زندانی سیاسی سهیل عربی طی پیامی خواهان آزادی زندانیان سیاسی آتنا دائمی و گلرخ ابراهیمی از زندان قرچک ورامین شد.
در قسمتی از این پیام آمده است: دو تن از یارانمان را که جرمشان انساندوستی و دفاع از حقوق مردمشان است با ضرب و شتم به شکنجهگاه قرچک انتقال دادند.
آنگاه که گفتم کمترین کار از انسانهایی که از خود گذشتهاند تا جامعهشان را نجات دهند و کنون محبوسند شکستن درهای زندان است بسیاری مرا مورد تمسخر قرار دادند و دیوانه خطابم کردند. اما روی سخن این دیوانه با جماعت عاقل که دردمندی را بیتفاوتی و سکوت در برابر جنایتکاران میدانید این است:
برای گلرخ و آتناها چه میکنید؟ یک توفان توئیتری؟ چند روز هیاهو در اینترنت؟ چند عجب ای وای گفتن و سپس فراموشی؟! برای انسانهایی که از خودگذشتهاند تا ما را بیدار کنند جانم را میدهم. اما چه کنم که اکنون در زندانم و راهی جز اعتصابغذا برای اعتراض به شکنجهگران و جلادها ندارم.
تا زمانی که یارانم را از آن شکنجهگاه رها نکنند به اعتصاب خود پایان نخواهم داد.
تنها یک بار زندگی میکنیم و هیچ تهدید و شکنجهای نباید ما را از خوب زیستن بهراساند.
با خشم و جدل زیستم و به هنگامی که قاضیان اثبات آن را که در عدالت ایشان شائبهای اشتباه نیست؛ انسانیت را محکوم میکردند و امیران نمایش قدرت را شمشیر بر گردن محکوم میزدند محتضر را سر بر زانوی خویش نهادم و من ایستادهام با دستهایی بسته تا آزادی آرش؛ مجید؛ گلرخ و تمام یارانمان. و به امید بیدار شدن یاران مدعی
در قسمتی از این پیام آمده است: دو تن از یارانمان را که جرمشان انساندوستی و دفاع از حقوق مردمشان است با ضرب و شتم به شکنجهگاه قرچک انتقال دادند.
آنگاه که گفتم کمترین کار از انسانهایی که از خود گذشتهاند تا جامعهشان را نجات دهند و کنون محبوسند شکستن درهای زندان است بسیاری مرا مورد تمسخر قرار دادند و دیوانه خطابم کردند. اما روی سخن این دیوانه با جماعت عاقل که دردمندی را بیتفاوتی و سکوت در برابر جنایتکاران میدانید این است:
برای گلرخ و آتناها چه میکنید؟ یک توفان توئیتری؟ چند روز هیاهو در اینترنت؟ چند عجب ای وای گفتن و سپس فراموشی؟! برای انسانهایی که از خودگذشتهاند تا ما را بیدار کنند جانم را میدهم. اما چه کنم که اکنون در زندانم و راهی جز اعتصابغذا برای اعتراض به شکنجهگران و جلادها ندارم.
تا زمانی که یارانم را از آن شکنجهگاه رها نکنند به اعتصاب خود پایان نخواهم داد.
تنها یک بار زندگی میکنیم و هیچ تهدید و شکنجهای نباید ما را از خوب زیستن بهراساند.
با خشم و جدل زیستم و به هنگامی که قاضیان اثبات آن را که در عدالت ایشان شائبهای اشتباه نیست؛ انسانیت را محکوم میکردند و امیران نمایش قدرت را شمشیر بر گردن محکوم میزدند محتضر را سر بر زانوی خویش نهادم و من ایستادهام با دستهایی بسته تا آزادی آرش؛ مجید؛ گلرخ و تمام یارانمان. و به امید بیدار شدن یاران مدعی
سهیل عربی
زندانی سیاسی زندان اوین ۵بهمن 96
زندانی سیاسی زندان اوین ۵بهمن 96