سردار شهید خلق، موسی خیابانی:
قسمت سوم: نگاهی به روند تکامل
حال ببینم این بحث وجود، تکامل یا «تبیین جهان» چیست؟ از اینجا آغاز کنیم که خود جهان چیست؟ به محیط اطراف خودمان نگاه کنیم، جهان یعنی همین پدیدههای گسترده شده و متنوعی که میبینیم. کوه، آسمان، افلاک، کهکشان، جنگل، انسان، جامعه و... ؛ جهان مجموعه همین پدیدههاست. البته اینها پدیدههای دیده شدنی هستند. وقتی ما محیط پیرامون خودمان را نگاه میکنیم، در آن چه چیز میبینیم؟ امسال ماه رمضان ما اینجا دور هم نشستهایم. پارسال در این موقع در کجا بودیم؟ آیا امکان داشت ما چنین جلسهای در دانشگاه داشته باشیم؟ نه من زندان بودم، شما هم شاید بعضیها در زندان بودید. چه مسائلی در جامعه ما بود؟ یادتان هست؟ تظاهرات، اعتصابات، مبارزات؛ حتماً تظاهرات عید فطر پارسال را به یاد دارید. از پارسال تا امسال اوضاع چقدر فرق کرده است؟ شاید هر کدام از شما کسانی را میشناختید که الآن در بین ما نیستند. در این مبارزه آنها شهید شدند. در این مدت در جامعه ما، یک رژیم، یک نظام اجتماعی منحط (رژیم شاهنشاهی) مدفون شده و رژیم دیگری جای آن نشسته است.
خوب میبینید که هنوز هم تغییر و حرکت ادامه دارد. جامعه را در نظر بگیرید: گروهها و دستجات مختلف، افراد متفاوت، راههای گوناگون... در هر زمینهای که نگاه کنید میبینید چقدر تغییر و پیشرفت وجود دارد. برای نمونه در زمینهٴ تکنولوژی: مثلاً ماشینهایی که الآن وجود دارند، آیا 10سال پیش هم وجود داشتند؟ نه! به فرهنگ و مسائل فرهنگی نگاه کنید! آیا پیشرفتهای فرهنگی که امروز وجود دارند، 10سال پیش هم در چنین ابعادی وجود داشتند؟ نه، خیلی چیزها تازگی دارند. مسلماً یک روزی بود که هیچ کدام از ما وجود نداشتیم. مثلاً 60سال پیش (که فکر میکنم 60سال زیاد است چون اینجا معمولاً همه جوان هستیم) و یا حتی 40سال پیش، بیشتر ما نبودیم. شما اگر توی خانه آلبوم عکس دارید میتوانید عکسهایتان را کنار هم ردیف کنید. این تصاویر به خوبی تغییرات شما را در این مدت نشان میدهند (البته این تغییرات فقط جنبهٴ ظاهری دارد).
از جامعه بروید طبیعت را نگاه کنید. آنجا هم نظیر همین چیزها وجود دارد. خواه در اجتماع، خواه در طبیعت شاهد تغییر، دگرگونی و حرکت مستمر هستیم. چیزهای بهوجود میآیند، چیزهای از بین میروند. یک روزی ما نبودیم یک روزی پدران ما هم نبودند. همینطور برویم به عقب. روزی بود که اصلاً در روی زمین انسان وجود نداشت. همینطور عقب برویم، به روزی میرسیم که اصلاً هیچ موجود زندهای وجود نداشت. این کره زمین ما بود، ولی هیچ موجود زندهای در آن نبود. یک روزی کره زمین هم نبود، منظومه شمسی ما هم وجود نداشت. شاید 7 - 8 میلیارد سال پیش از منظومه شمسی خبری نبود. عمر زمین را بیش از چهار میلیارد سال تخمین میزنند (به شیوههای علمی). یک روزی از کره زمین خبری نبود باز هم عقبتر برویم، یک روزی کهکشان منظومه شمسی هم وجود نداشت، کهکشانهای دیگری هم نبودند. میرسیم به کجا؟ فرض کنید. میرسیم به حدود 14 میلیارد سال پیش. اسمش را بگذاریم آغاز جهان (شاید تعبیر درستی نباشد). میبینم که چطور چیزهای بهوجود میآیند. علم و دانش هم این را برای ما روشن کرده است که چه پدیدههایی، کی و کجا نبودند، و کی و کجا بهوجود آمدند. ما هم میبینیم که چگونه پدیدههایی دارند از بین میروند. الآن برای نمونه در آسمانها، در کهکشانها و در افلاک، ما شاهد زوال و تلاشی ستارگان هستیم. شاید ستارههای دیگری نیز بهوجود میآیند. خوب میرسیم به حدود 14میلیارد سال پیش. چی بود؟ «آغاز».
