728 x 90

ایران‌زمین؛ دادخواهی آب و انسان، خروش و عصیان حیات

عصیان...
عصیان...

کیفیت، گستردگی، استمرار و سرایت قیام خوزستان با پتانسیلی که خشم کل ایران را نمایندگی می‌کند، تمام سیاست‌ها و مدیریت ۴۲ سالهٔ نظام آخوندی را در درون خودش به چالش کشیده است.

اکنون تمام رودخانه‌ها و آب‌های غارت شدهٔ ایران، گلوی خامنه‌ای و کارگزاران نظامش را گرفته و تنش و ارتعاش و تلاطم را در پیکر حاکمیت سراپا فاسد ملایان ریخته‌اند.

 

کاردی که خمینی از آغاز با آن به شرحه‌شرحه کردن اقتصاد و قصابی آزادی پرداخت و خامنه‌ای تیزتر و بیشترش کرد، اکنون به استخوان استانهای ایران رسیده است. اکنون دادخواهی آب و خاک طبیعت و خشم و عصیان حیات آدمی به‌هم آمیخته‌اند و به ندای مشترک از خوزستان تا باقی استانها تبدیل شده‌اند.

 

تنش و چالش و تلاطم از پس قیام خوزستان، آن‌چنان پیکر و ساختار نظام ولی‌فقیه را به‌لرزه درآورده است که در چند سال گذشته کمتر به‌یاد داریم تمام رسانه‌های حکومتی بسیج شرح ماجرا و دنبال راه‌حل بحران آن بوده باشند. اکنون تمام جزمیت جنایت‌پرور سیاسی و اقتصادی و مدیریتیِ نظام آخوندی در درون خودش به چالش کشیده شده است. قیام خوزستان تمام زخم‌های دیرین و همیشه باز رژیم ملایان را در سیاست و مدیریت آشکار نموده و رسانه‌های حکومتی پی‌درپی به آن هشدار می‌دهند؛ هشداری که ۴۰سال دیر شده است و افاقه‌یی برای مشتی اشغالگر که هیچ هدفی جز چمبک زدن بر پهناوریِ سرمایه و دارایی ایران برای صدارت ننگین‌شان نداشته‌اند.

 

رسانه‌های حکومتی در قبال قیام خوزستان، کر هماهنگ گرفته‌اند که باید ببینیم چه کرده‌ایم که این وضع ایجاد شده است تا سریع جبران کنیم! انگار مردم به جان آمده و بی‌آب خوزستان پشت این مانده‌اند که رسانه‌های حکومتی یا کارگزاران نظام، سیاست ۴۲سال گذشته‌شان را بازخوانی کنند و عصای اعجازگرش را به استان خوزستان بزنند و در یک هفته، آب کارون برگردد و هورالعظیم زنده شود و خوزستان بشود بهشت برین!

 

مشکل خوزستان جدای از تضاد کل ایران با نظام ولایت فقیه نیست. مشکل حاد آب در خوزستان که حیات طبیعت و احشام هم وابسته به آن است، بخشی از تضادهای لاینحل زیستن انسانی و داشتن یک زندگی متعارف در سراسر ایران می‌باشد. حالا بحران حاد زیستن آدمی و طبیعت ایران به‌هم آمیخته‌اند و از نظام آخوندی حسابرسی می‌کنند.

 

بحران سیاسی خوزستان علیه نظام ملایان به رعشه‌یی علیه آن تبدیل شده است؛ چرا که زیرساخت‌های حیات به فریاد و فغان و شورش برخاسته‌اند. ریشه و علت این فریاد را کارشناسان از منظر علمی هم نشان داده‌اند که جز فساد سیاسی و چپاول اقتصادی از جانب حاکمیت ولایت فقیه نبوده و نیست. در همین رابطه ۵۴۳ استاد دانشگاه روز ۱مرداد ۱۴۰۰در نامه‌یی به رؤسای سه قوه نظام درباره علت مرگ آب و طبیعت در خوزستان نوشته‌اند:

«مشکلات کنونی ناشی از همان تصمیم‌های غیرکارشناسی و بیشتر بر پایه‌ٔ زد و بند‌های سیاسی در مورد سدسازی، انتقال آب، مداخله در زیست‌بوم مناطق و برهم زدن آن و منحرف کردن کسب و کار‌ها از شرایط طبیعی اکو سیستم می‌باشد که امنیت انسانی را به مخاطره انداخته و سبب توسعهٔ ناپایدار شده است».

 

سنگینیِ بار سیاسی و اجتماعیِ بحران خوزستان برای نظام، سیاست و مدیریت ۴۲ساله را در کل ایران زیر ضرب گرفته است. روزنامه حکومتی ستاره صبح در شماره ۲مرداد ۱۴۰۰ با عنوان «ریشه اعتراضات خوزستان و جاهای دیگر چیست؟»، تاریخچه‌یی از تقدم جزمیت اسلام آخوندی را بر علم و کارآمدی می‌نویسد:

«مشکل کشور از آنجا آغاز شد که افراد کاربلد، ملی، خیرخواه، دوستدار مردم و ایران از دایره «تصمیم‌گیری» و «تصمیم سازی» به بهانه نداشتن تعهد، عدم التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه حذف و به حاشیه رانده شدند و جای آنها را افراد به‌ظاهر متعهد گرفتند».

 

این روزنامهٔ حکومتی سپس نمونه‌های بارزی را که علل مرگ آب و زیست‌بوم در خوزستان شده‌اند، برشمرده است. عللی که سال‌هاست کارشناسان محیط‌زیست به کارگزاران دزد و چپاولگر حاکمیت هشدار داده‌اند؛ عللی که حتی به‌خاطر اعتراض علیه آن‌ها، دستگاه قضاییهٔ آخوندها فعالان محیط‌زیست را دستگیر کرده و زندانی نمود. دقت کنید:

«متخصصان سال‌ها پیش درباره ساخت «فولاد مبارکه» و «کارخانه فولاد سپاهان» هشدار دادند،

ساخت «سد کرخه» اشتباه بود،

ساخت سد گتوند به‌دلیل اتصال به زمینهای نمکی اشتباه بود،

در بالادست دریاچه ارومیه نباید سد ساخته می‌شد. ،

ساخت «کارخانه نیشکر هفت‌تپه» به‌دلیل نیاز به آب زیاد در خوزستان غلط بود

و در شهرها هم طرفداران محیط‌زیست هشدار دادند باغات را ویران نکنید و به‌جای آنها برج نسازید» (همان منبع).

 

شکست پروپاگاند ۴۰ سالهٔ نظام آخوندی در ذهن و عین مردم، وجهی از مشخصات کنونی جامعهٔ ایران است که قیام خوزستان و دیگر استانها نشانهٔ بارزی را برای حکومت و رسانهٔ حکومتی روشن کرده‌اند. این واقعیت آن‌قدر پررنگ شده است که رسانهٔ مزبور آن را به‌عنوان هشدار به کارگزاران نظام گوشزد می‌کند:

«مردم ایران اگر درگذشته مطالبه‌گر نبودند، امروز مطالبه‌گر شده‌اند».

 

حاکمیتی که سر پا ماندنش مشروط به قوه قضاییه ــ آن هم برخلاف دنیا، قضاییهٔ تحت‌امر و گوش به‌فرمان دیکتاتور ولایی ــ است، رابطه‌اش با شهروندان، یک‌طرفه با شاخص چپاول‌گری و بگیر و ببند است:

«عده‌یی که از قدرت سوءاستفاده می‌کنند، دست در جیب مردم دارند. علت این‌که وضع بهبود نیافته، وجود میلیون‌ها پرونده در محاکم قضایی است» (همان منبع).

 

نتیجه این‌که برای خامنه‌ای و کارگزارانش فقط پتانسیل سرکوب و حفظ نان‌خور نظام، تعیین‌کنندهٔ بود و نبودشان می‌باشد؛ چرا که ایران‌زمین دادخواه آب و انسان و خروش و عصیان حیات شده است. هیچ نشانه‌یی از پایگاه اجتماعی قدرت باقی نمانده و دامنهٔ تحریم نمایش انتصابات، اکنون به رشته‌های قیام وصل شده است.

 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/233e646f-b1d9-4a58-a4c4-1067ce3309fb"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات