آخوندهای مرتجع و پاسداران جهل و ستم حاکم کردهاند، مغلوب شور و شوق جمعی و روحیه نوجویی و نوخواهی شما میشود که دست در دست هم در کوچه و خیابان و در مدرسه و دانشکده پرنشاطترین و گرمترین تلاش و تحرک جمعی را شروع میکنید.
یاد همه دختران و پسران دانشآموز و دانشجوی میلیشیا و پیشگام و پیشتازی به خیر که در همین مدرسهها و دانشکدههای شما درس میخواندند و همیشه در صف اول اعتراض و قیام در برابر ارتجاع و دیکتاتوری بودند.
خمینی گمان میکرد که با موج اعدامهای دهه ۶۰ و قتلعام ۶۷ میتواند بقای رژیمش را تضمین کند، ولی شگفتا که در شروع سال تحصیلی، شاهد جوشش خونهای پاک آنها و کارزار دادخواهی هستیم که بهخصوص بعد از انتشار فایل صوتی آقای منتظری، جامعه ایران را تکان داده و اکنون باز هم صدا و پیام آنها را میشنویم که: درس اول در هر کلاس و در هر مدرسه و دانشکده، درس آزادی است.
فرزندان آینده ساز ایران،
معلمان و استادان گرامی!
امسال در حالی سال تحصیلی شروع میشود که بحران و پریشانی حاکم بیش از هر جا در نظام آموزشی کشور دیده میشود.
در مدارس بهصورت یک نابسامانی فزاینده، فقر و پژمردگی کودکان و نوجوانان، نابرابری عمیق، سطح تحصیلی نازل، فضای آموزشی تنگ و خفهکننده و معلمان بهستوه آمده.
و در دانشگاهها بهصورت سقوط علمی و رکود و بیآیندگی محیطهای آموزشی و محرومیت دانشجویان و استادان.
در مقابل ۱۳ میلیون دانشآموز ایرانی که امسال به مدرسه میروند، ۴میلیون کودک و نوجوان بین ۶تا ۱۴ ساله از تحصیل بازماندهاند. بسیاری از آنها کودکان کارند. بخشی از آنها والدینشان معتاد یا بسیار فقیرند و عدهیی حتی شناسنامه ندارند.
کمبود فضای آموزشی از مهمترین معضلات آموزش و پرورش است. بهجز بخش محدودی از مدارس، فقدان امکانات تربیتبدنی و امکانات تفریحی ویژگی مشترک همه مدارس است. مدارس دخترانه و مدارس مناطق محروم بهخصوص در استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان و آذربایجان غربی همه در محیطهای تنگ و محدود فشرده شدهاند و با استانداردهای آموزشی و بهداشتی فاصله بسیار دارند.
۳۲هزار مدرسه یعنی یک سوم مدارس کشور فرسوده و فاقد ایمنی است و باید تخریب و بازسازی شود. در تهران حدود ۱۷هزار کلاس در نوبت مقاومسازی است. اما با توجه به محدودیت بودجه دولتی، مقامهای رژیم برآورد میکنند که بازسازی مدارس پایتخت به ۳۲ سال وقت احتیاج دارد. نوسازی مدارس کل کشور نیز با بودجه فعلی نیم قرن بهدرازا میکشد.
آخوندها درآمد و ثروت کشور را خرج سپاه پاسداران و جنگافروزی و کشتار در سوریه و عراق میکنند. در عوض خانوادههای تهیدستی را که حتی از عهده تأمین زندگی خود برنمیآیند وادار میکنند بخشی از هزینه مدرسهها را بپردازند.
واقعیت تعیینکننده دیگر سرکوب و اختناق حاکم، انسداد کامل فضای فکری و سیاسی و رویکرد تحمیلی آموزشها، روشهای تدریس و رفتارها با دانشآموزان است.
رواج افسردگی و مشکلات روانی و فقدان سرزندگی و شادابی از تأثیرات همین اختناق است. علاوه بر آن ، گرسنگی و سوء تغذیه، مشکلات جسمی دانشآموزان و قامتهای نحیف، همه گویای نتایج وحشتناک نابرابری و بیعدالتی و فشارهای اقتصادی و سیاسی بر جامعه ایران است که لطمات آن بیش از همه متوجه کودکان شده است.
