هر چه به ضربالاجل نزدیکتر میشویم، بحثهای درون رژیم بین دلواپسان زهر هستهیی و بیقراران زهر هستهیی بالا میگیرد و در دعوا و مشاجرهٴ آنها، بحث اصلی رو میآید. اما بحث اصلی چیست؟
در یک گفتگوی مفصل تلویزیونی بین یک موافق و یک مخالف زهرخوران، طرفین در انتها ناچار شدند حرف و دغدغه اصلی خودشان را مطرح کنند.
فؤاد ایزدی که از جبهه دلواپسان نظام است میگوید: «آقای قذافی هم همین اشتباه را کرد. بهش یک ذره فشار آوردند تو حوزه هستهای، کل برنامه هستهایاش را گذاشت توی کشتی. الآن در ایالت ویرجینیای آمریکا انبار بزرگی هست پر از این فعالیتهای هستهیی و تجهیزات هستهای؛ آقای قذافی خودش زیر خاک است. آن انبار هم دارد خاک میخورد. این تفکری که ما با آمریکاییها راه بیائیم، هر چیزی که خواستند به آنها بدهیم و حتی فراتر از چیزی که خواستند هم به آنها بدهیم تا این پرونده بسته شود، این خط نه در لیبی جواب داد، نه در عراق؛ در عراق منجر به یک جنگ خیلی بزرگ شد، در خود کشور ما هم جواب نداده است، دوره قبلی هم امتحان کردیم هیچ چیز نتوانستیم بگیریم. از این جهت مشکل ما همین توافق است» (تلویزیون رژیم ـ ۱۹/۳/۹۴).
دلواپسی و دغدغه این «دلواپس»، سرنگونی با مدل قذافی است. میگوید قذافی هستهایش را بار کشتی کرد و به آمریکا تحویل داد، به این امید که بقایش را تضمین کند، اما چون دیگر چیزی دستش نبود و نمیتوانست با آن تهدید کند، حمله کردند و کارش را تمام کردند. فعلاً با این مغلطه که گویا قذافی را نه قیام مردم لیبی، بلکه آمریکاییها ساقط کردند، کاری نداریم. میخواهیم هستهٴ مرکزی استدلال دلواپسان را دریابیم که چرا این قدر در دل کندن از هستهیی، سختجانی میکنند.
اما حالا، حرفهای طرف مقابل، کارشناسی به نام ناصر هادیان را گوش کنید که چرا و با چه استدلالی میگوید باید زهر بخوریم و دندان هستهیی را بکشیم.
ناصر هادیان: «… بالاخره کشور در این وضعیتی است که میبینیم. درست یا غلط، یک موقعی ما تصمیم گرفتیم که مثلاً برنامه هستهیی میخواهیم داشته باشیم... الآن هم نمیخواهیم وارد این بحث بشویم که چرا این تصمیم را گرفتیم؟ درست بود یا غلط؟. الآن من وضعیت مملکت را این جوری میبینیم که تحریمهای ظالمانهای علیه ما اعمال شده، یک اجماع بینالمللی علیه ما شکل گرفته، دوستان ما در منطقه تحت فشارند، وضعیت سوریه وضعیت خاصی است، وضعیت حزبالله وضعیت خاصی است، وضعیت عراق وضعیت خاصی است، دوستان ما تحت فشارند، مردم ما تحت فشارند، بالاخره تحریمها دارد اثر میگذارد... چطور میخواهید از این وضعیت خلاص بشوید؟».
میبینید؟ بحث، الآن دیگر خیلی روشن شده است و میبینید که دلواپسی دوطرفه است. این طرف خیلی روشن به مخاطبش میگوید تو که میگویی اتمی را نگهداریم و جلو آژانس و جامعه بینالمللی بایستیم، چرا حواست نیست؟! مگر اجماع بینالمللی علیه نظام را نمیبینی؟ مگر نمیبینی در چه وضعیت خاصی هستیم؟ اسم شرایط سرنگونی را گذاشته «وضعیت خاص» و میگوید در همهٴ صحنهها از اجتماعی تا منطقه، تا سوریه، تا عراق، تا لبنان، تا یمن و همه جا در شرایط خاصی هستیم و... .
اجازه بدهید نتیجهگیری را هم به عهده خود این دلواپس موجودیت رژیم بگذاریم.
هادیان: «چنین نبوده که شرایط، گل و بلبل بوده، همهچیز در شرایط خوبی بوده، ما هم رفتیم آنجا نشستیم و همه دستهایمان را بالا کردیم، یا مثلاً (همه چیز به دست ماست و ما میگوییم) این را میخواهیم، آن را نمیخواهیم! یا الآن بگوییم مستأصلیم همهچیز را میدهیم، نه در وضعیت استیصال هستیم و نه در وضعیت گل و بلبل؛ در یک وضعیتی هستیم که بایستی عاقلانه و خردمندانه برخورد کنیم».
از تعارفات... مانند اینکه ما در وضعیت استیصال نیستیم و… اگر بگذریم، حرف رک و روشن این است که رژیم در شرایط استیصال و اضطرار است و چارهیی جز زهر خوردن ندارد که اسمش را میگذارند برخورد عاقلانه!
در یک گفتگوی مفصل تلویزیونی بین یک موافق و یک مخالف زهرخوران، طرفین در انتها ناچار شدند حرف و دغدغه اصلی خودشان را مطرح کنند.
فؤاد ایزدی که از جبهه دلواپسان نظام است میگوید: «آقای قذافی هم همین اشتباه را کرد. بهش یک ذره فشار آوردند تو حوزه هستهای، کل برنامه هستهایاش را گذاشت توی کشتی. الآن در ایالت ویرجینیای آمریکا انبار بزرگی هست پر از این فعالیتهای هستهیی و تجهیزات هستهای؛ آقای قذافی خودش زیر خاک است. آن انبار هم دارد خاک میخورد. این تفکری که ما با آمریکاییها راه بیائیم، هر چیزی که خواستند به آنها بدهیم و حتی فراتر از چیزی که خواستند هم به آنها بدهیم تا این پرونده بسته شود، این خط نه در لیبی جواب داد، نه در عراق؛ در عراق منجر به یک جنگ خیلی بزرگ شد، در خود کشور ما هم جواب نداده است، دوره قبلی هم امتحان کردیم هیچ چیز نتوانستیم بگیریم. از این جهت مشکل ما همین توافق است» (تلویزیون رژیم ـ ۱۹/۳/۹۴).
دلواپسی و دغدغه این «دلواپس»، سرنگونی با مدل قذافی است. میگوید قذافی هستهایش را بار کشتی کرد و به آمریکا تحویل داد، به این امید که بقایش را تضمین کند، اما چون دیگر چیزی دستش نبود و نمیتوانست با آن تهدید کند، حمله کردند و کارش را تمام کردند. فعلاً با این مغلطه که گویا قذافی را نه قیام مردم لیبی، بلکه آمریکاییها ساقط کردند، کاری نداریم. میخواهیم هستهٴ مرکزی استدلال دلواپسان را دریابیم که چرا این قدر در دل کندن از هستهیی، سختجانی میکنند.
اما حالا، حرفهای طرف مقابل، کارشناسی به نام ناصر هادیان را گوش کنید که چرا و با چه استدلالی میگوید باید زهر بخوریم و دندان هستهیی را بکشیم.
ناصر هادیان: «… بالاخره کشور در این وضعیتی است که میبینیم. درست یا غلط، یک موقعی ما تصمیم گرفتیم که مثلاً برنامه هستهیی میخواهیم داشته باشیم... الآن هم نمیخواهیم وارد این بحث بشویم که چرا این تصمیم را گرفتیم؟ درست بود یا غلط؟. الآن من وضعیت مملکت را این جوری میبینیم که تحریمهای ظالمانهای علیه ما اعمال شده، یک اجماع بینالمللی علیه ما شکل گرفته، دوستان ما در منطقه تحت فشارند، وضعیت سوریه وضعیت خاصی است، وضعیت حزبالله وضعیت خاصی است، وضعیت عراق وضعیت خاصی است، دوستان ما تحت فشارند، مردم ما تحت فشارند، بالاخره تحریمها دارد اثر میگذارد... چطور میخواهید از این وضعیت خلاص بشوید؟».
میبینید؟ بحث، الآن دیگر خیلی روشن شده است و میبینید که دلواپسی دوطرفه است. این طرف خیلی روشن به مخاطبش میگوید تو که میگویی اتمی را نگهداریم و جلو آژانس و جامعه بینالمللی بایستیم، چرا حواست نیست؟! مگر اجماع بینالمللی علیه نظام را نمیبینی؟ مگر نمیبینی در چه وضعیت خاصی هستیم؟ اسم شرایط سرنگونی را گذاشته «وضعیت خاص» و میگوید در همهٴ صحنهها از اجتماعی تا منطقه، تا سوریه، تا عراق، تا لبنان، تا یمن و همه جا در شرایط خاصی هستیم و... .
اجازه بدهید نتیجهگیری را هم به عهده خود این دلواپس موجودیت رژیم بگذاریم.
هادیان: «چنین نبوده که شرایط، گل و بلبل بوده، همهچیز در شرایط خوبی بوده، ما هم رفتیم آنجا نشستیم و همه دستهایمان را بالا کردیم، یا مثلاً (همه چیز به دست ماست و ما میگوییم) این را میخواهیم، آن را نمیخواهیم! یا الآن بگوییم مستأصلیم همهچیز را میدهیم، نه در وضعیت استیصال هستیم و نه در وضعیت گل و بلبل؛ در یک وضعیتی هستیم که بایستی عاقلانه و خردمندانه برخورد کنیم».
از تعارفات... مانند اینکه ما در وضعیت استیصال نیستیم و… اگر بگذریم، حرف رک و روشن این است که رژیم در شرایط استیصال و اضطرار است و چارهیی جز زهر خوردن ندارد که اسمش را میگذارند برخورد عاقلانه!