جنگ و دعواهای درون رژیم که این روزها بالا گرفته، خاص موضوع هستهیی نیست و در زمینههای مختلف میتوان آن را مشاهده کرد. سؤال این است که آیا اوجگیری این تضادها هم متأثر از ضربالاجل هستهیی هستند؟
جواب این است که آری، اگر این ضربالاجل با هر نتیجهیی که داشته باشد، فیالواقع یک سرفصل تعیینکننده برای رژیم است و آنچنان که رفسنجانی گفت، تنها با سرفصل خوردن زهر آتشبس در سال67 قابل مقایسه است، طبعاً چنین رویدادی نقش تعیینکننده در همهٴ فعل و انفعالهای رژیم و در تضادهای درون رژیم دارد. بهعنوان تشبیه اگر امضای توافق را به یک زلزله یا سونامی تشبیه کنیم، آنچه که اکنون شاهدش هستیم و دارد رژیم را به سمت یک شقه سوق میدهد، در واقع پیشلرزههای آن محسوب میشود. این واقعیتی است که رسانههای هر دو باند رژیم به صراحت آن را بیان میکنند؛ از جمله تیتر سرمقاله روزنامه حکومتی ابتکار (9تیر) «پایان ضربالاجل و تشدید دو قطبی هستهای» کاملاً گویاست. کما اینکه یادداشت روز کیهان خامنهای (9تیر) به قلم حسین شریعتمداری با عنوان: «دو سوی این نقشهٴ راه» نیز اشاره و اعترافی به دو قطبی شدن رژیم و وجود دو دیدگاه کاملاً متضاد در رژیم درباره مذاکرات و توافق است.
به این ترتیب ضربالاجل و توافق هستهیی، اگر چه ظاهر یا مقدمهاش موضوع هستهیی است، اما در این سرفصل، رژیم خواهی نخواهی در معرض انتخاب دو مسیر کاملاً متفاوت قرار گرفته است. کیهان در یادداشت مورد اشاره، دو باند و دو طیف درون رژیم را چنین تعریف میکند: «یک طیف… گشایش اقتصادی را به توافق هستهیی گره زده است و طیف دیگری که به آمریکا کمترین اعتمادی ندارد نگران از دست رفتن دستاوردهایی است که تا کنون در عرصه فنآوری هستهیی به دست آورده است».
بغرنجی و پیچیدگی قضیه هم که هنوز هیچ تحلیلگری نمیتواند با قاطعیت بگوید که آیا یک توافق هستهیی خواهد بود یا خیر، از همین جا ناشی میشود که سرنوشت رژیم در گرو این توافق است و پیروزی هر یک از باندهای حاکمیت، بهمعنی نفی طرف دیگر است. اوج گرفتن جنگ و جدال دو باند و کشیده شدن آن به بالاترین سطح نظام، گویای همین واقعیت است و نمود آن را در حرف اخیر رفسنجانی میتوان دید که اخیراً گفته است جمهوری اسلامی تأسیس کردهایم، نباید ننگ اسلام باشیم! روشن است که معنی آن این است که خامنهای بهعنوان ولیفقیه این نظام، ننگ اسلام است!
نمود دیگر آن را روز 7تیر در همایش قوه قضاییه شاهد بودیم و دیدیم که شدّت و حدّت تضادها سران سه قوه را در روی همدیگر قرار داده است، آن هم در حالی که سران دو قوه، با هم برادرند و تا کنون هم در یک جبهه بودند، اما دیدیم که در آن صحنه رودرروی هم قرار گرفته بودند و هر کدام نقشه مسیر متفاوتی برای رژیم ترسیم میکرد.
یکی دیگر از صحنههای جدی بروز و تشدید این جنگ و جدال در نمایش انتخاباتی است که قرار است در اسفندماه صورت گیرد و میبینیم که هر دو باند چطور با تمام قوا برای قبضه کردن مجلس آخوندی و خبرگان ارتجاع خیز برداشتهاند و دیدیم که آخوند آملی لاریجانی در همان همایش آب پاکی روی دست طرف مقابل ریخت و خیلی صریح گفت: به هر کسی که بخواهد فتنه را ترویج کند کمترین اجازهیی نمیدهیم. این حرف در واقع جواب روحانی بود که با درخواست از قوه قضاییه برای تعریف جرم سیاسی؛ خواسته بود برای متحدان خود که بهاصطلاح اصلاحطلبان مغضوب رژیم هستند، راه باز کند.
نکته اینجاست که اگر چه تضادها و جنگ و جدال موجود بر اثر در پیش بودن تعیینتکلیف هستهیی رژیم بالا گرفته، اما روشن است که در پی ضربالاجل، چه توافق بشود یا نشود، رژیم با یک زلزله مواجه است و البته که پس از آن باز هم جنگ و جدال درونی رژیم بیشتر اوج خواهد گرفت و پسلرزههای توافق شدیدتر از پیشلرزهها خواهد بود. کما اینکه روزنامه وطن امروز نوشته بود که نقشهٴ آمریکا کار گذاشتن یک بمب مهلک در متن توافق است که در صورت پذیرش، صدای انفجار این بمب چند ماه بعد از توافق شنیده خواهد شد. اگر چه این روزنامه دلواپسان فقط به صدای این بمب اشاره کرده بود، اما روشن است که خود بمب با رژیم چه خواهد کرد؟.
