امام با رأی مردم انتخاب نمیشود/ نباید نظام حکومتی اسلام را دگرگون نشان دهیم/ دموکراسی برای غرب است.
واقعیت این است که اگر در عصر یخبندان میزیستیم شاید میشد این حرفها را شنید و دم فروکشید و غیض برآمده از احساس جهل و وهن را فرونشاند.
سابقه دموکراسی در یونان باستان به قرن هشتم قبل از میلاد برمیگردد. بر اساس اطلاعات دانشنامه آزاد ویکی پدیا «یونانیها از قرن هشتم قبل از میلاد، ساخت شهرهای جدید در سراسر مدیترانه را آغاز کردند و آتن طی دو قرن (از ۵۰۰ تا ۳۰۰ قبل از میلاد) به مرکز مهم تجاری و رشد خلاقیت در زمینههایی چون شعر، هنر، نمایشنامه نویسی و فلسفه تبدیل شد. یونان باستان از دهها «دولت ـ شهر» مستقل تشکیل میشد و شهروندان آتن از یک دموکراسی ابتدایی هم برخوردار بودند. مردمسالاری و دموکراسی در لفظ واژهای مربوط به همان عصر یعنی دوران باستان است که بهمعنای «دموس» یا «توده مردم» به کار میرفت».
برای اطلاع از دیگر نظرات مشعشع حضرت آقا خوب است این پاراگراف را هم بخوانید:
«ولی را باید خداوند تعیین کند و آیات درباره ولایت در قرآن زیاد است، شما تنها یک جمله از نهجالبلاغه را دیدید و بحث کردید، یکی از مسلمات مذهب شیعه است که امام را خدا و نه آرای مردم تعیین میکند، ... ... ... ... ... .. نباید بگوییم که حاکم را رأی مردم تعیین میکند، رسول اکرم (ص) فرمود که تعیین جانشین من با خدا است و خداوند به هر کسی که خواست، ولایت میدهد».
تلقی از «خدا» و خواست و ارادة خدا در فرهنگ آخوندی، تکرار همان جملة معروف خوارج در برابر حضرت علی است:
اِنِ الْحُکْمُ إِلاّ للهِ
واقعیت این است که اگر در عصر یخبندان میزیستیم شاید میشد این حرفها را شنید و دم فروکشید و غیض برآمده از احساس جهل و وهن را فرونشاند.
سابقه دموکراسی در یونان باستان به قرن هشتم قبل از میلاد برمیگردد. بر اساس اطلاعات دانشنامه آزاد ویکی پدیا «یونانیها از قرن هشتم قبل از میلاد، ساخت شهرهای جدید در سراسر مدیترانه را آغاز کردند و آتن طی دو قرن (از ۵۰۰ تا ۳۰۰ قبل از میلاد) به مرکز مهم تجاری و رشد خلاقیت در زمینههایی چون شعر، هنر، نمایشنامه نویسی و فلسفه تبدیل شد. یونان باستان از دهها «دولت ـ شهر» مستقل تشکیل میشد و شهروندان آتن از یک دموکراسی ابتدایی هم برخوردار بودند. مردمسالاری و دموکراسی در لفظ واژهای مربوط به همان عصر یعنی دوران باستان است که بهمعنای «دموس» یا «توده مردم» به کار میرفت».
برای اطلاع از دیگر نظرات مشعشع حضرت آقا خوب است این پاراگراف را هم بخوانید:
«ولی را باید خداوند تعیین کند و آیات درباره ولایت در قرآن زیاد است، شما تنها یک جمله از نهجالبلاغه را دیدید و بحث کردید، یکی از مسلمات مذهب شیعه است که امام را خدا و نه آرای مردم تعیین میکند، ... ... ... ... ... .. نباید بگوییم که حاکم را رأی مردم تعیین میکند، رسول اکرم (ص) فرمود که تعیین جانشین من با خدا است و خداوند به هر کسی که خواست، ولایت میدهد».
تلقی از «خدا» و خواست و ارادة خدا در فرهنگ آخوندی، تکرار همان جملة معروف خوارج در برابر حضرت علی است:
اِنِ الْحُکْمُ إِلاّ للهِ
آری، آنها با پیشانیهای کبره بسته و چهرههای مقدسنما، با طرح حاکمیت برآمده از خدا، همان حرفی را میزدند که امروز آخوند مکارم با 14قرن تأخیر میزند! وقتی آخوند مکارمهای معاصر علی (ع) و خوارج ایران امروز میگویند «خدا»، منظور آنان نه خدای رحمان و رحیم، که «نمایندههای خونخوار خدا بر روی زمین!». و خلیفههای شقاوت پیشهیی امثال خمینی و خامنهای و خودشان است.
اگر منظور آخوند مکارم شیرازی، از اسلام، همان اسلامی است که محمد حبیب (ص) پیامبر آن بود، در این اسلام، مظهر عالی این جنس از مردم گرایی و دموکراتیسم خود حضرت علی است. او برخلاف خداگرایی آنچنانی این حضرات که رو در روی مردم و حکومت برآمده از ارادة مردم است، با آن که بهعنوان رهبری انقلابی و ذیصلاح معرفی شده پس از پیامبر بود، هیچگاه درصدد برنیآمد خود و حاکمیت خود را بر مردم و جامعه تحمیل کند و تا هنگامی که تودههای بهجان آمده به سوی او نیامدند و آرای اکثریت مردم متوجه او نشد دولت تشکیل نداد و حاکمیتاش را بر کسی تحمیل نکرد. گشت امر به منکر و نهی از معروف! و گشت کنترل تار موی بیرون زده از حجاب اجباری تشکیل نداد. چوبههای دار در چهارراههای کوفه برپا نکرد. مراسم انزجار برانگیز سنگسار و قطع انگشت راه نینداخت. هرگز چوب در آستین جوانان نکرد، ابریق از آن نیاویخت و بشکلی موهن در میان مردم نچرخاند. برای صدور اسلام! مزدور استخدام نکرد و به مرزهای کشورهای همجوار لشگر نکشید. به جای آن روی عدالت برباد رفته و مفهوم واژگون شدة یک ایدئولوژی نوپا و انقلابی متمرکز شد.
این علی است و بهدلیل عملکرد و چهرة تابناک اوست که ما امروز میتوانیم مرتجعین پیشانی کبره بسته را بشناسیم و پوستین وارونة اسلام» را از «قامت ناساز ناهموار». شان بیرون کشیم و از مفاهیم به مسلخ برده شدهیی مانند ایران، آزادی و دموکراسی اعادة حیثیت کنیم.
اگر منظور آخوند مکارم شیرازی، از اسلام، همان اسلامی است که محمد حبیب (ص) پیامبر آن بود، در این اسلام، مظهر عالی این جنس از مردم گرایی و دموکراتیسم خود حضرت علی است. او برخلاف خداگرایی آنچنانی این حضرات که رو در روی مردم و حکومت برآمده از ارادة مردم است، با آن که بهعنوان رهبری انقلابی و ذیصلاح معرفی شده پس از پیامبر بود، هیچگاه درصدد برنیآمد خود و حاکمیت خود را بر مردم و جامعه تحمیل کند و تا هنگامی که تودههای بهجان آمده به سوی او نیامدند و آرای اکثریت مردم متوجه او نشد دولت تشکیل نداد و حاکمیتاش را بر کسی تحمیل نکرد. گشت امر به منکر و نهی از معروف! و گشت کنترل تار موی بیرون زده از حجاب اجباری تشکیل نداد. چوبههای دار در چهارراههای کوفه برپا نکرد. مراسم انزجار برانگیز سنگسار و قطع انگشت راه نینداخت. هرگز چوب در آستین جوانان نکرد، ابریق از آن نیاویخت و بشکلی موهن در میان مردم نچرخاند. برای صدور اسلام! مزدور استخدام نکرد و به مرزهای کشورهای همجوار لشگر نکشید. به جای آن روی عدالت برباد رفته و مفهوم واژگون شدة یک ایدئولوژی نوپا و انقلابی متمرکز شد.
این علی است و بهدلیل عملکرد و چهرة تابناک اوست که ما امروز میتوانیم مرتجعین پیشانی کبره بسته را بشناسیم و پوستین وارونة اسلام» را از «قامت ناساز ناهموار». شان بیرون کشیم و از مفاهیم به مسلخ برده شدهیی مانند ایران، آزادی و دموکراسی اعادة حیثیت کنیم.