728 x 90

انقلاب دموکراتیک و تذکار قطب‌بندی اصلی

قطب‌بندی اصلی...
قطب‌بندی اصلی...

یکی از ویژگیهای برجستهٔ انقلاب دموکراتیک، بارز کردن قطب‌بندی اصلی در جامعهٔ ایران بود. ممکن است خیلی از افراد یا جریانهای سیاسی خارج کشوری بنا به مصالح و منافع خود نخواهند به این قطب‌بندی اعتراف کنند یا به درجاتی آن را از تیزی بیندازند اما از آنجا که صحنهٔ رویارویی بین این دو قطب مضمون اصلی انقلاب دموکراتیک مردم ایران از بعد از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ را تشکیل می‌دهد، انکار آن به هر میزان و با هر شدت و حدت، انکار کنندگان را از واقعیت دور می‌سازد و به مواضع چپ اندر قیچی وامی‌دارد که در نهایت به سود فاشیسم دینی است.

 

تشخیص قطب‌بندی اصلی

«تشخیص قطب‌بندی اصلی در یک جامعه از مبرم‌ترین وظایف هر ایرانی است که به سرنوشت میهن خود علاقمند است. نظام ولایت فقیه با دستگاه عریض و طویل پروپاگانداساز خود پیوسته درصدد بوده است که این قطب‌بندی را مخدوش و مه‌آلود کند و از تیزی و درخشش بیندازد. شیطان‌سازی از نیروی برانداز و کانون استراتژیک مقاومت و نبرد، زیر ضرب بردن آلترناتیو دموکراتیک، نظرسنجی‌های آ‌ن‌چنانی، آلترناتیوتراشی‌های فیک و دامن‌زدن به بحثهای فرعی، به‌محاق بردن اخبار مربوط به قیام و اعتراض و... نمونه‌هایی از این اقدامات است».

پی‌بردن به این قطب‌بندی [اگر در دایرهٔ انصاف و واقع‌بینی باشیم]، چندان دشوار نیست. وانگهی در اولویت قرار گرفتن گفتمان براندازی و همه‌گیر شدن آن در سطح جامعه‌، بیش‌از‌پیش ما را به این واقعیت رهنمون می‌شود که جریانهای بینابینی، رفرمیست، اصلاحاتی، رتوش‌کار و فرصت‌طلب در بین دو قطب رنگ باخته‌اند یا در حال رنگ باختن و محو شدن هستند.

«از ۳۰خرداد ۶۰ تاکنون در صحنه‌ٔ سیاسی ایران بیش از یک قطب‌بندی اصلی حاکم نبوده است. در یک سر این قطب نیروی برانداز و سرنگونی‌طلب اصلی یعنی مجاهدین و مقاومت ایران قرار دارد، در سر دیگر نظام ولایت فقیه با تمام باندها و گروه‌بندی‌های آن. به عبارت دیگر، یک قطب به سرنگونی تمامیت رژیم با همه دسته‌بندی‌ها و باندهای درونی آن معتقد است، قطب دیگر حفظ اصل نظام (ولایت‌فقیه) و تمامیت حاکمیت را تبلیغ می‌کند. این عینی‌ترین، واقعی‌ترین و ملموس‌ترین قطب‌بندی از نظر سیاسی در جامعهٔ ایران است» (قطب‌بندی اصلی در صحنهٔ سیاسی ایران)

 

مجاهدین، صاحب خط براندازی

در هر جای ایران صحبت از براندازی کنیم، [چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه خوشمان بیاید، چه نیاید]، اهریمن عمامه‌دار ما را به مجاهدین منتسب می‌کند؛ زیرا مجاهدین و متحدان آنها در شورای ملی مقاومت، صاحبان خط براندازی هستند و چپ‌تر و انقلابی‌تر از آنها در مواجهه با فاشیسم دینی، تاکنون جریان دیگری جلودار براندازی نبوده است. این نه خودستایی یا خود بزرگ پنداری سازمانی بلکه یک واقعیت سرسخت و انکارناپذیر است. دوری یا نزدیکی به مجاهدین این نام سرخ و ممنوع، میزان پایبند بودن یا نبودن هر جریان سیاسی به براندازی را نشان می‌دهد.