جواب این است که آری، اگر این ضربالاجل با هر نتیجهیی که داشته باشد، فیالواقع یک سرفصل تعیینکننده برای رژیم است و آنچنان که رفسنجانی گفت، تنها با سرفصل خوردن زهر آتشبس در سال67 قابل مقایسه است، طبعاً چنین رویدادی نقش تعیینکننده در همهٴ فعل و انفعالهای رژیم و در تضادهای درون رژیم دارد. بهعنوان تشبیه اگر امضای توافق را به یک زلزله یا سونامی تشبیه کنیم، آنچه که اکنون شاهدش هستیم و دارد رژیم را به سمت یک شقه سوق میدهد، در واقع پیشلرزههای آن محسوب میشود. این واقعیتی است که رسانههای هر دو باند رژیم به صراحت آن را بیان میکنند؛ از جمله تیتر سرمقاله روزنامه حکومتی ابتکار (9تیر) «پایان ضربالاجل و تشدید دو قطبی هستهای» کاملاً گویاست. کما اینکه یادداشت روز کیهان خامنهای (9تیر) به قلم حسین شریعتمداری با عنوان: «دو سوی این نقشهٴ راه» نیز اشاره و اعترافی به دو قطبی شدن رژیم و وجود دو دیدگاه کاملاً متضاد در رژیم درباره مذاکرات و توافق است.
به این ترتیب ضربالاجل و توافق هستهیی، اگر چه ظاهر یا مقدمهاش موضوع هستهیی است، اما در این سرفصل، رژیم خواهی نخواهی در معرض انتخاب دو مسیر کاملاً متفاوت قرار گرفته است. کیهان در یادداشت مورد اشاره، دو باند و دو طیف درون رژیم را چنین تعریف میکند: «یک طیف… گشایش اقتصادی را به توافق هستهیی گره زده است و طیف دیگری که به آمریکا کمترین اعتمادی ندارد نگران از دست رفتن دستاوردهایی است که تا کنون در عرصه فنآوری هستهیی به دست آورده است».
بغرنجی و پیچیدگی قضیه هم که هنوز هیچ تحلیلگری نمیتواند با قاطعیت بگوید که آیا یک توافق هستهیی خواهد بود یا خیر، از همین جا ناشی میشود که سرنوشت رژیم در گرو این توافق است و پیروزی هر یک از باندهای حاکمیت، بهمعنی نفی طرف دیگر است. اوج گرفتن جنگ و جدال دو باند و کشیده شدن آن به بالاترین سطح نظام، گویای همین واقعیت است و نمود آن را در حرف اخیر رفسنجانی میتوان دید که اخیراً گفته است جمهوری اسلامی تأسیس کردهایم، نباید ننگ اسلام باشیم! روشن است که معنی آن این است که خامنهای بهعنوان ولیفقیه این نظام، ننگ اسلام است!
نمود دیگر آن را روز 7تیر در همایش قوه قضاییه شاهد بودیم و دیدیم که شدّت و حدّت تضادها سران سه قوه را در روی همدیگر قرار داده است، آن هم در حالی که سران دو قوه، با هم برادرند و تا کنون هم در یک جبهه بودند، اما دیدیم که در آن صحنه رودرروی هم قرار گرفته بودند و هر کدام نقشه مسیر متفاوتی برای رژیم ترسیم میکرد.
یکی دیگر از صحنههای جدی بروز و تشدید این جنگ و جدال در نمایش انتخاباتی است که قرار است در اسفندماه صورت گیرد و میبینیم که هر دو باند چطور با تمام قوا برای قبضه کردن مجلس آخوندی و خبرگان ارتجاع خیز برداشتهاند و دیدیم که آخوند آملی لاریجانی در همان همایش آب پاکی روی دست طرف مقابل ریخت و خیلی صریح گفت: به هر کسی که بخواهد فتنه را ترویج کند کمترین اجازهیی نمیدهیم. این حرف در واقع جواب روحانی بود که با درخواست از قوه قضاییه برای تعریف جرم سیاسی؛ خواسته بود برای متحدان خود که بهاصطلاح اصلاحطلبان مغضوب رژیم هستند، راه باز کند.
نکته اینجاست که اگر چه تضادها و جنگ و جدال موجود بر اثر در پیش بودن تعیینتکلیف هستهیی رژیم بالا گرفته، اما روشن است که در پی ضربالاجل، چه توافق بشود یا نشود، رژیم با یک زلزله مواجه است و البته که پس از آن باز هم جنگ و جدال درونی رژیم بیشتر اوج خواهد گرفت و پسلرزههای توافق شدیدتر از پیشلرزهها خواهد بود. کما اینکه روزنامه وطن امروز نوشته بود که نقشهٴ آمریکا کار گذاشتن یک بمب مهلک در متن توافق است که در صورت پذیرش، صدای انفجار این بمب چند ماه بعد از توافق شنیده خواهد شد. اگر چه این روزنامه دلواپسان فقط به صدای این بمب اشاره کرده بود، اما روشن است که خود بمب با رژیم چه خواهد کرد؟.