بر طبق برآوردهای رسمی، یک درصد جمعیت سیزده میلیونی دانشآموزان درگیر اعتیادند. نسبت دانشجویان معتاد نیز به ۲.۶درصد میرسد. بنابراین بر طبق آمارهای دولتی که معمولاً کمتر از واقعیت است، در مجموع بیش از ۲۵۰ هزار دانشآموز و دانشجوی معتاد وجود دارند.
راستی چه بر سر جامعه ایران آمده است؟ چه طاعونی، چه بلایی، چه جنگ ویرانگری واقع شده که این طور همه چیز تکیده شده و تحلیل رفته و پژمرده شده است؟ این بلا همان ولایت فقیه است که هر چه حاکمیتاش طولانیتر میشود حرث و نسل ایران را بیشتر بهتباهی میکشاند.
با اینهمه، رژیم حاکم هرگز از نسل جوان و نوجوان، از معلمان بهپاخاسته و از مدارس که هر کدام میتواند کانونی برای اعتراض و شورش باشد، آسوده خاطر نیست. بههمین دلیل طرح استقرار آخوندها در تکتک مدارس را به اجرا گذاشته است. امسال بیش از ۲۰هزار آخوند خود را به مدارس سراسر کشور تحمیل میکنند تا برای تشدید اختناق و رواج اباطیل ارتجاعی تحت نام اسلام تلاش کنند.
خوشبختانه در سال تحصیلی گذشته، باز هم خواهران و برادران آموزگار ما به اعتراضها و اعتصابهای تحسینبرانگیز خود ادامه دادند. آنها سیاست ارتجاعی و سرکوبگرانه ولایتفقیه در آموزشوپرورش را به چالش کشیدند، پرچم حقطلبی را در شهرهای مختلف باز هم برافراشتند، بر آزادی معلمان زندانی پافشاری کردند، و خواستار رسمیت یافتن حق اعتراضات صنفی فرهنگیان و رفع نابرابریها در مورد معلمان شدند.
بههمه آنها درود میفرستم و دانشجویان و دانشآموزان و عموم هموطنان را به همبستگی و حمایت از خواستهای برحق معلمان و فرهنگیان شریف ایران فرا میخوانم.
نسل جوان و نوجوی ایران، فرهنگیان و دانشگاهیان آزاده!
بحران بزرگ نظام آموزشی، دانشگاهها و آموزش عالی را نیز به انحطاط تأسفانگیزی کشانده است. بهرغم افزایش کمی دانشگاهها که بخش عمده آن نظیر دانشگاه بهاصطلاح آزاد، بهخاطر منافع غارتگرانه آخوندهای حاکم صورت گرفته، مراکز آموزش عالی از نظر علمی سقوط کرده است.
از طرف دیگر بودجه آموزشعالی در حدی است که برخی دانشگاهها قادر به پرداخت حقالتدریس استادان نمیشوند. در سال جاری، بودجه مهمترین دانشگاههای کشور شامل دانشگاههای تهران، صنعتی شریف، شیراز، اصفهان، تبریز، فردوسی مشهد، صنعتی اصفهان، امیرکبیر و علم و صنعت در مجموع از بودجه دولتی حوزه بهاصطلاح علمیه و نهادهای دینفروشی کمتر است.
فقر دانشجویان، پسرفت محتوای دروس دانشگاهی و معضل عظیم بیکاری دانشآموختگان بخش دیگری از نتایج انحطاط آموزش عالی است. مطابق گزارش منابع دولتی، از حدود ۴۰میلیون نفر جمعیت غیرفعال کشور، پنج و نیم میلیون نفر فارغالتحصیلان دانشگاهی فاقد شغلاند.
در حقیقت این نظام آموزشی بهبنبست رسیده و از هم گسیخته شده است. این شکستی است که ولایت فقیه نه قادر است از آن بیرون بیاید نه اولویتهای نظامی و تروریستیاش اجازه میدهد.
نظام آموزشی ایران برای از سر گرفتن زندگی و پیشرفت حقیقی، قبل از هر چیز به نسیم حیاتبخش آزادی نیاز دارد. اولین قدم برای نجات آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران کنارزدن آخوندهای حاکم و سرنگونی حکومت ولایت فقیه است. مبارزه برای بهزیر کشیدن این رژیم، چنان که رهبر مقاومت مسعود گفته است: «هسته مرکزی کارزار ملی و میهنی با این رژیم بوده و خواهد بود» .
