شاید که نه! حتما! شب یلدا برای اهل قلم، یک معنی دیگر دارد. اگر یلدای طبیعت یعنی نبود نور و گرما، برای مدتی طولانی.
یلدای قلم یعنی نبود کلام و گرمایی در کلام. نبود جرقههایی از امید.
البته در شب یلدای قلم هم مثل شب یلدای طبیعت، ستارههایی هستند. کهکشانی آن بالا هست. اما در مجموع، بالاخره سیاهی مسلط است. سیاهی در شب یلدای اهل قلم یعنی خفقان.
یعنی بستن راه واژههای خروشان، یعنی شاعران را به زندان انداختن، برای یک ترانه محکوم شدن به شلاق. به زندان افتادن برای نوشتن یک شعر. به قتل رسیدن بهخاطر یک وبلاگ.، ... ... .
پس شب یلدای اهل قلم، شب شادی نیست. شب یادآوری است. یادآوری خورشیدی که باید بتابد. یادآوری سحری که باید آورده شود. و همهٴ اینها به یاری آتش است. چه آتشی؟ آتش اعتراض. آتش خروش در شعر، در خطابه، در داستان، تا برانگیزد و بشوراند و سیاهی را خاکستر کند.
به سحر فکر کنیم... .
م. شوق.
یلدای قلم یعنی نبود کلام و گرمایی در کلام. نبود جرقههایی از امید.
البته در شب یلدای قلم هم مثل شب یلدای طبیعت، ستارههایی هستند. کهکشانی آن بالا هست. اما در مجموع، بالاخره سیاهی مسلط است. سیاهی در شب یلدای اهل قلم یعنی خفقان.
یعنی بستن راه واژههای خروشان، یعنی شاعران را به زندان انداختن، برای یک ترانه محکوم شدن به شلاق. به زندان افتادن برای نوشتن یک شعر. به قتل رسیدن بهخاطر یک وبلاگ.، ... ... .
پس شب یلدای اهل قلم، شب شادی نیست. شب یادآوری است. یادآوری خورشیدی که باید بتابد. یادآوری سحری که باید آورده شود. و همهٴ اینها به یاری آتش است. چه آتشی؟ آتش اعتراض. آتش خروش در شعر، در خطابه، در داستان، تا برانگیزد و بشوراند و سیاهی را خاکستر کند.
به سحر فکر کنیم... .
م. شوق.