رویارویی مردم و مقاومت ایران با رژیم ضدبشری در هفته قبل ادامه داشت. در هفته گذشته رژیم باز هم با فعال کردن طرحهای سرکوبگرانه موسوم به امنیت اجتماعی و گسترش بگیر و ببندهای خیابانی تحت عنوانهای رژیم ساخته اراذل و اوباش و یا بدحجابی و روزهخواری، و همچنین صدور احکام سنگین برای بازداشتشدگان قیام، قبل از هر چیز نیازش را برای حضور مستمر نیروهای سرکوبگرش در جامعه و ایجاد فضای ارعاب نشان داد.
در هفته گذشته کانونهای خیزش و اعتراض همچنان فعال بود. طنین صدای پیشتاز، این بار در اصفهان رساتر به گوش رسید.
انعکاس صدای پیشتاز در دانشگاهها
در دانشگاه تربیتبدنی اصفهان دانشجویان خشمگین با اجتماع در برابر محل همایش بسیجیان، با شعارهای ”مرگ بر این دولت مردمفریب“ و ”کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم“، نفرت خود را از رژیم و مزدورانش ابراز کردند.
دانشجویان سپس در واکنش به تهدیدهای حراست، بیابیا گفتند و تظاهرات خود را به خیابان کشانده و تا میدان آزادی اصفهان ادامه دادند.
دانشجویان در دانشگاهای دیگر هم علیه رژیم صدای اعتراض خودشان را بلند کردند:
انعکاس صدای پیشتاز در دانشگاهها
تبریز: کمیته حقوقبشری انجمن دانشجویان دانشگاه تبریز و علوم پزشکی با انتشار بیانیهیی، نسبت به احکام زندان فعالان آذربایجانی و دانشجویان زندانی اعتراض کردند.
شهر ری: تجمع اعتراضی دانشجویان در مقابل ساختمان اداری دانشگاه آزاد شهر ری در اعتراض به اخاذی و گروکشی بیشرمانه برای ورود به جلسه امتحانات ترم تابستان.
ارومیه: دانشجویان دانشکده علوم در اعتراض به رژیم آخوندی اقدام به شعارنویسی کردند و شعارهای مرگ بر خامنهای، مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر احمدینژاد را بر دیوارهای دانشگاه نوشتند.
زندانیان در هفته گذشته هم آرزوی تسلیم را بر دل دژخیم گذاشتند و با مقاومت جانانه خود رژیم را خوار و مغلوب اراده خود کردند.
پایداری زندانیان بند ۳۵۰ سیاسی، دژخیمان را ناچار به یک گام عقبنشینی و پذیرفتن اجازه ملاقات با خانوادههایشان کرد.
زندانی سیاسی صالح کهندل در نامهیی شرایط جهنمی زندان رجاییشهر را افشا کرد و خطاب به وجدانهای بیدار از سیاهچالهای رژیم نوشت: من هماینک از قعر زندان جهنمی رجاییشهر فریاد میزنم و به گوش همه کسانی که وجدان بیدار بشری و خون انسانی در رگ دارند، ندا سر میدهم که تبعیدگاه رجاییشهر در اوج فاجعه غیرقابلتصور انسانی بهسر میبرد و هزاران درد و اندوه قرونوسطایی در مقابلمان خودنمایی میکند.
زندانی سیاسی صالح کهندل در پایان نامهاش میپرسد: آیا رژیم بدون این زندانهای مخوف امکان بقا دارد؟ کی و چگونه؟ کهریزک و رجاییشهرها حاصل کدام افکار هستند؟
بله زندانیان مقاوم و اشرفنشان، صرفنظر از سرنوشت فردی خود، با ایمان به پیروزی مقاومت، حماسههای مقاومت و پایداری جدیدی خلق میکنند. این حماسهها در امتداد حماسههای زندانیان قتلعام شده است. شهیدانی که بر سفره افطار خانوادههای همین زندانیان سیاسی حاضرند و راه و نامشان سرمشق مقاومت و پایداری است.
