تنش در خلیجفارس پیوسته اوج میگیرد، خامنهای ناتوان از مقابله با بحرانهای مرگباری که رژیمش را احاطه کردهاند، تلاش میکند با اقدامات تروریستی در خلیجفارس و به جان خریدن پیامدهای آن، بر وضعیت رو به سقوط رژیم آخوندی سرپوش بگذارد. ربودن کشتی انگلیسی از جملهٔ همین سیاستهای پر ریسک و خطر و دیوانهوار است که حتی باندهای داخلی رژیم را در وحشت از عواقب چنین سیاستی به صدا در آورده است.
چرا رژیم جهان را برضد خود میشوراند؟
پاسخ به این پرسش چند وجه دارد:
اولا به این علت که توقیف نفتکش رژیم توسط انگلستان، از جهات مختلف یک ضربه سنگین به رژیم بود:
- راه رژیم برای دور زدن تحریمها را میسوزاند و بهخصوص رژیم حساب میکند اگر در قبال آن با حداکثر قوا واکنش و شدت عمل به خرج ندهد، این برخورد و توقیف کشتیهایش بهصورت یک رویه درمیآید و در این صورت کارش زار است.
- این کشتی بهمنظور حمایت از دیکتاتور خونریز و متزلزل سوریه نفت میبرد و از این بابت هم که رژیم دیگر قادر نیست مانند سابق از بهاصطلاح عمق استراتژیک خود دفاع کند، برای خامنهای غیرقابل تحمل است.
- این اقدام توسط انگلستان و یکی از کشورهای اروپایی و نه خود آمریکا صورت گرفته، بنابراین از این نظر هم برای رژیم بسیار تلخ و گزنده است و امیدهایی را که رژیم به اروپا دوخته بود، بر باد میدهد. اظهارات اخیر خامنهای که با غیظ و غضب از انگلستان و خباثت آن حرف میزد، این را نشان میدهد.
- اما علاوه بر اینها و شاید هم مقدم بر همهٔ اینها، رونمایی اشرف۳را بهعنوان یک رویداد استراتژیک و یک ضربه استراتژیک به رژیم بایستی بهعنوان یک عامل مهم و تعیینکننده در نظر گرفت که برای رژیم بهشدت گزنده و نگرانکننده بود. رویدادی که باید گسترش دامنه خبری آن را هر چه زودتر محدود نمود.
این حرکات، از یکسو برآمده از ماهیت رژیم ولایتفقیه و از سوی دیگر محصول وضعیتی است که تمامیت حاکمیت آخوندی در سراشیب سرنگونی در آن قرار دارد. رژیم آخوندی که خود را در معرض خفگی و نابودی مییابد، ناچار به حکم غریزه و ماهیتش رفتار میکند و دست و پا میزند تا خود را از این وضعیتی که هست، نجات بدهد.
اقدامات و لگد اندازیهای رژیم مبتنی بر این تحلیل است که آمریکا به علل مختلف از جمله بهعلت انتخابات پیش رو، ارادهٔ جنگ ندارد و رئیسجمهور آمریکا اگر دست به یک اقدام جنگی بزند موقعیت خود را در انتخابات به خطر انداخته است. اگر اشتباه محاسبهیی هم باشد در این نقطه است.
دیگر اینکه رژیم شرایط موجود را یک جنگ اقتصادی میداند و آن را برای خود خطرناکتر از جنگ نظامی تلقی میکند و این را بارها گفته است، بنابراین از هر اقدامی که این جنگ اقتصادی کنار برود یا لااقل بهقول روحانی در تماس تلفنی با ماکرون آتشبسی در آن واقع شود، به جد استقبال میکند.
چگونگی کار کرد وقایع اشرف ۳بر روی رژیم؟
در کنش و واکنشهای رژیم همچنین بایستی اجلاس سالانه مقاومت و رونمایی اشرف۳و برگزاری سلسله تظاهرات و مراسمی که امسال برگزار شد را هم در نظر گرفت.
چرا که پس از کهکشان۹۸، دفتر مربوط به سیاستهای جهانی علیه رژیم آخوندی ورق خورد و همهٔ معادلات مربوط به ایران، دستخوش تغییر شده است. این حرف مقاومت ایران یا تنها حرف شخصیتها و حامیان مقاومت ایران نیست. ناظران و تحلیلگرانی که در این مراسم حضور نداشتند هم از آنچه واقع شد و از سخنرانیها و ارزیابیهای شخصیتهای تراز اولی که در سالگرد آغاز مقاومت انقلابی مردم ایران سخنرانی کردند، همین گونه نتیجهگیری کردند.
بهعنوان نمونه، روزنامهٔ واشنگتن تایمز (۲۵تیر) عنوان مقالهیی به قلم تاد وود تحلیلگر و ستون نویس معروف آمریکایی نوشت:
«چیزی در این هفته در آلبانی تغییر کرد» این روزنامه پس از اشاره به شیطانسازی و تبلیغات مسموم رژیم علیه مجاهدین که آن را توسط لشکری از رسانههای خریداری شده و خبرنگاران و روزنامهنگاران و لابیهای مختلف در سطح وسیعی پراکنده بود، نوشت:
«اما هفته گذشته همه چیز تغییر کرد. طی یک گردهمایی بزرگ شامل سیاستمداران و مدعوین از سراسر جهان که به مدت چند روز به کمپ اشرف۳در حومه تیرانا سرازیر شدند، طلسمشکسته شد و کانون جغرافیایی مقاومت جهانی علیه رژیم جنایتکار ایران متولد و ایجاد شد.
لینکولن بلومفیلد سفیر سابق آمریکا در سخنرانیاش در همان مراسم عظیم که شامل سخنرانیهای رودی جولیانی شهردار سابق نیویورک و وکیل ترامپ علاوه بر بسیاری از سایر مقامات معروف میشد، این را بهطور خلاصه و مفید عنوان کرد، وی گفت:
جهان دیگر بهانهای ندارد که از ام.ئی.کی و درخواستش برای تغییر رژیم در ایران حمایت نکند».
رژیم در مواجهه با چنین موضعگیریهایی چه میتواند بکند؟!
در این باره حرف بزند و واکنش نشان بدهد یا ندهد؟! (البته شروع به ضجه زدنهای رسانهیی آنها را میتوان شنید) اما ورای این حرکات رسانهیی نمیتواند خود را از تأثیرات این ضربه کنار بکشد.
در این کنفرانس و در سخنرانیهای شخصیتها دو واقعیت بزرگ مهر تأیید خورد و به اثبات رسید:
- اول اینکه این رژیم به علل متعدد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و استراتژیک دیگر شانسی و ظرفیتی برای بقا ندارد و تمام اقداماتش نه ناشی از قدرت، بلکه دقیقاً دست
- و پا زدن مذبوحانهٔ یک موجود محتضر و در حال غرق است.
- دوم اینکه در برابر این رژیم در حال زوال، یک آلترناتیو قدرتمند قد برافراشته است که از همة ویژگیهای یک جایگزین و بدیل سیاسی پیروزمند برخوردار است.
نمونههایی از اظهارات شخصیتهای سیاسی در اشرف۳
آلخو ویدال کوآدراس گفت: «من تجربه فراموش ناشدنی دیدارم از اشرف در رأس یک هیات پارلمانی در ۱۱سال پیش در عراق را یادآوری میکنم. من در آنجا شاهد معجزه باور نکردنی بودم که سازمان مجاهدین در قلب صحرا انجام داده بود که چطور یک برهوت خشک و پرت افتاده را به یک جامعه آباد و خلاق و دینامیک تبدیل کردند. باور کنید برای مردان و زنانی که چنان کار فوقالعادهای را انجام دادند، برای مردان و زنانی با آن کیفیت، هیچ غیرممکنی وجود ندارد. و شما آن عمل غول آسا را در اینجا در اشرف ۳تکرار کردهاید.
اشرفیهای عزیز، شما شکست ناپذیرید. به این علت است که من قانع هستم که هر چه زودتر و نه دیرتر رژیم شیطانی که اکنون بهمدت بیش از چهار دهه ایران را سبعانه مورد سرکوب قرار داده سقوط خواهد کرد و دموکراسی، آزادی و یک زندگی شایسته تقدیم مردم ایران خواهد شد».
جولیانی گفت: مردم به آگاهی رسیدهاند و نسبت به آلترناتیوی که موجود است به اشراف رسیدهاند، برای اینکه آلترناتیوی در مقابل حکومت دینی وجود دارد، در مقابل قتل، کشتار، این یک دولت در تبعید است که برای سالیان در اینجا حضور داشته، در طول سالیان به سطح بالایی از آگاهی و پیچیدگی رسیده است، به سطح بالایی از مقبولیت در سراسر جهان رسیده است، و به ما این اطمینان خاطر را میدهد که اگر اقداماتی برای سرنگونی این رژیم وحشتناک انجام دهیم، هر چه زودتر بهتر، نه تنها میتوانیم جانهای بیشماری را نجات دهیم بلکه میتوانیم به انتقال قدرتی در ایران اعتماد داشته باشیم.
سمت و سوی تحولات
با اینهمه باید به این پرسش پاسخ داد که: با تحولاتی که این روزها شاهد آن میباشیم (لگداندازیهای رژیم، سرنگون شدن پهپادش توسط نیروهای آمریکایی و غیره) وضعیت به چه سمتی در حرکت است؟
طبعا با روشنگریهای مجاهدین و مقاومت ایران و با آنچه که در اشرف ۳و در جریان کهکشان بهوقوع پیوست، روشن شد که این رژیم در آستانهٔ سقوط است و اقدامات دیوانهوار او آبشخورش ضعف و درماندگی دیکتاتور است. این را از برخی ابراز وحشتهای مهرهها و رسانههای رژیم هم میتوان دریافت که از جمله میگویند با کارهایی که این رژیم و در واقع به گفتهٔ آنها پاسداران میکنند ما در تله افتادهایم و همهٔ دنیا ما را به عنوان جنگطلب میشناسد.
میردامادی در مردمسالاری (۲۹تیر) نوشت: «ما خیلی از کارهایمان متعارف نیست. در هیچ کجای دنیا، نظام سیاسی که عقلا تعریف کردهاند، نظامیها چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی، سکاندار نمیشوند».
روزنامه حکومتی جمهوری (۲۹تیر) نوشت: «واقعیت این است که متأسفانه بسیاری از مسئولان، زیاد حرف میزنند و در مواردی نیز خارج از محدودهای که مربوط به آنهاست سخن میگویند. نظامیان وظایف مشخصی دارند که باید به آنها عمل کنند ولی ورود آنها به عرصه سخنوری که در بسیاری موارد مشکلساز هم هست».
اما نتیجهگیری نهایی را رئیسجمهور برگزیده مقاومت مریم رجوی به روشنترین صورتی بیان کرد: «باجخواهی و افسارگسیختگی آخوندها در خلیجفارس، نیازمند پاسخ قاطع بینالمللی است. نباید اجازه داد آنها جریتر بشوند. قدرت و قاطعیت زبانی است که آنها خوب میفهمند. نباید میدان و فرصت برای شانتاژ پیدا کنند».