آن نقطه، از نقطهنظر علمی هنوز ناشناخته است. روشن نیست آنجا چه بوده. گفتیم نه ستارهها بودند، نه کهکشانها بودند، نه عناصر شیمی بودند. الآن حدود صد و چند عنصر شیمی کشف شده، که تشکیل دهندهٴ ساختمان تمام جهان هستند. پدیدههای مادی را اینها میسازند. اینها هم نبودند. در آن نقطه چه بود؟ البته فرضیات مختلفی هست. مثلاً به تعبیری میگویند مادهٴ بیشکل اولیه بوده، یا اینکه در این بررسی به جایی میرسیم که ممکن است در وضعیتی، اصلاً زمانی و مکانی هم وجود نداشته است. این برای ذهن ما کمی سنگین است که تصور کنیم یک روزی بود که اصلاً روزی نبود، زمانی نبود، مکانی نبود. قبلاً اینطور تصور میشد که زمان و مکان مطلق است و بهطور مستقل وجود دارد و ماده در ظرف زمان و مکان وجود دارد. یعنی زمان و مکان ظرف ماده است؛ ولی تئوری نسبیت ثابت کرد که زمان و مکان از ویژگیهای ماده است. یعنی اینکه اصلاً پیش از اینکه ماده بهوجود بیاید، زمان و مکانی در کار نبوده. در نهجالبلاغه، حضرت علی (ع) تعبیر جالبی دارد. علی (ع) اشاره میکند به تلاشی جهان؛ وقتی هم صحبت از خدا میکند میگوید: «روزی که همه چیز، تمام جهان، هر آنچه که هست از بین میرود ولی خدای لایزال باقی است». در تعبیر دیگری هم که دارد میفرماید: «وقتی که زمان ناپدید شود». یعنی زمان هم دیگر وجود نداشته باشد.
صحبت از آغاز جهان بود. منظور این است که حدود 14 میلیارد سال پیش جهان چگونه است؟ در این زمینه تعبیرهای مختلفی وجود دارد. مثلاً فرض کنید ابر اولیهای بود تشکیل شده از عنصر هیدروژن. (مجموعهای از پروتونها که هستهٴ هیدروژن است)، ساکن و آرام، قسمتی از فضا را اشغال کرده بود. البته دقیقاً معلوم نیست اینطور باشد. فرضیه است. ناگهان اتفاقی میافتد. این ابر اولیه شروع میکند به حرکت کردن، به شکافته شدن. آن بیشکلی اولیه از بین میرود. باز در نهجالبلاغه خطبهٴ اول اشارات و تعابیر بسیار جالبی دربارهٴ تکوین جهان دارد، که چگونه جهان شکل گرفت. خب، حرکت آغاز شد: در حدود 14 میلیارد سال پیش چیزهای شروع به شکل گرفتن کردند، مثلاً پارههایی از آن ابر اولیه کنده شدند و در اطراف و اکناف شروع کردند به انتشار و پخش شدن. میلیاردها سال گذشت، در این جریان عناصر شیمی پدید آمدند. کهکشانها شکل گرفت، ستارگان پدید آمد، منظومهها ساخته شد. کهکشانی که منظومه شمسی در آن قرار دارد، کهکشان کوچکی است. در شبهای هوا صاف، وقتی از بالای کوه آسمان را نگاه کنید، انبوهی ستارههای ریز و سفید رنگی را در کنار هم میبینید؛ به این مجموعه میگویند کهکشان راه کعبه، کهکشان راه شیری، کهکشانی که منظومه شمسی ما هم جزیی از آن است. تا کنون پانصد میلیون کهکشان در افق دید تلسکوپها دیده شده است. هر کدام از کهکشانها شاید هزارها و یا حتی میلیونها منظومه یا ستاره را در بر میگیرند.
در ادامه تکوین جهان، در نقطهای منظومه شمسی پدید آمد و در مرحلهای از شکلگیری منظومه شمسی کره کوچکی به نام زمین شکل گرفت. همین زمین خودمان که در دنیای بیکران کهکشانها، قطرهای است در برابر دریا. باز جریان خلقت و تکوین کائنات پیش میرود. بنا بر فرضیهای زمین اول کرهای بود داغ و آتشین، که با سرعت سرسام آوری به دور خودش و به دور خورشید میچرخید. ابتدا آبی نبود. به مرور ابرها در آسمان و زمین پدید آمدند. چطور؟ داستان کاملش در کتابهای مربوط به تکامل نوشته شده است. بسیار داستان شیرینی هم هست، حتماً بخوانید. ابرها پدید آمدند. بارانهای سیلآسا شروع کردند به ریزش بر روی زمین. ولی هنوز به زمین نرسیده در همان فضا تبخیر میشدند و به آسمان بر میگشتند. ولی خوب اینها فضای اطراف زمین را به تدریج خنک کردند. آرام آرام پوستهٴ زمین خشک شد و آبها توانستند در روی زمین جاری شوند، گودالها را پر کنند و دریاها و اقیانوسها را پدید آورند. زمین پوستهٴ سرد و خاموشی پیدا کرد. اما هنوز از حیات خبری نبود، از زندگی خبری نبود، همه چیز مرده بود، ولی پیشرفت و دگرگونی ادامه داشت. خلقت ادامه داشت. پدیدههای نو مرتباً زاده میشدند، مواد آلی پدید میآمدند؛ در حالیکه روزی مواد آلی وجود نداشت، فقط مواد معدنی در روی زمین وجود داشت. با پیدایش مواد آلی زمینهٴ تکوین حیات پدید میآمد. بدین ترتیب نخستین جرثومههای حیاتی بر روزی زمین بهوجود آمد. چطور؟ کجا؟ امروز بهلحاظ علمی تا حدود زیادی توضیح داده شده است. آغاز حیات به 2 میلیارد سال پیش بر میگردد.
خب، پدیدههای حیاتی بهوجود میآیند. از پستترین گیاهان تا انسان. اول جهان گیاهان پدید آمد. بعد نوبت به دنیای حیوانات رسید. حیوانات هم یکباره بهوجود نیامدند، به تدریج در طول جریان تکامل بهوجود آمدند. از خزندگان و پرندگان تا پستانداران. در پایان این خط، انسان پدید آمد.
این خود داستانی طولانی دارد که در بحث انسان اشارهیی به آن خواهیم کرد. ضمن صدها هزار سال، انسان اشکال ابتدایی و اولیه را طی کرد تا شکل بگیرد، ساخته شود، پرداخته شود، تا بشود انسان امروزی. از تاریخ ظهور انسان امروزی بیش از 15 تا 20هزار سال نگذشته است. جوامع انسانی و اجتماعات انسانی پدید آمدند؛ البته در اشکال ابتدایی و اولیه. جوامعی که بعدها رشد کردند و اشکال جدید به خود گرفتند. حال انسان شروع به تسخیر جهان کرد. ابزار ساخت، جهان را شناخت و در تمامی زمینهها شروع به پیشرفت کرد. تاریخ انسان را میشود مطالعه کرد. تاریخ جوامع انسانی را میشود مطالعه کرد که چه سیری داشته، و چه دگرگونیهایی را پشت سر گذاشته، تا اینکه به نقطه فعلی رسیده است. تاریخ انسان مشحون از جنگ و جدالها، از فرعونها و نمرودها، و متقابلاً ابراهیم ها و محمدها است. پیشرفت را در هر زمینه میشود دید.
به این جریان، از آن آغاز تا به امروز، جریان تکامل میگویند. جریانی که مسلماً به پایان هم نرسیده است و ادامه خواهد داشت. مسلماً یک روزی آفتاب تیره خواهد شد؛ این شاید در 100سال، 200سال پیش امر غریبی بود، قابل باور نبود؛ ولی امروز کاملاً روشن است و از نظر علمی هم قابل پیشبینیست. مانند آن را در کهکشانها زیاد میبینیم. «اذا الشمس کورت». ببینید قرآن در 14 سدهٴ پیش اینها را تصویر کرده، «اذا النجوم انکدرت»... «اذا السماء انشقت»... «آفتاب در هم پیچیده میشود، ستارگان تیره میشوند و آسمان شکافته میشود». به تعبیرهای مختلف و در موارد متعدد، وضعیتی که بهوجود خواهد آمد در قرآن تصویر شده است.
گفتیم این جریان را میگویند جریان تکامل. چنین جریانی طبعاً دارای ویژگیها و قواعدی است. این قواعد و خصوصیات در کتبی که در زمینه تکامل نوشته شده، بیان گردیده است.
ادامه دارد...
قسمت سوم: نگاهی به روند تکامل
حال ببینم این بحث وجود، تکامل یا «تبیین جهان» چیست؟ از اینجا آغاز کنیم که خود جهان چیست؟ به محیط اطراف خودمان نگاه کنیم، جهان یعنی همین پدیدههای گسترده شده و متنوعی که میبینیم. کوه، آسمان، افلاک، کهکشان، جنگل، انسان، جامعه و... ؛ جهان مجموعه همین پدیدههاست. البته اینها پدیدههای دیده شدنی هستند. وقتی ما محیط پیرامون خودمان را نگاه میکنیم، در آن چه چیز میبینیم؟ امسال ماه رمضان ما اینجا دور هم نشستهایم. پارسال در این موقع در کجا بودیم؟ آیا امکان داشت ما چنین جلسهای در دانشگاه داشته باشیم؟ نه من زندان بودم، شما هم شاید بعضیها در زندان بودید. چه مسائلی در جامعه ما بود؟ یادتان هست؟ تظاهرات، اعتصابات، مبارزات؛ حتماً تظاهرات عید فطر پارسال را به یاد دارید. از پارسال تا امسال اوضاع چقدر فرق کرده است؟ شاید هر کدام از شما کسانی را میشناختید که الآن در بین ما نیستند. در این مبارزه آنها شهید شدند. در این مدت در جامعه ما، یک رژیم، یک نظام اجتماعی منحط (رژیم شاهنشاهی) مدفون شده و رژیم دیگری جای آن نشسته است.
خوب میبینید که هنوز هم تغییر و حرکت ادامه دارد. جامعه را در نظر بگیرید: گروهها و دستجات مختلف، افراد متفاوت، راههای گوناگون... در هر زمینهای که نگاه کنید میبینید چقدر تغییر و پیشرفت وجود دارد. برای نمونه در زمینهٴ تکنولوژی: مثلاً ماشینهایی که الآن وجود دارند، آیا 10سال پیش هم وجود داشتند؟ نه! به فرهنگ و مسائل فرهنگی نگاه کنید! آیا پیشرفتهای فرهنگی که امروز وجود دارند، 10سال پیش هم در چنین ابعادی وجود داشتند؟ نه، خیلی چیزها تازگی دارند. مسلماً یک روزی بود که هیچ کدام از ما وجود نداشتیم. مثلاً 60سال پیش (که فکر میکنم 60سال زیاد است چون اینجا معمولاً همه جوان هستیم) و یا حتی 40سال پیش، بیشتر ما نبودیم. شما اگر توی خانه آلبوم عکس دارید میتوانید عکسهایتان را کنار هم ردیف کنید. این تصاویر به خوبی تغییرات شما را در این مدت نشان میدهند (البته این تغییرات فقط جنبهٴ ظاهری دارد).
از جامعه بروید طبیعت را نگاه کنید. آنجا هم نظیر همین چیزها وجود دارد. خواه در اجتماع، خواه در طبیعت شاهد تغییر، دگرگونی و حرکت مستمر هستیم. چیزهای بهوجود میآیند، چیزهای از بین میروند. یک روزی ما نبودیم یک روزی پدران ما هم نبودند. همینطور برویم به عقب. روزی بود که اصلاً در روی زمین انسان وجود نداشت. همینطور عقب برویم، به روزی میرسیم که اصلاً هیچ موجود زندهای وجود نداشت. این کره زمین ما بود، ولی هیچ موجود زندهای در آن نبود. یک روزی کره زمین هم نبود، منظومه شمسی ما هم وجود نداشت. شاید 7 - 8 میلیارد سال پیش از منظومه شمسی خبری نبود. عمر زمین را بیش از چهار میلیارد سال تخمین میزنند (به شیوههای علمی). یک روزی از کره زمین خبری نبود باز هم عقبتر برویم، یک روزی کهکشان منظومه شمسی هم وجود نداشت، کهکشانهای دیگری هم نبودند. میرسیم به کجا؟ فرض کنید. میرسیم به حدود 14 میلیارد سال پیش. اسمش را بگذاریم آغاز جهان (شاید تعبیر درستی نباشد). میبینم که چطور چیزهای بهوجود میآیند. علم و دانش هم این را برای ما روشن کرده است که چه پدیدههایی، کی و کجا نبودند، و کی و کجا بهوجود آمدند. ما هم میبینیم که چگونه پدیدههایی دارند از بین میروند. الآن برای نمونه در آسمانها، در کهکشانها و در افلاک، ما شاهد زوال و تلاشی ستارگان هستیم. شاید ستارههای دیگری نیز بهوجود میآیند. خوب میرسیم به حدود 14میلیارد سال پیش. چی بود؟ «آغاز».
آن نقطه، از نقطهنظر علمی هنوز ناشناخته است. روشن نیست آنجا چه بوده. گفتیم نه ستارهها بودند، نه کهکشانها بودند، نه عناصر شیمی بودند. الآن حدود صد و چند عنصر شیمی کشف شده، که تشکیل دهندهٴ ساختمان تمام جهان هستند. پدیدههای مادی را اینها میسازند. اینها هم نبودند. در آن نقطه چه بود؟ البته فرضیات مختلفی هست. مثلاً به تعبیری میگویند مادهٴ بیشکل اولیه بوده، یا اینکه در این بررسی به جایی میرسیم که ممکن است در وضعیتی، اصلاً زمانی و مکانی هم وجود نداشته است. این برای ذهن ما کمی سنگین است که تصور کنیم یک روزی بود که اصلاً روزی نبود، زمانی نبود، مکانی نبود. قبلاً اینطور تصور میشد که زمان و مکان مطلق است و بهطور مستقل وجود دارد و ماده در ظرف زمان و مکان وجود دارد. یعنی زمان و مکان ظرف ماده است؛ ولی تئوری نسبیت ثابت کرد که زمان و مکان از ویژگیهای ماده است. یعنی اینکه اصلاً پیش از اینکه ماده بهوجود بیاید، زمان و مکانی در کار نبوده. در نهجالبلاغه، حضرت علی (ع) تعبیر جالبی دارد. علی (ع) اشاره میکند به تلاشی جهان؛ وقتی هم صحبت از خدا میکند میگوید: «روزی که همه چیز، تمام جهان، هر آنچه که هست از بین میرود ولی خدای لایزال باقی است». در تعبیر دیگری هم که دارد میفرماید: «وقتی که زمان ناپدید شود». یعنی زمان هم دیگر وجود نداشته باشد.
صحبت از آغاز جهان بود. منظور این است که حدود 14 میلیارد سال پیش جهان چگونه است؟ در این زمینه تعبیرهای مختلفی وجود دارد. مثلاً فرض کنید ابر اولیهای بود تشکیل شده از عنصر هیدروژن. (مجموعهای از پروتونها که هستهٴ هیدروژن است)، ساکن و آرام، قسمتی از فضا را اشغال کرده بود. البته دقیقاً معلوم نیست اینطور باشد. فرضیه است. ناگهان اتفاقی میافتد. این ابر اولیه شروع میکند به حرکت کردن، به شکافته شدن. آن بیشکلی اولیه از بین میرود. باز در نهجالبلاغه خطبهٴ اول اشارات و تعابیر بسیار جالبی دربارهٴ تکوین جهان دارد، که چگونه جهان شکل گرفت. خب، حرکت آغاز شد: در حدود 14 میلیارد سال پیش چیزهای شروع به شکل گرفتن کردند، مثلاً پارههایی از آن ابر اولیه کنده شدند و در اطراف و اکناف شروع کردند به انتشار و پخش شدن. میلیاردها سال گذشت، در این جریان عناصر شیمی پدید آمدند. کهکشانها شکل گرفت، ستارگان پدید آمد، منظومهها ساخته شد. کهکشانی که منظومه شمسی در آن قرار دارد، کهکشان کوچکی است. در شبهای هوا صاف، وقتی از بالای کوه آسمان را نگاه کنید، انبوهی ستارههای ریز و سفید رنگی را در کنار هم میبینید؛ به این مجموعه میگویند کهکشان راه کعبه، کهکشان راه شیری، کهکشانی که منظومه شمسی ما هم جزیی از آن است. تا کنون پانصد میلیون کهکشان در افق دید تلسکوپها دیده شده است. هر کدام از کهکشانها شاید هزارها و یا حتی میلیونها منظومه یا ستاره را در بر میگیرند.
در ادامه تکوین جهان، در نقطهای منظومه شمسی پدید آمد و در مرحلهای از شکلگیری منظومه شمسی کره کوچکی به نام زمین شکل گرفت. همین زمین خودمان که در دنیای بیکران کهکشانها، قطرهای است در برابر دریا. باز جریان خلقت و تکوین کائنات پیش میرود. بنا بر فرضیهای زمین اول کرهای بود داغ و آتشین، که با سرعت سرسام آوری به دور خودش و به دور خورشید میچرخید. ابتدا آبی نبود. به مرور ابرها در آسمان و زمین پدید آمدند. چطور؟ داستان کاملش در کتابهای مربوط به تکامل نوشته شده است. بسیار داستان شیرینی هم هست، حتماً بخوانید. ابرها پدید آمدند. بارانهای سیلآسا شروع کردند به ریزش بر روی زمین. ولی هنوز به زمین نرسیده در همان فضا تبخیر میشدند و به آسمان بر میگشتند. ولی خوب اینها فضای اطراف زمین را به تدریج خنک کردند. آرام آرام پوستهٴ زمین خشک شد و آبها توانستند در روی زمین جاری شوند، گودالها را پر کنند و دریاها و اقیانوسها را پدید آورند. زمین پوستهٴ سرد و خاموشی پیدا کرد. اما هنوز از حیات خبری نبود، از زندگی خبری نبود، همه چیز مرده بود، ولی پیشرفت و دگرگونی ادامه داشت. خلقت ادامه داشت. پدیدههای نو مرتباً زاده میشدند، مواد آلی پدید میآمدند؛ در حالیکه روزی مواد آلی وجود نداشت، فقط مواد معدنی در روی زمین وجود داشت. با پیدایش مواد آلی زمینهٴ تکوین حیات پدید میآمد. بدین ترتیب نخستین جرثومههای حیاتی بر روزی زمین بهوجود آمد. چطور؟ کجا؟ امروز بهلحاظ علمی تا حدود زیادی توضیح داده شده است. آغاز حیات به 2 میلیارد سال پیش بر میگردد.
خب، پدیدههای حیاتی بهوجود میآیند. از پستترین گیاهان تا انسان. اول جهان گیاهان پدید آمد. بعد نوبت به دنیای حیوانات رسید. حیوانات هم یکباره بهوجود نیامدند، به تدریج در طول جریان تکامل بهوجود آمدند. از خزندگان و پرندگان تا پستانداران. در پایان این خط، انسان پدید آمد.
این خود داستانی طولانی دارد که در بحث انسان اشارهیی به آن خواهیم کرد. ضمن صدها هزار سال، انسان اشکال ابتدایی و اولیه را طی کرد تا شکل بگیرد، ساخته شود، پرداخته شود، تا بشود انسان امروزی. از تاریخ ظهور انسان امروزی بیش از 15 تا 20هزار سال نگذشته است. جوامع انسانی و اجتماعات انسانی پدید آمدند؛ البته در اشکال ابتدایی و اولیه. جوامعی که بعدها رشد کردند و اشکال جدید به خود گرفتند. حال انسان شروع به تسخیر جهان کرد. ابزار ساخت، جهان را شناخت و در تمامی زمینهها شروع به پیشرفت کرد. تاریخ انسان را میشود مطالعه کرد. تاریخ جوامع انسانی را میشود مطالعه کرد که چه سیری داشته، و چه دگرگونیهایی را پشت سر گذاشته، تا اینکه به نقطه فعلی رسیده است. تاریخ انسان مشحون از جنگ و جدالها، از فرعونها و نمرودها، و متقابلاً ابراهیم ها و محمدها است. پیشرفت را در هر زمینه میشود دید.
به این جریان، از آن آغاز تا به امروز، جریان تکامل میگویند. جریانی که مسلماً به پایان هم نرسیده است و ادامه خواهد داشت. مسلماً یک روزی آفتاب تیره خواهد شد؛ این شاید در 100سال، 200سال پیش امر غریبی بود، قابل باور نبود؛ ولی امروز کاملاً روشن است و از نظر علمی هم قابل پیشبینیست. مانند آن را در کهکشانها زیاد میبینیم. «اذا الشمس کورت». ببینید قرآن در 14 سدهٴ پیش اینها را تصویر کرده، «اذا النجوم انکدرت»... «اذا السماء انشقت»... «آفتاب در هم پیچیده میشود، ستارگان تیره میشوند و آسمان شکافته میشود». به تعبیرهای مختلف و در موارد متعدد، وضعیتی که بهوجود خواهد آمد در قرآن تصویر شده است.
گفتیم این جریان را میگویند جریان تکامل. چنین جریانی طبعاً دارای ویژگیها و قواعدی است. این قواعد و خصوصیات در کتبی که در زمینه تکامل نوشته شده، بیان گردیده است.
ادامه دارد...
مطالب مرتبط:
- فلسفهٴ شعائر- قسمت دوم: رابطه شعائر با جهانبینی
- فلسفهٴ شعائر- قسمت سوم: نگاهی به روند تکامل
- فلسفهٴ شعائر- قسمت چهارم: از روند تکامل، چه نتایجی میتوان گرفت؟
- فلسفهٴ شعائر- قسمت پنجم: انطباق، جوهر تکامل
- فلسفهٴ شعائر- قسمت ششم: تفاوت علم و فلسفه
- فلسفهٴ شعائر- قسمت هفتم: پاسخ توحیدی به هستی
- فلسفهٴ شعائر- قسمت هشتم: انسان چه پدیدهایست؟
- فلسفهٴ شعائر- قسمت نهم: بررسی تاریخی - اجتماعی انسان
- فلسفهٴ شعائر- قسمت دهم: تعریف انسان در دیدگاههای مختلف ایدئولوژیک
- فلسفهٴ شعائر- قسمت یازدهم: تعریف انسان در دیدگاه توحیدی
- فلسفهٴ شعائر- قسمت دوازدهم: انسان، جانشین خدا
- فلسفهٴ شعائر- قسمت سیزدهم: راز پیوند همیشگی با وجود مطلق
- فلسفهٴ شعائر- قسمت چهاردهم: پرستش، اوج آزادی!
- فلسفهٴ شعائر- قسمت پانزدهم: ریشهٴ پرستش در کجاست؟
- فلسفهٴ شعائر- قسمت شانزدهم: پاسخ واقعی چیست؟
- فلسفهٴ شعائر- قسمت هفدهم: پرستش، در راستای آن ارزش مطلق!
- فلسفهٴ شعائر - قسمت هجدهم: تعریف شعائر
- فلسفهٴ شعائر- قسمت نوزدهم: شکل و محتوا
- فلسفهٴ شعائر- قسمت بیستم: دو برخورد انحرافی با شعائر
- فلسفهٴ شعائر- قسمت بیستم و یکم: کارکرد اجتماعی شعائر- سمبلها
- فلسفهٴ شعائر- قسمت بیستم و دوم: کارکرد اجتماعی شعائر- نظم اجتماعی
- فلسفهٴ شعائر- قسمت بیستم و سوم: فلسفهٴ نماز
- فلسفهٴ شعائر- قسمت بیست و چهارم: بررسی شکل نماز و معنای حرکات و آیهها
- فلسفهٴ شعائر - قسمت بیست و پنجم: فلسفهٴ روزه
- فلسفهٴ شعائر- قسمت بیست و ششم (پایانی) : رسیدن به جهشی بزرگ، آماده شدن برای رزمی شورانگیز!