برای قرنهای جهانی زن
(بهمناسبت 8مارس)
***
در تارهای نامریی نگهم دار!
هوا را از من بگیر!
در زنجیری زرین سفرم ببر!
در پردهیی تاریکم کن!
با روح و رؤیایم به نبرد آی!
ـ با موریانههای درخت اندیشهات چه میکنی؟
هوا را از من بگیر!
در زنجیری زرین سفرم ببر!
در پردهیی تاریکم کن!
با روح و رؤیایم به نبرد آی!
ـ با موریانههای درخت اندیشهات چه میکنی؟
در قرنهای بیزندگی
نه روح و رؤیایم بید زد
نه قلب و آرزویم.
نه از پهلوی تو زادم
نه از بـتگاه گناه!
نه روح و رؤیایم بید زد
نه قلب و آرزویم.
نه از پهلوی تو زادم
نه از بـتگاه گناه!
بر سندان رنجهایم کوبیدی
ـ عشقهایم خبرم کردند...
بـوم تاریک در تو بال زد،
شب در من نگسترد.
پگاه در من نفسرد
تا آزادی را در قرنهای شب
شیر دهم و دلیری بیاموزم...
ـ عشقهایم خبرم کردند...
بـوم تاریک در تو بال زد،
شب در من نگسترد.
پگاه در من نفسرد
تا آزادی را در قرنهای شب
شیر دهم و دلیری بیاموزم...
من زمینم
برکت گندم و و توان رویش
با قلبی بسان معدنی متمنی ایثار.
من سفر نورم در دهلیزهای ظلام
و از اعماق قرنهای شب
برکوهساران آیندهام
یک آسمان نشاندم...
ـ درک من
صعوبت رنجیست مشترک
در حصار شقاوت جهل! ـ
برکت گندم و و توان رویش
با قلبی بسان معدنی متمنی ایثار.
من سفر نورم در دهلیزهای ظلام
و از اعماق قرنهای شب
برکوهساران آیندهام
یک آسمان نشاندم...
ـ درک من
صعوبت رنجیست مشترک
در حصار شقاوت جهل! ـ
من رؤیاپرورد تو نبودم
من آن نبودم که دیدی
من آن نبودم که خواستی
من به سادگیِ همزادی
انسان توأم...
من آن نبودم که دیدی
من آن نبودم که خواستی
من به سادگیِ همزادی
انسان توأم...
دریغا!
در صعوبت رنجی مشترک
در آوندها و شاخههای درختی که تویی
قرنها قربانی موریانههای خیالت بودی... !
س.ع.نسیم
17اسفند 95
در صعوبت رنجی مشترک
در آوندها و شاخههای درختی که تویی
قرنها قربانی موریانههای خیالت بودی... !
س.ع.نسیم
17اسفند 95