 

«صحنه‌گردان اصلی رویدادها»

یادداشت مندرج در روزنامهٔ فرهیختگان، وابسته به باند علی‌اکبر ولایتی، در تاریخ ۲۷فروردین ۱۴۰۲ اگر چه با هدف هشدار به خودیها و نخودی‌ها [باند حاکم و آلترناتیوهای فتوشاپی و فیک] نگاشته شده اما به اندازه کافی گویاست:

«سازمان مجاهدین‌خلق وسط میدان است اما اعضای اپوزیسیون حکومت ایران، همه خودشان را به آن راه زده‌اند. همه در حال رد شدن از کنار آنها‌، سرشان را پایین انداخته‌اند یا به بالا خیره‌اند و سوت‌زنان می‌گذرند. هیچ‌کس این خصوصیت جنبش ززآ را گردن نمی‌گیرد که سازمان مجاهدین‌خلق، قلب آن است. این واقعیت نفرت‌انگیز مرتب انکار می‌شود یا عمداً به آن بی‌محلی می‌کنند اما تأثیر عینی و عملی‌اش را نمی‌شود نادیده گرفت. این سؤال که چرا چنین شد، یک بخش اصلی و مهم از پاسخ خود را در نقش انکار شده اما واقعی و حقیقی مجاهدین‌خلق خواهد یافت».

منظورش این است که سلسله‌جنبان جنبش براندازی در ایران جز مجاهدین نیستند. می‌توان بزرگ‌ترین سانسور قرن را با رسانه‌های انحصاری و یک الیگارشی زنجیره‌یی برای به حاشیه بردن نام آنان اعمال کرد. می‌توان با تجاهل از کنارشان گذشت، هم‌راستا با کثیف‌ترین پروپاگاندای آخوندی، به آنها برچسب منافق زد و از قول «اعضای سابق» تشکیلات‌شان را به نقض حقوق‌بشر متهم کرد و در بارهٔ زنان مجاهد لیچار بافت اما آنها «هستند». بی‌اعتنا به دشنام‌ها و شیطان‌سازیها، خونچکان و شرنگ در کام، به وظیفهٔ تاریخی خود عمل می‌کنند. رودخانه را نه به کف‌های ناپایدار روی آب به عمیق‌ترین قسمت آن می‌شناسند. در آنجا آب با طمأنینه در حرکت است و بنیهٔ اصلی رود را تشکیل می‌دهد.

ممکن است سیرک‌سازان و آلترناتیوتراشان «چنین چیز عیان و واضحی را مخفی نگه دارند یا اخبار آن را با بایکوت و بی‌محلی از کانون توجهات دور کنند؟ واقعیت این است که مجاهدین‌خلق، صحنه‌گردان اصلی رویدادها هستند»!

 

مهم‌ترین ویژگی یک برانداز حقیقی

صورت مسألهٔ انقلاب دموکراتیک مردم ایران ـ در ادامهٔ انقلاب ضدسلطنتی و در مدار بسا تکاملی‌یافته‌تر ـ دستیابی به یک جمهوری دموکراتیک و آزادی و دموکراسی، جدایی دین از دولت، برابری زن و مرد و حقوق اقلیت‌هاست. از این رو مرزبندی آن با شعار «نه شاه نه شیخ» تمام نیروهایی را در برمی‌گیرد که خواهان براندازی تام و تمام این رژیم هستند. ممکن است فرد یا جریانی ایدئولوژی و عقاید مجاهدین را نپسندد یا با آنان اختلاف مشرب داشته باشد، این مهم نیست؛ [وانگهی مجاهدین هرگز نخواسته‌اند برداشت‌های ایدئولوژیک خود را به کسی تحمیل کنند]، مهم آن است که به مرزبندی اعلام شده [نه شاه و نه شیخ و جمهوری در برابر استبداد] پایبند باشند. مطمئن باشیم کسی یا جریانی اگر یک لحظه فقط یک لحظه قلبش برای ایران و مردم ایران و نجات آنان از فاشیسم دینی تپیده باشد، اگر برانداز حقیقی باشد، خود را نه رو در رو، درست در کنار مجاهدین و شورای ملی مقاومت خواهد یافت؛ حتی اگر آنان را به‌لحاظ فکری و فلسفی قبول نداشته باشد.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ecdc13a4-da07-4923-889d-311920abfb4a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات