روزنامه حکومتی جوان ارگان بسیج ضدمردمی در شماره امروز سه شنبه19 ارديبهشت 96 اظهارات یکی از مهره های باند خامنه ای را منعکس کرد که در وحشت از خیزش مردم به آخوند شیاد روحانی هشدار داده و از جمله نوشته است:
«آقاي روحاني... ما از جنگ نميترسيم... ما از شيعه ليبرال ميترسيم... ما را از داعش، عربستان و امريکا و روسيه نترسانيد. ما از سرمايهداري افسارگسيخته 30 ساله ميترسيم... ما از آن خودي... از آن رئيس... از آن خودي که روي آنتن زنده بينالمللي رمز مداخله و تفرقه را اعلام ميکند ميترسيم... ما از آن خودي که روي آنتن زنده و در سطح جهاني اعلام ميکند اي ملت از امريکا بترسيد و به من رأي دهيد ميترسيم، از کسي که علني و با شجاعت آدرس نقاط ضعف وطنش را ميدهد ميترسيم... ما از نامحرم ميترسيم آقا... ما از دولتي که به راحتي سرش کلاه ميرود، ميترسيم... ما از کساني که براي غارت بيتالمال گردنه احد را به دشمن واگذار ميکنند، ميترسيم...
آقاي فروشنده، مملکت صاحب دارد، فروشي نيست... نه به فرانسه و نه به امريکا و هيچ قدرت ديگري.
ما را از کنسرت نترسانيد که کليدش نزد جوانان ماست. ما را از دولت هشت ساله نترسانيد که پاي منبر شما بزرگ شدند... بهفرمان شما کوي دانشگاه و قتلهاي زنجيرهاي را آموختند... آشوبهاي 88 بهفرمان شما رخ داد... توصيه تحريم و فشار توسط شما به غرب صادر شد نه من و امثال من...
آقايان فروشنده؛ مصدق در يک کشور اشغال شده نفت رو ملي ميکنه، اونوقت شما در ملي ماندن صنعت هستهاي بومي اين ملت با اين قدرت دفاعي بينظير، افتضاح به بار آورديد. يک تار موي مصدق شرف داره به تمام يک دولت بزدل محافظهکار...
دهنتونو سيمان گرفتن و همه جاتون دوربين گذاشتن... مهر اين ننگ تا ابد بر پيشاني شما در تاريخ ماند.
حالا من شما را از واقعياتي که نميخواهيد ببينيد ميترسانم...
شما روي بشکه باروت نشستهايد که مدتياست روشن شده... شما را از لشکرهاي مملو از خشم و عقده در پشت دروازههاي شهرهايتان... پشت کاخهايتان؛ همسايه ديوار به ديوار تجارتخانههايتان ميترسانم... از ميليونها پير و جوان و کودک ورشکسته و آسيبديده که در پي جرقهاي براي سوزاندن تر و خشک لحظهشماري ميکنند، ميترسانم.
بترسيد و بدانيد زماني که طوفان آيد فرصت فرار نداريد. همه راهها بسته خواهد بود... حتي مانند شاه به پلکان هواپيما هم نميرسيد... هشدار امام خميني را فراموش کرديد... بله اثري از شما نخواهد ماند. تهديد حقيقي و واقعي اين است نه نارضايتي انگليس و امريکا نه تهديد رئيسجمهور درمانده فرانسه که همه ارکان دولتتان را لرزاند... تهديد واقعي آشوب کور و سوزنده داخلي است. بفهههههههههههم.
آقايان فروشنده که همه چيز در مکتب شما فروشيست. با اين همه جهل مذهبي و خودخواهي که شاهدش بوديم، اين کشتي را در اولين طوفان رها ميکنيد و الفرار...
با اين ترس و وحشتي که ما از شما ديديم با اولين گلوله هرچه کليد به امانت داريد دودستي تقديم متجاوز خواهيد کرد
اگر بهجاي مخفيکاري و مصلحت قبيلهاي و فاميلي عدالت قضايي حاکم بود، الان شما و قبليها در برابر ملت ايران محاکمه ميشديد تا هيچ احدي حتي فکر خلاف هم به ذهنش خطور نکنه.
بترسيد از آن غبار تيره... ريزگرد نيست... گردباد خانه برانداز مظلومان است که لحظه به لحظه به شما نزديک ميشود.
اي مراجع ساکت... اي آيتاللههاي خلوت گزيده... اي حوزههاي سر به زير و نجيب... العجب... العجب... العجب... ».
.«آقاي روحاني... ما از جنگ نميترسيم... ما از شيعه ليبرال ميترسيم... ما را از داعش، عربستان و امريکا و روسيه نترسانيد. ما از سرمايهداري افسارگسيخته 30 ساله ميترسيم... ما از آن خودي... از آن رئيس... از آن خودي که روي آنتن زنده بينالمللي رمز مداخله و تفرقه را اعلام ميکند ميترسيم... ما از آن خودي که روي آنتن زنده و در سطح جهاني اعلام ميکند اي ملت از امريکا بترسيد و به من رأي دهيد ميترسيم، از کسي که علني و با شجاعت آدرس نقاط ضعف وطنش را ميدهد ميترسيم... ما از نامحرم ميترسيم آقا... ما از دولتي که به راحتي سرش کلاه ميرود، ميترسيم... ما از کساني که براي غارت بيتالمال گردنه احد را به دشمن واگذار ميکنند، ميترسيم...
آقاي فروشنده، مملکت صاحب دارد، فروشي نيست... نه به فرانسه و نه به امريکا و هيچ قدرت ديگري.
ما را از کنسرت نترسانيد که کليدش نزد جوانان ماست. ما را از دولت هشت ساله نترسانيد که پاي منبر شما بزرگ شدند... بهفرمان شما کوي دانشگاه و قتلهاي زنجيرهاي را آموختند... آشوبهاي 88 بهفرمان شما رخ داد... توصيه تحريم و فشار توسط شما به غرب صادر شد نه من و امثال من...
آقايان فروشنده؛ مصدق در يک کشور اشغال شده نفت رو ملي ميکنه، اونوقت شما در ملي ماندن صنعت هستهاي بومي اين ملت با اين قدرت دفاعي بينظير، افتضاح به بار آورديد. يک تار موي مصدق شرف داره به تمام يک دولت بزدل محافظهکار...
دهنتونو سيمان گرفتن و همه جاتون دوربين گذاشتن... مهر اين ننگ تا ابد بر پيشاني شما در تاريخ ماند.
حالا من شما را از واقعياتي که نميخواهيد ببينيد ميترسانم...
شما روي بشکه باروت نشستهايد که مدتياست روشن شده... شما را از لشکرهاي مملو از خشم و عقده در پشت دروازههاي شهرهايتان... پشت کاخهايتان؛ همسايه ديوار به ديوار تجارتخانههايتان ميترسانم... از ميليونها پير و جوان و کودک ورشکسته و آسيبديده که در پي جرقهاي براي سوزاندن تر و خشک لحظهشماري ميکنند، ميترسانم.
بترسيد و بدانيد زماني که طوفان آيد فرصت فرار نداريد. همه راهها بسته خواهد بود... حتي مانند شاه به پلکان هواپيما هم نميرسيد... هشدار امام خميني را فراموش کرديد... بله اثري از شما نخواهد ماند. تهديد حقيقي و واقعي اين است نه نارضايتي انگليس و امريکا نه تهديد رئيسجمهور درمانده فرانسه که همه ارکان دولتتان را لرزاند... تهديد واقعي آشوب کور و سوزنده داخلي است. بفهههههههههههم.
آقايان فروشنده که همه چيز در مکتب شما فروشيست. با اين همه جهل مذهبي و خودخواهي که شاهدش بوديم، اين کشتي را در اولين طوفان رها ميکنيد و الفرار...
با اين ترس و وحشتي که ما از شما ديديم با اولين گلوله هرچه کليد به امانت داريد دودستي تقديم متجاوز خواهيد کرد
اگر بهجاي مخفيکاري و مصلحت قبيلهاي و فاميلي عدالت قضايي حاکم بود، الان شما و قبليها در برابر ملت ايران محاکمه ميشديد تا هيچ احدي حتي فکر خلاف هم به ذهنش خطور نکنه.
بترسيد از آن غبار تيره... ريزگرد نيست... گردباد خانه برانداز مظلومان است که لحظه به لحظه به شما نزديک ميشود.
اي مراجع ساکت... اي آيتاللههاي خلوت گزيده... اي حوزههاي سر به زير و نجيب... العجب... العجب... العجب... ».