هر روز وجه دیگری از مقاومت زندانیان و درهم شکستن توطئههای دژخیمان بارز میشود. زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی در نامهیی افشاگرانه بعد از شرح تحمل شکنجههای وحشیانهیی که به مدت ۵ماه در مورد او ادامه داشته، از جمله نوشت: بعد از ۵ماه، شخصی از وزارت اطلاعات و دیگری از اطلاعات سپاه پاسداران من را احضار نمودند و بدون چشمبند در مورد مصاحبه تلویزیونی تحت فشار قرار دادند که دروغ هایی را به نفع آنها به نمایش بگذارم، با من صحبت کردند؛ من باید در این مصاحبه علیه خود و کسانی که نمیشناختم صحبت میکردم ولی بنده حاضر به این کار نشدم و جواب رد دادم.
شنبه هفته گذشته نویسنده و شاعر زندانی ارژنگ داوودی که وارد چهلمین روز اعتصاب غذای خود شده بود را به بیدادگاه قاضی صلواتی بردند. آقای داوودی وقتی با اعتراض نسبت به پلمپ منزلش و فروش آن توسط قاضی حداد جنایتکار سؤال کرد، صلواتی خودش را به نفهمی زد و گفت: این یک مسأله پیچیده حقوقی است که به من ربطی ندارد. آقای داوودی در جواب صلواتی گفت: در این کشور قانونی و دادرسی وجود ندارد.
بنابه گزارش دیگری، همین سردژخیم صلواتی در هفته گذشته خانم زهرا بهرامی، از بازداشتشدگان قیام در روز عاشورا را تهدید به حبس ابد یا اعدام نمود.
اما این تنها مورد احکام ضدبشری نبود:
رژیم ضدبشری زندانی سیاسی حمید قاسمی را به اعدام محکوم کرد، پیش از او برادرش البرز قاسمی در زیر شکنجههای قرونوسطایی رژیم به شهادت رسیده بود. در اطلاعیه شورای ملی مقاومت در بهمنماه گذشته به اطلاع رسیده بود که البرز قاسمی در ۲۳اردیبهشت ۸۷ به اتهام انتقال اطلاعات به مجاهدین خلق بازداشت شد و پس از یکسال وهشت ماه حبس در زندانهای قرونوسطایی آخوندها و تحمل شدیدترین شکنجهها و دردهای جانکاه ناشی از سرطان معده، بهدلیل خودداری دژخیمان از معالجه او در زندان اوین، به شهادت رسید.
اطلاعیه میافزاید: حمید قاسمی، برادر البرز نیز که مقیم کانادا بود، هنگام سفر به ایران بازداشت شد.
این دو زندانی سیاسی که در دادگاه اول به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده بودند، در دادگاه تجدیدنظر به حبس ابد محکوم شدند.
اما اکنون گزارشها حاکیست که حکومت آخوندی در ادامه صدور احکام قرونوسطایی اعدام برای زندانیان سیاسی، برای حمید قاسمی حکم اعدام صادر کرده است. این احکام برای رژیم به منزله ابزار ارعاب برای مهار قیام مردم است.
اما در دوران اضمحلال و سرنگونی، این محاسبات خامخیالانه، نتیجهیی جز همان عاقبت خامخیالی سایر دیکتاتوریها در مرحله پایانی حکومتشان ندارد.
خانوادههای شهدا و زندانیان، قاصدان پرشور پایداری
مراسم بزرگداشت شهرام فرجزاده، شهید قیام سراسری مردم ایران، در بهشتزهرا توسط خانوادهاش و جمعی از خانوادههای شهدای قیام برگزار شد.
خانوادههای بازداشتشدگان قیام همچنان به تجمعهای اعتراضی خودشان در برابر بیدادگاههای قضاییه و زندانهای رژیم ادامه میدهند و حضورشان گواه مقاومت پایداری است که در این سوی دیوارهای زندان نیز جریان دارد.
اعتراضهای کارگری نیز گستردهتر شده است. چرا که شرایط کارگران از هر زمان دیگر غیرقابل تحملتر شده و کابوس بیکاری چشمانداز ادامه زندگی را تیره و تار کرده است. وزیر کار رژیم افزایش سه و نیم درصدی بیکاری را بهمعنی افزایش یک و نیم میلیون بیکار پذیرفت. و این به منزله ایجاد یک کانون انفجاری قوی در جامعه است. رژیم میداند اگر جرقه قیام به این انبار متراکم باروت بیفتد، چه خواهد شد. و این کانونهای بالقوه قیام، در هفته گذشته نیز اینجا و آنجا خود را نشان دادند:
قزوین: تجمع اعتراضی کارگران کارخانههای چینی البرز، نازنخ، فرنخ و مهنخ در تمام روزهای هفته گذشته
بندرعباس: تجمع اعتراضی کارگران مجتمع فولاد هرمزگان
آبادان: تجمع اعتراضی کارگران شهرداری
اهواز: تجمع اعتراضی کارگران لولهسازی
تهران: پاکدشت: تجمع اعتراضی کارگران شرکت سازمایه
جاده سلفچگان: تجمع اعتراضی کارگران شرکت بٌن رو (BON- RO)
بسیاری از کانونهای اعتراضی هم در شهرها برپا بود. در تهران معلمان قراردادی در برابر مجلس ارتجاع بهدلیل خودداری وزارت آموزش و پرورش رژیم، از استخدام مجدد آنان، اعتراض کردند.
گروههایی از مردم هم در برابر ساختمان وزارت تعاون رژیم در خیابان سپهبد قرنی تهران در اعتراض به بالاکشیدن سرمایهشان توسط یکی از شرکتهای تعاونی دست به تجمع اعتراضی زدند و با نشستن بر روی زمین، خیابان را مسدود کردند.
بنابه یک گزارش دیگر عناصر دولتی در سازمان تآمین اجتماعی رژیم، در مقابل تصمیم رانندگان و کارکنان فنی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، برای اعتصاب در روز ۳۱مرداد، عقبنشینی کرده و اعلام نمودند به خواسته آنها پاسخ مثبت خواهند داد.
در تبریز دهها هزار نفر از جوانان، مسابقه فوتبال را به فرصت ابراز خشم علیه رژیم تبدیل کردند.
روز دوشنبه اول شهریور ماه دهها هزار نفر از تماشاچیان مسابقه فوتبال بین تیمهای تراکتورسازی و ملوان در ورزشگاه سهند تبریز با نیروهای یکان ویژه درگیر شدند.
بهرغم وجود جای خالی در استادیوم، ماموران سرکوبگر در هراس از افزایش جمعیت، از ورود تماشاچیان به بهانههای مختلف جلوگیری میکردند. همین مسأله باعث شد دهها هزار نفر که از شهرهای مختلف آذربایجان شرقی و غربی آمده بودند، شروع به شعار دادن پشت درهای استادیوم کنند و با مأموران یکان ویژه درگیر شوند.
گفته میشود در این درگیری ده تن از جوانان دستگیر شدند.
شعار محوری مرگ بر اصل ولایت فقیه، نه تنها در ورزشگاهها و دانشگاهها طنینانداز بود، بلکه همراه با بزرگداشت شهدای قیام و قتلعام شدگان سال ۶۷ ، بر در و دیوار شهرها نیز ظاهر شده و خشم و نفرت یک خلق بپاخاسته را به رخ ارتجاع حاکم میکشاند. و از عزم قیامآفرینان خبر میداد.
بله زنده بودن آتش قیام مردم ایران در زیر خشم متراکم جامعه را قبل از هر کس رژیم ضدبشری است که احساس میکند و دست و پازدنهای زبونانهاش تحت عنوان طرحهای امنیت اجتماعی، نتوانسته و نخواهد توانست آهنگ گامهای قیام مردم ایران به سوی مقصد آزادی را کند کند.
در هفته گذشته کانونهای خیزش و اعتراض همچنان فعال بود. طنین صدای پیشتاز، این بار در اصفهان رساتر به گوش رسید.
انعکاس صدای پیشتاز در دانشگاهها
در دانشگاه تربیتبدنی اصفهان دانشجویان خشمگین با اجتماع در برابر محل همایش بسیجیان، با شعارهای ”مرگ بر این دولت مردمفریب“ و ”کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل را ستایش کنیم“، نفرت خود را از رژیم و مزدورانش ابراز کردند.
دانشجویان سپس در واکنش به تهدیدهای حراست، بیابیا گفتند و تظاهرات خود را به خیابان کشانده و تا میدان آزادی اصفهان ادامه دادند.
دانشجویان در دانشگاهای دیگر هم علیه رژیم صدای اعتراض خودشان را بلند کردند:
انعکاس صدای پیشتاز در دانشگاهها
تبریز: کمیته حقوقبشری انجمن دانشجویان دانشگاه تبریز و علوم پزشکی با انتشار بیانیهیی، نسبت به احکام زندان فعالان آذربایجانی و دانشجویان زندانی اعتراض کردند.
شهر ری: تجمع اعتراضی دانشجویان در مقابل ساختمان اداری دانشگاه آزاد شهر ری در اعتراض به اخاذی و گروکشی بیشرمانه برای ورود به جلسه امتحانات ترم تابستان.
ارومیه: دانشجویان دانشکده علوم در اعتراض به رژیم آخوندی اقدام به شعارنویسی کردند و شعارهای مرگ بر خامنهای، مرگ بر اصل ولایت فقیه و مرگ بر احمدینژاد را بر دیوارهای دانشگاه نوشتند.
زندانیان در هفته گذشته هم آرزوی تسلیم را بر دل دژخیم گذاشتند و با مقاومت جانانه خود رژیم را خوار و مغلوب اراده خود کردند.
پایداری زندانیان بند ۳۵۰ سیاسی، دژخیمان را ناچار به یک گام عقبنشینی و پذیرفتن اجازه ملاقات با خانوادههایشان کرد.
زندانی سیاسی صالح کهندل در نامهیی شرایط جهنمی زندان رجاییشهر را افشا کرد و خطاب به وجدانهای بیدار از سیاهچالهای رژیم نوشت: من هماینک از قعر زندان جهنمی رجاییشهر فریاد میزنم و به گوش همه کسانی که وجدان بیدار بشری و خون انسانی در رگ دارند، ندا سر میدهم که تبعیدگاه رجاییشهر در اوج فاجعه غیرقابلتصور انسانی بهسر میبرد و هزاران درد و اندوه قرونوسطایی در مقابلمان خودنمایی میکند.
زندانی سیاسی صالح کهندل در پایان نامهاش میپرسد: آیا رژیم بدون این زندانهای مخوف امکان بقا دارد؟ کی و چگونه؟ کهریزک و رجاییشهرها حاصل کدام افکار هستند؟
بله زندانیان مقاوم و اشرفنشان، صرفنظر از سرنوشت فردی خود، با ایمان به پیروزی مقاومت، حماسههای مقاومت و پایداری جدیدی خلق میکنند. این حماسهها در امتداد حماسههای زندانیان قتلعام شده است. شهیدانی که بر سفره افطار خانوادههای همین زندانیان سیاسی حاضرند و راه و نامشان سرمشق مقاومت و پایداری است.
هر روز وجه دیگری از مقاومت زندانیان و درهم شکستن توطئههای دژخیمان بارز میشود. زندانی سیاسی رضا شریفی بوکانی در نامهیی افشاگرانه بعد از شرح تحمل شکنجههای وحشیانهیی که به مدت ۵ماه در مورد او ادامه داشته، از جمله نوشت: بعد از ۵ماه، شخصی از وزارت اطلاعات و دیگری از اطلاعات سپاه پاسداران من را احضار نمودند و بدون چشمبند در مورد مصاحبه تلویزیونی تحت فشار قرار دادند که دروغ هایی را به نفع آنها به نمایش بگذارم، با من صحبت کردند؛ من باید در این مصاحبه علیه خود و کسانی که نمیشناختم صحبت میکردم ولی بنده حاضر به این کار نشدم و جواب رد دادم.
شنبه هفته گذشته نویسنده و شاعر زندانی ارژنگ داوودی که وارد چهلمین روز اعتصاب غذای خود شده بود را به بیدادگاه قاضی صلواتی بردند. آقای داوودی وقتی با اعتراض نسبت به پلمپ منزلش و فروش آن توسط قاضی حداد جنایتکار سؤال کرد، صلواتی خودش را به نفهمی زد و گفت: این یک مسأله پیچیده حقوقی است که به من ربطی ندارد. آقای داوودی در جواب صلواتی گفت: در این کشور قانونی و دادرسی وجود ندارد.
بنابه گزارش دیگری، همین سردژخیم صلواتی در هفته گذشته خانم زهرا بهرامی، از بازداشتشدگان قیام در روز عاشورا را تهدید به حبس ابد یا اعدام نمود.
اما این تنها مورد احکام ضدبشری نبود:
رژیم ضدبشری زندانی سیاسی حمید قاسمی را به اعدام محکوم کرد، پیش از او برادرش البرز قاسمی در زیر شکنجههای قرونوسطایی رژیم به شهادت رسیده بود. در اطلاعیه شورای ملی مقاومت در بهمنماه گذشته به اطلاع رسیده بود که البرز قاسمی در ۲۳اردیبهشت ۸۷ به اتهام انتقال اطلاعات به مجاهدین خلق بازداشت شد و پس از یکسال وهشت ماه حبس در زندانهای قرونوسطایی آخوندها و تحمل شدیدترین شکنجهها و دردهای جانکاه ناشی از سرطان معده، بهدلیل خودداری دژخیمان از معالجه او در زندان اوین، به شهادت رسید.
اطلاعیه میافزاید: حمید قاسمی، برادر البرز نیز که مقیم کانادا بود، هنگام سفر به ایران بازداشت شد.
این دو زندانی سیاسی که در دادگاه اول به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده بودند، در دادگاه تجدیدنظر به حبس ابد محکوم شدند.
اما اکنون گزارشها حاکیست که حکومت آخوندی در ادامه صدور احکام قرونوسطایی اعدام برای زندانیان سیاسی، برای حمید قاسمی حکم اعدام صادر کرده است. این احکام برای رژیم به منزله ابزار ارعاب برای مهار قیام مردم است.
اما در دوران اضمحلال و سرنگونی، این محاسبات خامخیالانه، نتیجهیی جز همان عاقبت خامخیالی سایر دیکتاتوریها در مرحله پایانی حکومتشان ندارد.
خانوادههای شهدا و زندانیان، قاصدان پرشور پایداری
مراسم بزرگداشت شهرام فرجزاده، شهید قیام سراسری مردم ایران، در بهشتزهرا توسط خانوادهاش و جمعی از خانوادههای شهدای قیام برگزار شد.
خانوادههای بازداشتشدگان قیام همچنان به تجمعهای اعتراضی خودشان در برابر بیدادگاههای قضاییه و زندانهای رژیم ادامه میدهند و حضورشان گواه مقاومت پایداری است که در این سوی دیوارهای زندان نیز جریان دارد.
اعتراضهای کارگری نیز گستردهتر شده است. چرا که شرایط کارگران از هر زمان دیگر غیرقابل تحملتر شده و کابوس بیکاری چشمانداز ادامه زندگی را تیره و تار کرده است. وزیر کار رژیم افزایش سه و نیم درصدی بیکاری را بهمعنی افزایش یک و نیم میلیون بیکار پذیرفت. و این به منزله ایجاد یک کانون انفجاری قوی در جامعه است. رژیم میداند اگر جرقه قیام به این انبار متراکم باروت بیفتد، چه خواهد شد. و این کانونهای بالقوه قیام، در هفته گذشته نیز اینجا و آنجا خود را نشان دادند:
قزوین: تجمع اعتراضی کارگران کارخانههای چینی البرز، نازنخ، فرنخ و مهنخ در تمام روزهای هفته گذشته
بندرعباس: تجمع اعتراضی کارگران مجتمع فولاد هرمزگان
آبادان: تجمع اعتراضی کارگران شهرداری
اهواز: تجمع اعتراضی کارگران لولهسازی
تهران: پاکدشت: تجمع اعتراضی کارگران شرکت سازمایه
جاده سلفچگان: تجمع اعتراضی کارگران شرکت بٌن رو (BON- RO)
بسیاری از کانونهای اعتراضی هم در شهرها برپا بود. در تهران معلمان قراردادی در برابر مجلس ارتجاع بهدلیل خودداری وزارت آموزش و پرورش رژیم، از استخدام مجدد آنان، اعتراض کردند.
گروههایی از مردم هم در برابر ساختمان وزارت تعاون رژیم در خیابان سپهبد قرنی تهران در اعتراض به بالاکشیدن سرمایهشان توسط یکی از شرکتهای تعاونی دست به تجمع اعتراضی زدند و با نشستن بر روی زمین، خیابان را مسدود کردند.
بنابه یک گزارش دیگر عناصر دولتی در سازمان تآمین اجتماعی رژیم، در مقابل تصمیم رانندگان و کارکنان فنی شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، برای اعتصاب در روز ۳۱مرداد، عقبنشینی کرده و اعلام نمودند به خواسته آنها پاسخ مثبت خواهند داد.
در تبریز دهها هزار نفر از جوانان، مسابقه فوتبال را به فرصت ابراز خشم علیه رژیم تبدیل کردند.
روز دوشنبه اول شهریور ماه دهها هزار نفر از تماشاچیان مسابقه فوتبال بین تیمهای تراکتورسازی و ملوان در ورزشگاه سهند تبریز با نیروهای یکان ویژه درگیر شدند.
بهرغم وجود جای خالی در استادیوم، ماموران سرکوبگر در هراس از افزایش جمعیت، از ورود تماشاچیان به بهانههای مختلف جلوگیری میکردند. همین مسأله باعث شد دهها هزار نفر که از شهرهای مختلف آذربایجان شرقی و غربی آمده بودند، شروع به شعار دادن پشت درهای استادیوم کنند و با مأموران یکان ویژه درگیر شوند.
گفته میشود در این درگیری ده تن از جوانان دستگیر شدند.
شعار محوری مرگ بر اصل ولایت فقیه، نه تنها در ورزشگاهها و دانشگاهها طنینانداز بود، بلکه همراه با بزرگداشت شهدای قیام و قتلعام شدگان سال ۶۷ ، بر در و دیوار شهرها نیز ظاهر شده و خشم و نفرت یک خلق بپاخاسته را به رخ ارتجاع حاکم میکشاند. و از عزم قیامآفرینان خبر میداد.
بله زنده بودن آتش قیام مردم ایران در زیر خشم متراکم جامعه را قبل از هر کس رژیم ضدبشری است که احساس میکند و دست و پازدنهای زبونانهاش تحت عنوان طرحهای امنیت اجتماعی، نتوانسته و نخواهد توانست آهنگ گامهای قیام مردم ایران به سوی مقصد آزادی را کند کند.