دانشآموزان و دانشجویان شجاعی که از سی خرداد ۶۰ تا امروز در برابر رژیم حاکم به مقاومت برخاسته و جان خود را فدا کردهاند، پیشتازان و طلایهداران همین مبارزهاند. دانشجویانی که بخش عمده قتلعامشدگان سال ۶۷ را تشکیل میدهند، برای همین چشمانداز پرشکوه یعنی آزادی ایران و برپایی یک جامعه دموکراتیک بهپاخاسته بودند.
همچنان که اشاره کردم، یاد و راه آن شهیدان، امروز بیش از هر زمان دیگری، جامعه ما را برای کارزار دادخواهی و برهمزدن بساط اعدامها برانگیخته است؛ از اعدام ریحانهها و کشتن نداها و ستارها و بهنودها تا شهدای قیام ۳۰خرداد و ۵مهر و ۳۰هزار گل سرخ سربدار در قتلعام ۶۷...
این موجی است که از خون شهیدان و از خاک پاک خاوران بر میخیزد تا فریاد دادخواهی و «نه به اعدام و ارعاب آخوندی» را در ایران و جهان طنینانداز کند، جلادان را به پای میز عدالت بکشاند، جام زهر حقوقبشر را به حلقوم ولایت فقیه بریزد و مشعلهای آزادیخواهی را هرچه فروزانتر کند...
در آغاز سال تحصیلی، شما دانشآموزان و دانشجویان و معلمان و استادان آزاده را به شرکت هرچه فعالتر در کارزار دادخواهی فرا میخوانم. جای شما و ابتکارهای شما، بهعنوان مشعلداران آگاهی، در پیشاپیش صفوف این جنبش است؛ ازهر گونه فعالیت مبتکرانه علیه اعدام و دادخواهی قتلعام بر روی اینترنت و شبکههای اجتماعی تا روشنگری در مدرسه و دانشگاه و شعارنویسی در کوچه و خیابان؛ از اطلاعرسانی درباره شهیدان و زندانیان تا تجمعات اعتراضی و برهمزدن بساط اعدامها و شلاقزدنها و همه اهانتهای ضدانسانی...
این چنین است که راه تحقق ایران آزاد فردا بر اساس آزادی، دموکراسی، برابری و جدایی دین و دولت و ایجاد یک نظام آموزشی پیشرفته باز میشود.
یک آموزشوپرورش پیشرفته که برای همه فرزندان ایران رایگان و الزامی است،
یک آموزش عالی معتبر مبتنی بر آزادی آکادمیک و یک نظام ورزشی فراگیر که امکان فعالیت آزادانه و برابر دختران و پسران در شهر و روستا در عرصههای گوناگون ورزشی را فراهم میسازد.
یک نظام آموزشی که در آن:
ـ عموم هموطنان از ملیتهای گوناگون ایران هویت فرهنگی و دینی و زبانی خود را حفظ کنند، و به زبان مادری خود سخن بگویند، کار و تحصیل کنند و آن را اشاعه دهند.
ـ دختران و پسران دانشجو و دانشآموز از هر ملیتی، با هر عقیدهیی و با هر موقعیت اجتماعی و مالی از فرصتهای برابر در آموزشوپرورش، آموزش عالی و اشتغال برخوردار باشند.
ـ معلمان و استادان از امکان تدریس و تحقیق عاری از قید و بند برخوردار میشوند و از نظر اجتماعی و سیاسی شأن شایسته خود را باز مییابند.
ـ جوانان و نوجوانان راه و رسم زندگی دموکراتیک بهویژه ارزشهای برابریطلبانه میان زن و مرد را فرا میگیرند، احترام متقابل و بردباری و خویشتنداری نسبت به ادیان و عقاید سایرین را پیشاروی خود قرار میدهند، از خود گذشتگی برای منافع و مصالح جامعه را در پیش میگیرند و برای مشارکت سیاسی توانایی کسب میکنند.
ـ و هنرهای زیبا در رشتههای گوناگون آن بخشی از آموزشها در دبیرستانها و دانشگاهها شده باعث شکوفایی و سرزندگی نسلها میشود.
نیروی این تحول بزرگ، شما جوانان آگاه و آزاده ایرانید. همه شما را به مبارزه برای برپایی ایران آزاد و دموکراتیک فرا میخوانیم.
معلمان و استادان ارجمند!
مشعلداران فرهنگ و دانش و همه زنان و مردان شریفی که در بیداد ارتجاع و جهل و اجبار و دینفروشی بهنگاهبانی از حقیقت برخاستهاید و دلهایتان بهآزادی ایران روشن است. بههمه شما درود میفرستم.
امیدوارم که در سال تحصیلی تازه، کوششهای ارزشمندتان برای آموختن یا آموزش دادن هرچه بیشتر با عزم آزادیطلبی و مقاومت قرین باشد.
با شروع سال تحصیلی، سرمای سکوت و ترسی که آخوندهای مرتجع و پاسداران جهل و ستم حاکم کردهاند، مغلوب شور و شوق جمعی و روحیه نوجویی و نوخواهی شما میشود که دست در دست هم در کوچه و خیابان و در مدرسه و دانشکده پرنشاطترین و گرمترین تلاش و تحرک جمعی را شروع میکنید.
یاد همه دختران و پسران دانشآموز و دانشجوی میلیشیا و پیشگام و پیشتازی به خیر که در همین مدرسهها و دانشکدههای شما درس میخواندند و همیشه در صف اول اعتراض و قیام در برابر ارتجاع و دیکتاتوری بودند.
خمینی گمان میکرد که با موج اعدامهای دهه ۶۰ و قتلعام ۶۷ میتواند بقای رژیمش را تضمین کند، ولی شگفتا که در شروع سال تحصیلی، شاهد جوشش خونهای پاک آنها و کارزار دادخواهی هستیم که بهخصوص بعد از انتشار فایل صوتی آقای منتظری، جامعه ایران را تکان داده و اکنون باز هم صدا و پیام آنها را میشنویم که: درس اول در هر کلاس و در هر مدرسه و دانشکده، درس آزادی است.
فرزندان آینده ساز ایران،
معلمان و استادان گرامی!
امسال در حالی سال تحصیلی شروع میشود که بحران و پریشانی حاکم بیش از هر جا در نظام آموزشی کشور دیده میشود.
در مدارس بهصورت یک نابسامانی فزاینده، فقر و پژمردگی کودکان و نوجوانان، نابرابری عمیق، سطح تحصیلی نازل، فضای آموزشی تنگ و خفهکننده و معلمان بهستوه آمده.
و در دانشگاهها بهصورت سقوط علمی و رکود و بیآیندگی محیطهای آموزشی و محرومیت دانشجویان و استادان.
در مقابل ۱۳ میلیون دانشآموز ایرانی که امسال به مدرسه میروند، ۴میلیون کودک و نوجوان بین ۶تا ۱۴ ساله از تحصیل بازماندهاند. بسیاری از آنها کودکان کارند. بخشی از آنها والدینشان معتاد یا بسیار فقیرند و عدهیی حتی شناسنامه ندارند.
کمبود فضای آموزشی از مهمترین معضلات آموزش و پرورش است. بهجز بخش محدودی از مدارس، فقدان امکانات تربیتبدنی و امکانات تفریحی ویژگی مشترک همه مدارس است. مدارس دخترانه و مدارس مناطق محروم بهخصوص در استانهای سیستان و بلوچستان، هرمزگان و آذربایجان غربی همه در محیطهای تنگ و محدود فشرده شدهاند و با استانداردهای آموزشی و بهداشتی فاصله بسیار دارند.
۳۲هزار مدرسه یعنی یک سوم مدارس کشور فرسوده و فاقد ایمنی است و باید تخریب و بازسازی شود. در تهران حدود ۱۷هزار کلاس در نوبت مقاومسازی است. اما با توجه به محدودیت بودجه دولتی، مقامهای رژیم برآورد میکنند که بازسازی مدارس پایتخت به ۳۲ سال وقت احتیاج دارد. نوسازی مدارس کل کشور نیز با بودجه فعلی نیم قرن بهدرازا میکشد.
آخوندها درآمد و ثروت کشور را خرج سپاه پاسداران و جنگافروزی و کشتار در سوریه و عراق میکنند. در عوض خانوادههای تهیدستی را که حتی از عهده تأمین زندگی خود برنمیآیند وادار میکنند بخشی از هزینه مدرسهها را بپردازند.
واقعیت تعیینکننده دیگر سرکوب و اختناق حاکم، انسداد کامل فضای فکری و سیاسی و رویکرد تحمیلی آموزشها، روشهای تدریس و رفتارها با دانشآموزان است.
رواج افسردگی و مشکلات روانی و فقدان سرزندگی و شادابی از تأثیرات همین اختناق است. علاوه بر آن ، گرسنگی و سوء تغذیه، مشکلات جسمی دانشآموزان و قامتهای نحیف، همه گویای نتایج وحشتناک نابرابری و بیعدالتی و فشارهای اقتصادی و سیاسی بر جامعه ایران است که لطمات آن بیش از همه متوجه کودکان شده است.
بر طبق برآوردهای رسمی، یک درصد جمعیت سیزده میلیونی دانشآموزان درگیر اعتیادند. نسبت دانشجویان معتاد نیز به ۲.۶درصد میرسد. بنابراین بر طبق آمارهای دولتی که معمولاً کمتر از واقعیت است، در مجموع بیش از ۲۵۰ هزار دانشآموز و دانشجوی معتاد وجود دارند.
راستی چه بر سر جامعه ایران آمده است؟ چه طاعونی، چه بلایی، چه جنگ ویرانگری واقع شده که این طور همه چیز تکیده شده و تحلیل رفته و پژمرده شده است؟ این بلا همان ولایت فقیه است که هر چه حاکمیتاش طولانیتر میشود حرث و نسل ایران را بیشتر بهتباهی میکشاند.
با اینهمه، رژیم حاکم هرگز از نسل جوان و نوجوان، از معلمان بهپاخاسته و از مدارس که هر کدام میتواند کانونی برای اعتراض و شورش باشد، آسوده خاطر نیست. بههمین دلیل طرح استقرار آخوندها در تکتک مدارس را به اجرا گذاشته است. امسال بیش از ۲۰هزار آخوند خود را به مدارس سراسر کشور تحمیل میکنند تا برای تشدید اختناق و رواج اباطیل ارتجاعی تحت نام اسلام تلاش کنند.
خوشبختانه در سال تحصیلی گذشته، باز هم خواهران و برادران آموزگار ما به اعتراضها و اعتصابهای تحسینبرانگیز خود ادامه دادند. آنها سیاست ارتجاعی و سرکوبگرانه ولایتفقیه در آموزشوپرورش را به چالش کشیدند، پرچم حقطلبی را در شهرهای مختلف باز هم برافراشتند، بر آزادی معلمان زندانی پافشاری کردند، و خواستار رسمیت یافتن حق اعتراضات صنفی فرهنگیان و رفع نابرابریها در مورد معلمان شدند.
بههمه آنها درود میفرستم و دانشجویان و دانشآموزان و عموم هموطنان را به همبستگی و حمایت از خواستهای برحق معلمان و فرهنگیان شریف ایران فرا میخوانم.
نسل جوان و نوجوی ایران، فرهنگیان و دانشگاهیان آزاده!
بحران بزرگ نظام آموزشی، دانشگاهها و آموزش عالی را نیز به انحطاط تأسفانگیزی کشانده است. بهرغم افزایش کمی دانشگاهها که بخش عمده آن نظیر دانشگاه بهاصطلاح آزاد، بهخاطر منافع غارتگرانه آخوندهای حاکم صورت گرفته، مراکز آموزش عالی از نظر علمی سقوط کرده است.
از طرف دیگر بودجه آموزشعالی در حدی است که برخی دانشگاهها قادر به پرداخت حقالتدریس استادان نمیشوند. در سال جاری، بودجه مهمترین دانشگاههای کشور شامل دانشگاههای تهران، صنعتی شریف، شیراز، اصفهان، تبریز، فردوسی مشهد، صنعتی اصفهان، امیرکبیر و علم و صنعت در مجموع از بودجه دولتی حوزه بهاصطلاح علمیه و نهادهای دینفروشی کمتر است.
فقر دانشجویان، پسرفت محتوای دروس دانشگاهی و معضل عظیم بیکاری دانشآموختگان بخش دیگری از نتایج انحطاط آموزش عالی است. مطابق گزارش منابع دولتی، از حدود ۴۰میلیون نفر جمعیت غیرفعال کشور، پنج و نیم میلیون نفر فارغالتحصیلان دانشگاهی فاقد شغلاند.
در حقیقت این نظام آموزشی بهبنبست رسیده و از هم گسیخته شده است. این شکستی است که ولایت فقیه نه قادر است از آن بیرون بیاید نه اولویتهای نظامی و تروریستیاش اجازه میدهد.
نظام آموزشی ایران برای از سر گرفتن زندگی و پیشرفت حقیقی، قبل از هر چیز به نسیم حیاتبخش آزادی نیاز دارد. اولین قدم برای نجات آموزش و پرورش و آموزش عالی ایران کنارزدن آخوندهای حاکم و سرنگونی حکومت ولایت فقیه است. مبارزه برای بهزیر کشیدن این رژیم، چنان که رهبر مقاومت مسعود گفته است: «هسته مرکزی کارزار ملی و میهنی با این رژیم بوده و خواهد بود» .
دانشآموزان و دانشجویان شجاعی که از سی خرداد ۶۰ تا امروز در برابر رژیم حاکم به مقاومت برخاسته و جان خود را فدا کردهاند، پیشتازان و طلایهداران همین مبارزهاند. دانشجویانی که بخش عمده قتلعامشدگان سال ۶۷ را تشکیل میدهند، برای همین چشمانداز پرشکوه یعنی آزادی ایران و برپایی یک جامعه دموکراتیک بهپاخاسته بودند.
همچنان که اشاره کردم، یاد و راه آن شهیدان، امروز بیش از هر زمان دیگری، جامعه ما را برای کارزار دادخواهی و برهمزدن بساط اعدامها برانگیخته است؛ از اعدام ریحانهها و کشتن نداها و ستارها و بهنودها تا شهدای قیام ۳۰خرداد و ۵مهر و ۳۰هزار گل سرخ سربدار در قتلعام ۶۷...
این موجی است که از خون شهیدان و از خاک پاک خاوران بر میخیزد تا فریاد دادخواهی و «نه به اعدام و ارعاب آخوندی» را در ایران و جهان طنینانداز کند، جلادان را به پای میز عدالت بکشاند، جام زهر حقوقبشر را به حلقوم ولایت فقیه بریزد و مشعلهای آزادیخواهی را هرچه فروزانتر کند...
در آغاز سال تحصیلی، شما دانشآموزان و دانشجویان و معلمان و استادان آزاده را به شرکت هرچه فعالتر در کارزار دادخواهی فرا میخوانم. جای شما و ابتکارهای شما، بهعنوان مشعلداران آگاهی، در پیشاپیش صفوف این جنبش است؛ ازهر گونه فعالیت مبتکرانه علیه اعدام و دادخواهی قتلعام بر روی اینترنت و شبکههای اجتماعی تا روشنگری در مدرسه و دانشگاه و شعارنویسی در کوچه و خیابان؛ از اطلاعرسانی درباره شهیدان و زندانیان تا تجمعات اعتراضی و برهمزدن بساط اعدامها و شلاقزدنها و همه اهانتهای ضدانسانی...
این چنین است که راه تحقق ایران آزاد فردا بر اساس آزادی، دموکراسی، برابری و جدایی دین و دولت و ایجاد یک نظام آموزشی پیشرفته باز میشود.
یک آموزشوپرورش پیشرفته که برای همه فرزندان ایران رایگان و الزامی است،
یک آموزش عالی معتبر مبتنی بر آزادی آکادمیک و یک نظام ورزشی فراگیر که امکان فعالیت آزادانه و برابر دختران و پسران در شهر و روستا در عرصههای گوناگون ورزشی را فراهم میسازد.
یک نظام آموزشی که در آن:
ـ عموم هموطنان از ملیتهای گوناگون ایران هویت فرهنگی و دینی و زبانی خود را حفظ کنند، و به زبان مادری خود سخن بگویند، کار و تحصیل کنند و آن را اشاعه دهند.
ـ دختران و پسران دانشجو و دانشآموز از هر ملیتی، با هر عقیدهیی و با هر موقعیت اجتماعی و مالی از فرصتهای برابر در آموزشوپرورش، آموزش عالی و اشتغال برخوردار باشند.
ـ معلمان و استادان از امکان تدریس و تحقیق عاری از قید و بند برخوردار میشوند و از نظر اجتماعی و سیاسی شأن شایسته خود را باز مییابند.
ـ جوانان و نوجوانان راه و رسم زندگی دموکراتیک بهویژه ارزشهای برابریطلبانه میان زن و مرد را فرا میگیرند، احترام متقابل و بردباری و خویشتنداری نسبت به ادیان و عقاید سایرین را پیشاروی خود قرار میدهند، از خود گذشتگی برای منافع و مصالح جامعه را در پیش میگیرند و برای مشارکت سیاسی توانایی کسب میکنند.
ـ و هنرهای زیبا در رشتههای گوناگون آن بخشی از آموزشها در دبیرستانها و دانشگاهها شده باعث شکوفایی و سرزندگی نسلها میشود.
نیروی این تحول بزرگ، شما جوانان آگاه و آزاده ایرانید. همه شما را به مبارزه برای برپایی ایران آزاد و دموکراتیک فرا میخوانیم.