ولیفقیه ارتجاع در دیدار 20مهر 94 با دستاندرکاران و گردانندگان رادیو تلویزیون رژیم به تلاش دشمنان برای ”جنگ نرم حساب شده “که هدف آن ”استحاله “ و ”تغییر“رژیم آخوندی است بهعنوان اصلیترین تهدید رژیم تأکید کرد.
وی به صراحت گفت: ”علیه ما یک جنگ نرم بسیار حسابشدهیی، فکرشدهیی در جریانه. هدف این جنگ چیست، هدف استحاله جمهوری اسلامی است. خلاصهاش این است. هیچ اصراری نیست اسم جمهوری اسلامی عوض بشه. یا برخی از مظاهر و ظواهر جمهوری اسلامی تغییر پیدا کنه، اما محتوای جمهوری اسلامی که عبارت است از شعارها، و انگیزهها و معارف انقلابی و هدفهای بزرگ اینها بایستی تغییر پیدا کنه، استحاله یعنی این.
لذا، بحث صورت و سیرت را بنده چند سال پیش مفصلاً بحث کردم، توی بعضی از مجامع دانشگاهی. صورت رو حرفی ندارند حفظ کنند، سیرت رو از بین میبرند، اون باطن رو تغییر میدهند متحول میکنند. هدف این است. جمهوری اسلامی، اسمش هم جمهوری اسلامی باشه، احیاناً یه آقای معممی هم در رأسش باشه، هیچ اشکالی نداره. اما اهداف آمریکا تأمین بشه، “.
اگر چه خامنهای در این سخنان علناً نامی از جریانی که جاده صاف کن استحاله نظام آخوندی است نبرد، اما واضح است که از نظر خامنهای و باند او جاده صاف کن و تأمین کننده این هدف باند رفسنجانی- روحانی است.
این باند و بهخصوص رفسنجانی - روحانی در این روزها از هر فرصتی استفاده میکنند تا شکستهای استراتژیک نظام خصوصاً شکست سیاستهای رژیم در سالهای اخیر و در دوران احمدینژاد را حربهای برای کوبیدن باند خامنهای و حتی حربهای برای حمله به سیاستهای شخص خامنهای کنند.
بهرغم تأکید خامنهای بر ادامه سیاستهای نظام، آخوند حسن روحانی در سخنرانی در شورای اداری استان مازندران مواضعی اتخاذ کرد که رو در روی مواضع اتخاد شده خامنهای دردیدار با با گردانندگان تلویزیون رژیم است.
روحانی در سخنانش با زدن مارک احساسی به سیاستهای رژیم درگذشته، در واقع خط بطلانی بر سیاستهای نظام آخوندی طی سالیان این حاکمیت میکشد، و حرف او این است که دوران احساسات گذشته و نظام باید شعارها و احساسات را کنار بگذارد و به واقعیتهایی که هماکنون شرایط داخلی و بینالمللی بر نظام تحمیل میکند گردن بگذارد.
خبرگزاری ایرنا 20مهر94 در این زمینه مینویسد: ”دکتر روحانی با بیان اینکه باید دوران احساسات را کنار بگذاریم و بر مبنای واقعیت خواست مردم و نیاز جامعه برنامهریزی کنیم و با تدبیر و تعقل تصمیم بگیریم، گفت: جذب سرمایه و استفاده از تکنولوژی برای رسیدن به پیشرفت مورد نیاز است و اینکه گفته میشود با ورود تکنولوژی از خارج، فرهنگ مورد هجوم و خدشه قرار میگیرد، نمیتواند سخنی درست باشد چرا که ملت بزرگ و فداکار ایران ثابت کرده که میتواند فرهنگ و راه انقلابی خود را حفظ کرده و در عینحال از تکنولوژی دیگران استفاده کند و این خلاصه شعار دولت مبنی بر تعامل سازنده با دنیا است“.
ملاحظه میشود که این حرفهای روحانی بهروشنی در مقابل حرفهای خلیفه ارتجاع در 20مهر است. بهرغم تأکید خامنهای به تهدید استحاله روحانی روی سیاست وابسته گرایانه با پوش ”جذب سرمایه و استفاده از تکنولوژی“ تأکید میکند.
البته حرفهای روحانی فراتر از این هم میرود آنجا که به شکست سیاستهای نظام آخوندی در طول 37سال حاکمیت منحوس آن اعتراف میکند و میگوید: ”با وجود تلاشهای گسترده از روزهای اول انقلاب تا کنون، آن طور که شایسته است نتوانستیم خواستهها و مطالبات مردم را برآورده سازیم“.
تضاد و تعارض روحانی و رفسنجانی با خامنهای، اختلاف دو مسیر متعارض برای حفظ نظام آخوندی است.
تضاد و تعارض روحانی و رفسنجانی با خامنهای، اختلاف دو مسیر متعارض برای حفظ نظام آخوندی است.
حرف خامنهای این است که سیاستهای وابسته گرایانه باند رفسنجانی- روحانی جاده صاف کن اهداف آمریکا است که فراتر از تغییر واستحاله نظام آخوندی، باورهای فکری آن را نیز هدف قرارداده و منجر به جایگزینی با ارزشهای دیگری میشود، پس برای مقابله با این سیاست باید به شعارهای دجالگرانه و نمایشاتی از قبیل گرداندن استخوانهای کشتههای جنگ ضدمیهنی و... هرچه بیشتر آویزان شد.
در مقابل، روحانی و هاشمی رفسنجانی نیز حرف خود را دارند حرف آنها این است که نظام به بنبست رسیده است و دوران شعارهای دجالگرانه ”احساسی“ به سرآمده و با شعارهای آخوندی کاری نمیتوان پیشبرد، پس میبایست نظام را با مقتضیات امروزی وفق داد و از سرمایه و تکنولوژی غربی استفاه کرد و...
بنابراین در شرایط فعلی چنانچه قرار باشد هر یک از دو نظرگاه در نظام آخوندی پیش برود لاجرم بقای یکی از آنها درگرو نفی دیگری است.
وضعیت کنونی همان وضعیتی است که عناصر باند خامنهای بهخصوص دلواپسان از آن بهعنوان وضعیت دو قطبی نام میبرند.
آبشخور تعارض این دو نظرگاه و وضعیت دو قطبی نظام به این واقعیت برمیگردد که رژیم ولایتفقیه در تمامی زمینهها به بنبست رسیده است. اینکه روحانی نیز با این صراحت رو در روی حرفهای خامنهای موضع میگیرد نیز مبین همین بنبست لاعلاج است.
آبشخور تعارض این دو نظرگاه و وضعیت دو قطبی نظام به این واقعیت برمیگردد که رژیم ولایتفقیه در تمامی زمینهها به بنبست رسیده است. اینکه روحانی نیز با این صراحت رو در روی حرفهای خامنهای موضع میگیرد نیز مبین همین بنبست لاعلاج است.
طبعاً هرچه زمان میگذرد این تعارض بیشتر میشود، بهخصوص با در پیش بودن نمایش انتخابات، این تقابل و تعارض برای کسب قدرت و هژمونی بیشتر بیش از پیش تشدید خواهد شد.